تاریخ زندگی بشر سرشار از فراز و نشیب های بسیار است. چه خوب گفته اند که تاریخ آئینه عبرت است. با نگاهی به تاریخ ادیان می بینیم که خداوند در هر دوره ای پیامبری را برای هدایت انسانها فرستاد. و بادقّت در زندگی هر کدام از پیامبران می توان به چند اصل مهم دست یافت. اول اینکه هر پیامبر در محیطی مبعوث شده که مخالفت شدیدی با ایشان بوده و آزار و اذیت های زیادی را دیده است. یارانش گرفتار دست دشمنان می شدند و چه بسا زندگی خود را از دست می دادند دوّم اینکه تا مدتها بعد از صعود انبیا حقانیت دینشان بر اکثر مردم ثابت می گردد و دینشان جهانگیر می گردد و پیروانشان زیاد می شود. حضرت موسی در محیطی مبعوث شدند که دولت فرعون حکمروای آن بود و تهمت های بسیار بر آن حضرت زده و حتی بر قتل شهرت یافتند و در نهایت سختی زندگی کرده و بعد از مدتها از صعودشان دینشان جهانگیر و قدرتشان واضح شد. حضرت مسیح نیز در محیطی زندگی می کرد که علمای یهود در نهایت مخالفت با ایشان بودند و اتهامات مختلفی به ایشان زده و در نهایت مصلوبشان کردند. و بعد از سالها حقانیت دینشان ثابت گشت حضرت محمّد در میان مردمی در نهایت جهالت ظاهر شده و آزار و اذیت بی منتها کشیدند و در مکه و مدینه تهمت ها شنیده و پیروانشان در نهایت سختی زندگی کرده ولی بعد ازصدها سال دینشان جهانگیر شد پس مقتضی زندگی انبیا تحمل عذاب و سختی و شنیدن تهمت ها و اتهامات است و این گذشت تاریخ است که حقانیت دینی را ثابت می سازد.
جناب ابوالفضائل دانشمند نحریر می فرمایند: «دلیل تقریر اکبر دلیلی است که علمای اعلام در تفریق بین الحق و باطل به آن تمسک جسته اند و در کتب و مصنّفات خود به آن مبسوطاً و مفصلاً استدلال فرموده اند. تقریر، این دلیل بدین گونه است که اگر نفسی مدعی مقام شارعیت شود و آن شریعت نافذ گردد در عالم باقی ماند این نفوذ و بقا برهان حقیقت آن باشد ..»
این روزها اتهامات بسیاری به طرق مختلف از وسایل ارتباط جمعی به جامعه بهائی واردمی گردد از ان جمله مجله ی مبسوطی راجع به دیانت بهائی آنگونه که هست توسط روزنامه جام جم منتشر شده است این ویژه نامه گرچه برضد بهائیت نوشته شده است ولی تبلیغ بزرگی برای دین بهائی درایران است زیرا اتهامّات وارده بطوری غرض آمیز به دیانت بهائی وارد آمده که هر خواننده منطقی کمتر آنرا قبول می نماید. در این مقاله سعی شده به طور کلی به تعداد ی از اتهامات وارده یا سوتفاهمات پاسخ داده شود.
با نگاهی کوتاه و گذرا به فهرست مجلّه هر خواننده ی آگاهی در می یابد که مجلّه حالتی اتّهامی دارد و مجلّه ای تاریخی نیست زیرا به ترتیب نوشته شده است.
بهائیت و روس تزاری بعد بهائیت و انگلیس، بهائیت و آمریکا، بهائیت و اسرائیل، بهائیت و رژیم پهلوی، پرده ای از مناسبات بهائیت و عثمانی. سوالی که ذهن هر محقّقی را مشغول می نماید اینست که چطور دین بهائی که حدود 160 سال از شروع آن می گذرد با تمام قدرتهای که در طول این سالها وجود داشته اند وابسته بوده است؟ آیا چنین چیزی ممکن است؟ معمولاً وقتی گروهی را یک ابرقدرتی سرکارمی آورند با آن ابر قدرت باقی می ماند و اگر بخواهد نافرمانی کنند فورا ً او را از بین می برند. حال می گویند دیانت بهائی توسط دولت روس سرکار آمده است! به نظر شما آیا وقتی به دولت روس پشت کرده و با دولت دیگری دست به یکی شود مورد انتقام واقع نمی شود. حال این مجلّه می گوید که دیانت بهائی به ترتیب با 6 کشوررا بر قدرت دست به یکی بوده است؟ چرا هیچ کدام نتوانسته است دیانت بهائی را وقتی با ابر قدرت دیگر دست به یکی شد از بین ببرد. پس هر فرد کم سوادی هم با نگاه به فهرست مجله این را در می یابد که تا چه اندازه این مجله غرض آلود و تعصب آمیز است!
مدیر مسئول جام جم برای ناپسند و ناخوش آیند جلوه دادن دیانت بهائی به هر وسیله ای تشبث جسته است حتی اشاره به ارتباط با دولت عثمانی دارد. در صورتی که هر کسی تاریخ خوانده باشد می تواند به راحتی شدت و حدّت ظلم و عنادی را که از طرف حاکمان عثمانی به حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء وارد آمده است شهادت دهد طوری که حضرت بهاءالله حاکمان دولت عثمانی را از مجازات الهی ترسانیدند و ایشان را به راه درست هدایت فرمودند و بعد از عدم قبول پیام الهی عذاب الهی شامل حال آنها گشت و امپراتوری عثمانی برچیده شد.
مدیر مسئول محترم مجله جام جم، اگر در آینده قصد دارید درباره دیانت بهائی مطلبی بنویسید پیشنهاد می شود که دیانت بهائی رابه یک ابر قدرت ارتباط دهید تا شاید خوانندگان بیشتر باور نمایند و یک مجموعه که خود نافی خودش است را ارائه ندهید.
از طرفی در گفتگو با دکتر ولایتی تحت عنوان بیداری اسلامی و افول فرقه ضاله آمده است: «خوشبختانه زمینه رشد اینها در سالهای اخیر نسبت به قبل کم شده» و«حنای امثال فرقه ضاله دیگر رنگی ندارد» و «...زمینه چندان مناسب برای تبلیغ بهائیت و نظایر آن نیست و با گسترش موج بیداری ملتها، وضع از این این هم که هست برایشان بدتر می شود.»
سوالی که به ذهن خطور می نماید اینست که اگر به قول شما این فرقه رو به افول است و رو به زوال است و حنای این گروه دیگر رنگی ندارد. اینهمه تبلیغات بر ضد بهائیت و این ویژه نامه 60 صفحه ای رایگان روزنامه جام جم با اینهمه هزینه برای چه است؟ چرا اینقدر وقت گرانبهایتان را برای تبلیغات بر ضد یک گروه رو به زوال صرف می نماید؟ جامعه بهائی که هیچ تریبونی برای بیان عقاید خود ندارد تبلیغ که بماند حتی حق دفاع از اتهامات بی اساس وارده را ندارد فقط در اینترنت می تواند تا حدی از خود دفاع نماید آنهم با تعدادی محدود مراجعه کننده با وجود این به محض وقوف به سایت ها آن را سدی می نمایند؟ پس واقعاً چرا اینهمه تبلیغات بر ضد گروه رو به افول؟!!
در این مجلّه درباره سفرهای حضرت عبدالبهاء به انگلستان و آمریکا و در نتیجه ارتباط سیاسی با این کشورها اشاره شده بود و چون مردم آن سرزمین را ستودند آن را شاهدی بر صحت مدعای خود گرفتند. جالب اینجاست که حضرت عبدالبهاء سفر خود را از مصر آغاز کرده و حدود یک سا ل در ابتدای سفر در آن کشور ماندند در مصر که به گفته آیت الله تسخیری در جهان اسلام کشور مهمی است با علماء و دانشمندان بسیار ملاقات داشتند. شیخ محمد عبده یکی از دانشمندان علوم اسلامی و یکی از علمای دانشگاه الازهر مصر ارادت خاصی به حضرت عبدالبهاء داشتند به طوری که بیت العدل اعظم می فرمایند با حسن استقبال و ستایش شیخ محمد عبده تا حدی راه برای پیشرفت امربهائی در قاره آفریقا هموار شد. به علت فضای بالنسبه آزاد و جهان بینی که در آن هنگام موجود بود اجازه می داد که نفوس بلند پایه از روحانیون و وکلای پارلمان و صاحب منصبان اداری و اشراف به حضور حضرت عبدالبهاء برسند و به بحث و مذاکرات دقیق بپردازند یکی از نویسندگان در روزنامه خویش حضرت عبدالبهاء را چنین توصیف فرمودند: «حضرت میرزا عباس افندی فاضل نحریر طائفه بهائی عکا و مرجع بهائیان در سراسر جهان.»

پس با این تفاسیر سر دبیر مجله فراموش کرده که که برچسب ارتباطی با مصر را هم به جامعه بهائیت بزند و یا اینکه بهتر دیده آن را نادیده انگارد. درباره رابطه انگلستان با دیانت بهائی که یکی از اتهامات وارده است به مقاله نایت هود در همین سایت مراجعه شود. در این ویژه نامه به مسئله ارتباط دیانت بهائی با روس تزاری اشاره زده اند اگر واقعاً حضرت اعلی و حضرت بهاءالله دست نشانده روس بودند:
1- با در نظر گرفتن اختیارات و امتیازات بسیاری که در سفرای خارجی آن زمان در دخالت در امور مملکت داشتند نباید حضرت اعلی را وضع ناگواری به شهادت می رساندند. در صورتی که در این ویژه نامه اشاره شده است. که سفیر روس نقاشی برای تصویر برداری از رمس مطّهر حضرت اعلی بعد از شهادتشان فرستاد. و حضرت بهاءالله در صورت وابستگی به روس نباید به آن سیاهچال کثیف و دهشتناک با جانیان و قاتلین هم زنجیر می شدند و نباید تبعید می شدند خصوصاً از تبعید شان جلوگیری می شد تا بتوانند مأموریت دولت روس را در محل به نحو احسن انجام دهند. در صورتیکه می دانیم حضرت بهاءالله به نقاطی تبعید شدند که به کلی از نفوذ دولت روس دور بود.
2- از طرفی میرزا مجید آهی شوهر خواهر حضرت بهاءالله و منشی سفیر روس بودند که ایشان با توجه به ظلمهای بی شماری که برحضرت وارد می شد واسطه شده سفیر روس را مطلع کرده از طرفی کسی که به شاه سوء قصد کرده بود خود اعتراف به سوء قصد نموده و از طرف دیگر خانواده حضرت بهاءالله تلاشهای بسیاری برای اثبات بی گناهی ایشان نموده بودند اینها همه دست به دست هم داد و موجبات آزادی حضرت بهاءالله را فراهم نمود.
3- بعد از آزاد شدن حضرت بهاءالله از زندان سفیر روسیه به ایشان پیشنهاد تحت الحمایگی دولت خود را در سرزمین های مسلمان تابع امپراطوری روسیه به ایشان نمود ولی حضرت بهاءالله قبول ننموده و ایرانی بودن و تبعید شدن به بغداد ترجیح دادند.
4- معمولاً وقتی ارتباطی سیاسی و یا سری بین کشوری و گروهی وجود دارد. آن ارتباط حالتی محرمانه و مخفی دارد. و به صلاح هیچ یک از طرفین نیست که این رابطه آشکار شود. در حالی که حضرت بهاءالله علناً در الواح خود از لطف سفیر روسیه تشکر نموده اند و سفیر روس هم اگر واقعاً ارتباط سری وجود داشت هیچ گاه خود را واسطه آزادی نمی شدند بلکه با واسطه و مخفی نگه داشتن نام خود این کار را انجام می دادند.
اتهام دیگری که وارده شده است اینست که در قسمتی از این مجلّه نوشته شده که دیانت بهائی مفاهیمی مثل اتحاد و اتفاق بشر و عدم تفاوت نژاد سیاه و سفید را از دین اسلام گرفته است و خود هیچ چیزی جدیدی را نیاورده است .
اولاًکه یکی از اصولی که در دیانت بهائی وجود دارد وحدت ادیان است اصول ادیان الهی از آدم تا ابد یکی است و فقط فروعات هر دین بر مقتضای زمان آن دین تغییر می کند. اصل محبت بین بشر در کدام دین نبوده است آیا دین مسیح نافی آن است یا دین موسی ناقض آن است خیر همیشه این اصول بوده است زیرا محبت هیچگاه بد نبوده است.
عدالت – عدم غیبت – عدم دروغ همیشه بوده است ولی فروع به مقتضای زمان تغییر یافته است آیا ما می توانیم بگوییم اصل نهی از غیبت کردن و دروغ گفتن را دیانت اسلام از دیانت مسیح گرفته و خود چیزی نداشته است لاوال.
له در این مجلّه از افرادی مانند هویدا و ... نام برده شده و اینها را تحت عنوان بهائی خواندند در حالی که اینها اصلاً جزو جامعه ی بهائی نبودند زیرا در دیانت بهائی حکم عدم مداخله در امور سیاسیه داریم واگر کسی وارد امور سیاسیه گردد فوراً از جامعه طرد می شوداینها یا اصلا به تسجیل دیانت بهائی درنیامده اندویا از جا معه بهائی طرد شدند..
اکثر منابعی در این ویژه نامه از آن استفاده می شود از منابع نوشته شده توسط دشمنان امر بهائی است و حتیبرای نویسنده هایی که از دیانت بهائی برگشته اند از لفظ گمراه کننده مورخ بهائی تبار استفاده نموده اند و یا از افرادی فرصت طلب همچون خانم مهناز رئوفی که مخالف دین بهائی هستند استفاده شده البته از این مخالفین فرصت طلب در دیانت بهائی که وقتی فشار از جانب بیرون و مسئولین وقت به جامعه بهائی وارد می شود فوراً رنگ عوض می کنندکم نیستند در هر دینی مخالفین اراجیف باب اینگونه بسیارند مگر در دین اسلام چنین کسانی نیستند؟
بر هر حال رسم تاریخ چنین است و همین انتقادها و اتهامات است که حقیقت و واقعیت دین مان را آشکار تر می سازد خود بهائیان را نیز به تحری حقیقت بیشتر که از اصول دیانت بهائی است وا می دارد و عظمت این دین را بیش از پیش آشکار می سازد.