×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

كشف رازي بزرگ، با چند پرسش كوچك
1386/08/12

چندين صد سال پيش، زماني كه اسمي از اينترنت و ماهواره و ديگر امكانات ارتباط جمعي نبود؛ زماني كه طبق سنت الهي، پيامبر حق و راستي، حضرت محمّد در ميان تاريكي انديشه ها، ظهور نمود و قصد نجات اعراب از چنگال اوهام و خرافات داشت؛ عدّه اي غافل، كه با ظهور آن حضرت، شهرت و مقام خويش را در خطر مي ديدند؛ با رواج تيرگي كذب و افترا، قصد محو کردن آن خورشيد حقيقت را داشتند؛ غافل از آن كه همه ی تلاش هاي مذبوحانه ی ایشان " آفتاب به گل اندودن است" و " آب به هاون كوفتن".

باري در چنان زماني، كشف حقيقت، با وجود قلّت امكانات و رواج روزافزون تهمت ها و افترائات، به سهولت امكان پذيربود. از جمله مصاديق آن، پرسش و پاسخي است كه بيش از هزار و چهارصد سال پيش، پادشاهي را بر صدق دعوي حضرت محمد آگاه نمود. آن هم در شرايطي كه نه خود آن حضرت را ديده و نه توفيق زيارت آيات ايشان را يافته بود. حال بيانديشيم، چگونه در اين زمان كه دسترسي به صدها جلد آثار و آيات دين جديد الهي و حصول آگاهي از خاستگاه حقيقي و اهداف متعالي آن امكان پذير است؛ بهانه اي براي غفلت وجود دارد؟ در اين زمان كه قادريم با فشار يك دكمه كوچك به دنيایي بزرگ راه يابيم، چگونه حقيقت مي تواند بر ما پوشيده ماند؟ اگر به سخنان غرض ورزانه ی اين و آن اكتفا نموده؛ به اين فكر نيفتيم كه خودمان صادقانه در جستجوي كشف حقيقت باشيم، در محضر الهي چه عذر و بهانه اي براي محروميتمان از مشاهده ی حقيقت خواهيم داشت؟

بياد آوريم سنت خدا را در گذشته، كه بعد از انقضاي مدت ديانت يهود، حضرت موسي را در لباس پيامبري جديد بنام عيسي ظاهر فرمود و بعد از انقضاي مدت آن ديانت نيز، حضرت مسيح را درهيأتي تازه به نام محمّد برانگيخت. در اين زمان هم، مانند گذشته، سنت الهي تكرار گرديده و حقيقت حضرت محمّد در لواي نور خدا به نام حضرت بهاالله ظاهر گشته. از عاقبت اسفناك حال غافلان و جفا كاران سخت نگران است و در كلمات مباركه مكنونه، خطاب به منكران و جفا كاران مي فرمايد :

" ترسم كه از نغمه ورقا فيض نبرده به ديار فنا راجع شويد و جمال گل نديده به آب و گل باز گرديد." و نيز مي فرمايند " اي ظالمان ارض، از ظلم دست خود را كوتاه كنيد كه قسم ياد نموده ام از ظلم احدي نگذرم...."

پرسش و پاسخي كه ذيلاً به آن اشاره مي گردد چند سوال ساده اما عميق است كه نه تنها صدق دعوي حضرت محمّد بلكه صدق ظهور همه ی انبياي قبل و پیامبران بعد از ايشان را نيز اثبات مي نمايد. قطعاً پاسخ آگاهانه به پرسش ها ي ذيل، ما را قادر بر كشف حقيقت ظهور جديد الهي در اين زمان خواهد نمود. به گونه اي كه هيچ سخن و نوشته ی كذبي قادر بر محروم نمودن ما از مشاهده ی حقيقت نخواهند بود.

" وقتي كارواني از مكه وارد شام شد. پادشاه، دستور داد رئيس كاروان را كه ابوسفيان نام داشت، نزد او ببرند.

سلطان از ابوسفيان پرسيد: در حجاز چه خبر شده است؟ برخي خبرها به ما رسيده ولي از موضوع به درستي اطلاعي نداريم.

ابوسفيان گفت: خبر مهمي نيست يك آدم امی، به نام محمّد، تعدادي از فقرا را در بيابان دورخودجمع نموده .

سلطان گفت : من سؤالاتي از تو مي كنم و مي خواهم حقيقت را بگویي...

اين محمّد قبل از اينكه ادّعاي پيغمبري كند، ديوانه بود؟

ابوسفيان گفت: خير ديوانه نبود.

سلطان پرسيد: آيا محمّد، ثروتمند است؟

ابوسفيان گفت: خير ثروتي ندارد.

سلطان پرسيد: بعد از ادّعاي پيغمبري، آيا وضع او بهتر شد و زندگيش آسوده تر گشت؟

ابوسفيان گفت: خير نه تنها وضعش بدتر شده بلكه در بيابان هم سرگردان و آواره شده است.

سلطان گفت: آيا با همه ی اين مشكلات، از كارش پشيمان شده و از ادّعايش دست كشيده؟

ابوسفيان گفت: خير بلكه در كارش جدي تر هم شده.

سلطان گفت : آيا مردم به سوي او مي گروند يا آنكه آنان هم از او فراري هستند؟

ابوسفيان گفت: مردم روزبه روز بيشتر دور او جمع مي شوند و تا آنجا كه مي توانند به او كمك مي كنند....

سلطان پرسيد: آيا كساني كه به او مي گروند داراي زندگي بهتر و راحت تر مي شوند؟

ابوسفيان گفت: خير بلكه آنچه را هم كه دارند از دست مي دهند.

سلطان گفت: سوال آخرم اين است: آيا مؤمنان محمّد در اثر اذيت و آزار، در ايمان خود سست مي شوند و از او دست برمي دارند؟

ابوسفيان گفت: ابداً، بلكه جدي تر هم مي شوند.

بعد سلطان گفت: اي ابوسفيان به زودي همه ی ما بايد تسليم او شويم.

ابوسفيان گفت: چنين نيست چون محمّد آدم مهمي نيست كه ما مجبور به تسليم در برابر او شويم.

سلطان گفت: اي مرد تو نمي فهمي. اگر سؤالات مرا درست جواب داده باشي؛ به زودي نه تنها تو و قوم تو، بلكه تمام عربستان و مصر و قيصر روم هم تسليم او خواهند شد....

در اين زمان نيز همچون زمان هاي پيشين، شاهد اقدامات سفيهانه ی ابوجهل ها و ابوسفيان ها هستيم كه هر روز با انتشار اخبار دروغين، و تحميل زور و فشار و وارد نمودن انواع مشکلات، در فكر خاموش نمودن دين الهي هستند. غافل از آن كه در اين مقام، هر چه آب كذب و افترا، بر شعله ی دين الله بيشتر ريزند، آتش آن شعله ورتر مي گردد و هر آنچه باد بغض و بلا بر شعله هاي افروخته ی دست قدرت پروردگار، بيشتر بوزانند؛ دامنه ی آن، گسترده تر و فراگير تر مي شود. " فَبئسَ ما هُم يَفعَلون".

نظر خود را بنویسید


peyghoom

chi
ارسال شده در : 1387/4/29

mohamad ye arab bood mese yaser arafat ... sosmaro gooshte khar naharo shamesh bood, dokhtarao pesaraye shish salaro tartib midad

استقامت

zamani
ارسال شده در : 1386/8/27

باید خوشحال بود و به استقامتمون تو ایران ادامه داد چون روزی همه از یاران جمال مبارک می شند.