سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
الحمدلله كه درچهلمین سالگرد فعالیت های سیاسی ــ مطبوعاتی، چلّه نویسی جناب اللهیاری عزیزدرحرم امن كیهان به انتها رسید! خسته نباشند! اگرچه ظهورمعجزه ازآستان كیهانیان برای دوستان ثابت بر پیمانشان نیزبعید به نظرمی رسد تا چه رسد به ایشان كه سابقهء پیمان شكنی دارند، ولی آرزوآن كه توبه وطاعات وعبادات ایشان مقبول درگاه كارگردانان پشت صحنه شده باشد! چه كه هرچه باشد ایشان قبل وپس ازانقلاب ازجمله درآن آستان دود چراغ ها خورده اند وبه عبودیت وخاكساری آن درگاه مفتخربوده واینك نیززحمت كشیده، درروزنامهء مزبوردست به قلم برده، درچهل شماره اهل بها راخجالت داده، مانند دیگرعلاقمندان به آئین بهائی، آنچه دلشان خواسته است، تحت عنوان «بهائیان درعصرپهلوی ها»، درردّ آن نوشته وحساب وكتاب همهء بهائیان واقعی وغیرواقعی را، از وزیرگرفته تا استاد ودكترومهندس وهنرپیشه وكارگردان وخواننده و تاجر و كارمند ادارات وخلاصه همهء اصناف رسیدگی فرموده و به هموطنان عزیزمعرفی نموده اند!
نگارنده كه هرروزمحاسبات ایشان را درروزنامهء كیهان دنبال می نمود، بیشتر پی می برد كه امربرایشان مشتبه شده كه به اشتباه خود را ازگروه كرام الكاتبین انگاشته اند! غافل ازآن كه نه تنها چنین نیست، بلكه برعكس این خودایشان بوده اند كه اعمالشان محاسبه شده وكرام الكاتبین حقیقی سیاه كاری وچله نگاری ایشان را دردفتراعمالشان ثبت فرموده اند! ازاشتباهات دیگرایشان آن بود كه فراموش كرده بودند كرام الكاتبین، اولاً حساب وكتاب همهء خلایق ازهرآئین ودین وملت وگروه وحزب ودسته را رسیدگی می كنند ونه فقط حساب وكتاب بهائیان را، وثانیاً همهء كارهای خوب وبد بندگان رامی نویسند ونه فقط كارهای بدایشان را!
اولین حالتی كه برای بنده ازخواندن مقالات ایشان دست داد این بود كه آستان الهی را شكر كردم كه رشد این آئین مقدس دراین 30سال به چنان حدّی رسیده است كه كارگردانان صحنهء بهائی ستیزی مجبورشده اند اكاذیب وافتراآت تكراری را صرفاً با تعویض چهره های ردیه نویس، رنگ ولعابی تازه داده، به خورد انواع روزنامه و ویژه نامه وسایت های مختلف اینترنتی بدهند! سپس فكركردم صبركنم تا وقتی آخرین مقالهء ایشان چاپ شد، جوابی برای آن بنویسم. اما هرچه ایشان به مقالهء چهلم وآخرین حساب وكتاب هایشان نزدیك تر میشدند، بنده بیشتر حیرت می كردم كه درپاسخ اكاذیب تكراری ایشان چه باید نوشت!
اما حیرت بنده وقتی بیشترشد كه ملاحظه نمودم ایشان درمقالات آخرشان، به اتهام بهائی نوازی، پای شخصیت های مسلمان جمهوری اسلامی رانیز، ازریاست محترم جمهوری گرفته تا روزنامه نویس ومحقق ومدافع حقوق بشرآن، به میان كشیده اند! ازخودپرسیدم چه شده است كه جناب اللهیاری ونیزجناب عبدالله خان شهبازی، ضمن بهائی ستیزی، قلم خشم بربعضی شخصیت های مزبورنیزكشیده اند! چه شده كه كهنه كارانی چون ایشان درظل امثال كیهانیان، با سوابق خاصّشان، اهداف واغراض سیاسی را با هدف بهائی ستیزی مخلوط كرده اند؟! نكند كارگردانان صحنهء بهائی ستیزی بازبه فكراین هستند كه جامعهء بهائی را وجه المصالحهء امیال وآمال مادی وفانی ای سازند كه حضرت امیر(ع) فرمود به اندازهء آب بینی بزی هم ارزش ندارد؟! اما فوری به خودگفتم این وظیفهء بنده نیست كه به این امورپردازم؛ نزاع سیاسیون به اهلش راجع است و وكیل اهل بها خداست وبس؛ اوخودبهترمی داند حقایق را چگونه آشكارسازد!
شاهد این حقیقت آن كه به صِرفِ ارادهء الهی، رشد محتوم ومعجزآسای این آئین مقدس چنان باندهای بهائی ستیزرا گیج ومبهوت كرده كه برای توجیه ناكامی های پی درپی 164 سالهء خود وفرونشاندن حسد وبغض وكینهء دیرینه شان نسبت به آن، خواه ناخواه مجبورشده اند به دروغ ومكروریا، یا آن را به حكومت ها و قدرت های زمینی خارجی و داخلی منسوب سازند، ویا به گروه ها وباندهای سیاسی یا مذهبی مخالف خود؟! مثلاً چه كسی فكرمی كرد رضاشاه ِ مخالف امربهائی را حامی آن نویسند وفلسفی، واعظ مشهوربهائی ستیزِ دورهء پهلوی را اجیرخود بهائیان برای تبلیغ آئینشان ازرادیوایران بگویند، ویا آقای باقی انجمن حجتیه را عامل ساواك و وسیلهء رشدآئین بهائی انگارد واین بار نیزجناب اللّهیاری آقای باقی را ممدّ بهائیان داند و...! ودرهمین روند بوده است كه همیشه اخلاف بهائی ستیز ناخواسته به افشای اسلاف خود دست زده واقدامات بهائی ستیزانهء آنان را آشكاركرده اند! حكایت این اعترافات وافشا گری های 30 سال اخیر، خود داستانی مفصّل است كه درفرصتی دیگرباید به آن پرداخت كه ازجملهء آنها همین مقالات آقای اللّهیاری است كه شواهد رشد آئین بهائی را ازجمله می توان درقسمت چهلم آن مشاهده كرد!
ازامثال جناب اللهیاری باید پرسید، آیا قراراست هرحكومتی كه درایران عزیزبرسركارمی آید، بهائی ستیزان زمان، بهائیان را ازعوامل حكومت قبل ازآن معرفی كنند؟! كِی قراراست غیورمردان وزنانی ازاین خاك پاك آشكارشوند وحقیقت هرچیزرا همان طور كه هست ببینند ومنصفانه بنویسند؟! بنویسند كه رشد شجرپرثمرآئین بهائی به خاطر قدرت استعمار وحكومت های مختلف زمینی ویا فلان دسته وبهمان گروه سیاسی نبوده، بلكه به خاطراین است كه الهی وآسمانی است وخون پاك بیش از20000نفرعاشقانش ــ ازجمله پس ازانقلاب ــ آن را آبیاری نموده است! مركزجهانی بهائی، بیت العدل اعظم، ملجأ وپناه مَدَنیت ِ مادی روبه زوال دنیای كنونی، مدتی است كه فرموده اند آن غیورمردان وزنان حقیقت جو كه مصداق آیهء مباركهء قران مجیدند كه می فرماید، «اُمّة ٌ یدعونَ اِلی الخَیر»، درحال ظهوروبروزند، ودرپیام اخیرشان، به تاریخ 25دسامبر2007، خطاب به بهائیان ایران، می فرمایند:
«اکنون ایرانیان عدلپرور و منصف نیز از هر گروه و طبقه، چه در وطن و چه در خارج، در دفاع از شما مظلومان لب به اعتراض گشوده و تعداد روزافزونی از آنان مایلند به حقیقت امر مبارک پیبرند. در شهرهای بزرگ و کوچک کشور، در کوی و محلّه، مدرسه و دانشگاه، در مؤسّسات تجاری و دفاتر دولتی و حتّی در سلولهای زندان تعداد فزایندهای از خیرخواهان شما قدم به پیش گذاشتهاند. مسئولان مدارس، معلّمین، محصّلین و والدین انزجار خود را از رفتار شرمآوری که نسبت به کودکان بهائی اعمال میشود نشان دادهاند، دوستان و همسایگان از ورود غیر قانونی مأموران دولتی به منازل احبّا جلوگیری نمودهاند، دانشجویان و کادر دانشگاهها به طور علنی یا خصوصی مخالفت خود را با محرومیّت غیر عادلانۀ بهائیان از تحصیلات عالیه اظهار داشتهاند، کارکنان ادارات دولتی نسبت به تلاشهای شما برای احقاق حقوق خود با همدردی توجّه نشان دادهاند، روزنامه نگاران از اینکه نمیتوانند حقایق را در بارۀ وضع شما منتشر سازند ابراز تأسّف نمودهاند و نشانههایی میتوان یافت که روحانیون روشنضمیر نیز مایلند که از شما رفع ظلم و ستم شود.»
جناب اللهیاری، ملاحظه می فرمائید! آری، اگرشما درآستان كیهانیان توبه كرده اید وبه عنوان یك نویسنده وشاعروروزنامه نگارچشم برعدل وانصاف بسته اید واكاذیب وافترا برجامعهء بهائی هموطن خود رواداشته اید، امّا بوده وهستند روزنامه نگاران وشاعرانی كه برعكس شما عمل كرده اند، بطوری كه به رسم وفا برای شهدای بهائی هموطن خود اشعارعارفانه وعاشقانه نیزسروده اند وبرعكس شما كه نسبت مظلوم نمائی به ایشان می دهید، برمظلومیت ایشان گریسته اند. این است كه به نظربنده پاسخ جدیدی به اكاذیب تكراری شما كه عمداً وغیرمنصفانه سعی دارید نفوسی غیربهائی را بهائی قلمدادكنید وخطای این وآن رابه پای بهائیان بنویسید، ضروری نیست، چه كه پاسخ های مشابه به اندازهء كافی دركتب وسایت های بهائی موجوداست.
اما این مقدارهم برای این تقدیم شد تا بدانید كه بهائیان به شما بی اعتنا نیستند وبه زحماتی كه آن دوست نامهربان درنوشتن مقالات كیهان متحمل شده اید واقفند وبرای شما دعا می كنند وانصاف وتوبهء حقیقی دربرابردرگاه حق می طلبند تا دیگرهیچ آستانی را با درگاه خداوندی اشتباه نگیرید كه دراوّلین مقاله ازچهل مقاله تان دربرابرش بنویسید:
زیبد كه زدرگاهت، نومید نگردد باز هركس كه به امیدی برخاك درت افتد!
اگر به این مقام رسیدید، آن وقت دوباره قلم به دست گیرید واین بارحقایق رابنویسید تا نامتان درزمرهء منصفان مخلّد گردد. امّا اگرچنین نشد، ازشما می پرسم، «آیا حد اقلّ حاضرید سرگذشت كامل خودتان را شامل قبل وپس ازانقلاب با همان لحنی كه راجع به بهائیان نوشته اید، بنویسید؟!»
خیرخواه حقیقی شما
حامد
نظر خود را بنویسید