سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
در شهریور 86 گورستان بهاییان در نجف اباد تخریب ومتعاقب ان اخطاریه ای با مهر و امضای «امت حزب الله» به شرح زیر در منطقه منتشر شد:
اخطاریه اول
عناصر خود فروخته بهایی- جاسوسان استکبار جهانی- وطن فروشان اجنبی
گمان کرده اید ما می گذاریم کشور امام زمان را محلی امن برای عقاید پوچ و تو خالی که دست نوشته استعمار غرب است، قرار دهید و مانند رژیم طاغوتی پهلوی، دوباره خون مردم را بمکید و اقتصاد کشور را قبضه نمایید.
ما امت حزب الله تا زمانی که خون حسین در رگهایمان و امید ظهور حضرت ولی عصر(عج) در سرمان هست، به عناصر ستون پنجم دشمن اسلام و مسلمین اجازه نخواهیم داد تا قد علم کنند و عقیده و فرهنگ اسلامی و ایرانی مان را چپاول ونابود نمایند.
ما از اولیای امرتا کنون تقاضاهای بی شماری کرده ایم تا جلوی شما وطن فروشان را بگیرند ولی ظاهرا آنها گوششان شنوا نیست. اما مساله وجوب امر به معروف و نهی از منکر و سفارش پیامبر اعظم که می فرمایند «کلکم راع و کلکم مسوولا» ما را از وظیفه اصلی باز نمی دارد.
اگر سر جایتان نشستید فبها والا منتظر مرحله بعدی باشید.
« امت حزب الله»
چند ماه بعد در بهمن ماه 86 در آباده، بیش از ده نفر ازافراد مسلح به خانه اقای جمشید بهرامی هجوم برده و پس از تخریب دیوار خانه با لودر و ارعاب خانواده و ضرب و شتم و تحقیر شخص ایشان، محل را ترک می کنند. روز بعد نامه ای به شرح زیربه منزل ایشان ارسال می گردد.
بهرامی بهایی، عاشقان امام حسین می خواهند وجود تو را از آباده پاک کنند(عین متن). تا دو هفته برای تخلیه منزل فرصت داری در غیر این صورت، خانه ات با خاک یکسان خواهد شد و به حرمت خانواده ات تجاوز می کنیم.
مروری بر دو نامه فوق گویای مسائل بسیاری است. اینها، دو نمونه از بی شمار نامه ها، اعلامیه ها، شب نامه هاوروزنامه ها و دیوار نویسی های تهدید آمیزی است که دهها سال است در ایران نو شته و منتشر می شود. با کمی دقت می توان شباهتهای قابل ملاحظه ای را در بین آنها تشخیص داد.
نویسندگان آنها عاشقان امام حسین هستند.
نویسندگان آنها تنها عاشقان حقیقی امام حسین هستند.
نویسندگان آنها مقامی برتر از قوه مقننه دارند و قوانین جامعه را راسا تدوین و تصویب و بر اجرای آن نظارت می کنند.
نویسندگان آنها،مقامی برتر از قوه قضائیه دارندو راسا در مورد افراد جامعه قضاوت و حکم لازم الاجرا و بدون امکان استیناف صادر می نمایند.
نویسندگان آنها مقامی برتر از قوه مجریه دارند و راسا احکام صادره را به مرحله اجرا در می آورند.
بطور رسمی هیچ نهاد و ارگانی در ایران، چنین قدرتی ندارد. یکی از اصول قانون اساسی ایران، اصل تفکیک قوی است که بر طبق آن هیچ یک از قوای سه گانه مقننه، قضائیه و مجریه، نباید و نمی تواند درامور مربوط به دو قوه دیگر دخالت کند. قوه مجریه فقط احکام صادره از قوه قضائیه را اجرا می کند و قوه قضائیه فقط حکم صادر می کند و از اجراء ان ممنوع است و هیچ یک از این دو، وضع قانون نمی کنند و قوه مقننه نیز در قضاوتها و صدور حکم و اجراء ان، حق مداخله ندارد. اما در عمل ما در ایران با گروهی و از جمله نویسندگان فوق روبرو هستیم که اختیارات هر سه قوه فوق را یک جا و باهم در اختیار دارند. آنها قانون اساسی مخصوص به خود دارند که در ان به جای اصل «تفکیک قوی»، اصل دیگری با نام اصل «تمرکز قوی» وجود دارد. بر اساس این قانون نا نوشته اما کاملا نافذ و شایع و معتبر، آنها قانون وضع می کنند، دادگاه تشکیل داده و قضاوت کرده و حکم صادر می کنند و حکم صادره را به مرحله اجرا در می اورند. مقام آنها حتی از این هم بالا تر است. آنها عاشقان امام حسین و بلکه تنها عاشقان امام حسین هستند و به این ترتیب از عالم بالا به آنها چنین اختیارات وسیعی داده شده است. قدرت آنها اسمانی است. ایا در ایران، چنین نهاد و یا ارگانی را بطور رسمی سراغ دارید؟ ایا در قانون اساسی ایران، قرینه ای برای تاسیس و رشد چنین نهادی وجود دارد؟ مسوولان امورنیز باید مراقب باشند زیرا اگر عده ای بخواهند عبارت "«کلکم راع و کلکم مسوولا» را، اینگونه تفسیر به رای نمایند، تهدیدی بزرگ برای امنیت کشور به حساب می ایند.
اعمال این افراد، انسان را به یاد صحنه های فیلمهایی نظیر«غرب وحشی وحشی» می اندازد با این تفاوت که در شرق اتفاق می افتد. در ان فیلمها، سفید علیه سرخ و سرخ علیه سفیدو سفید علیه سفید، همین صحنه ها را می افریدند. در انجا نیز از شجاعت خبری نبود. حمله کنندگان تنها در صورتی که از پیروزی خود مطمئن می بودند به خانه و یا خانواده و یا دلیجان و یا قبیله ای حمله می کردند. با تعدادی چند برابر، اسلحه های بیشتر، درندگی تمام تر و البته انسانیتی به مراتب کمتر. حمله کنندگان به خانه اقای بهرامی در اباده نیز، مطمئن بودند که هیچ خطری متوجه انان نخواهد بود و از ویژگیهای این گروه این است که درست در چنین موقعیتهایی تبدیل به عاشقان حقیقی امام حسین می گردند. خون در رگهایشان به جوش می اید وبا بیش از ده مرد مسلح به یک خانواده حد اکثر سه نفری حمله می کنند. نسبت بهاییان اباده به جمعیت ان هم که کسری از درصد است. پس وقت ان فرا رسیده است که عاشق امام حسین شویم. ویران گران در نجف اباد از این هم شجاع ترند. شعار آنها «پیش به سوی مردگان» است. آنها دیگراز علم الیقین و عین الیقین گذشته و به حق الیقین رسیده و مطمئنند که هیچ خطر وریسکی وجود ندارد زیرا آنها مرده اند وهنوز تا صحرای محشر بسیار مانده است. عجب شجاعتی!! عجب ایمانی!!
اما الطاف این گروه تنها شامل حال بهاییان نمی شود. آنها مسوول گروههای دیگر نیز هستند. اگر دختر و پسری در خیابان راه بروند، آنها عاشق امام حسین می شوند. اگر دانشجویان در کوی دانشگاه تحصن کنند، اگر به خاطر خواسته های صنفی تظاهرات کنند و یا به ادامه بازداشت دوستان دانشجوی خود، اعتراض نمایند، بازعشق امام حسین در سر آنها شوری به پا می کند. اگر زنان در حمایت از حقوق خود، راه پیمایی کنند، باز به یادشان می اید که راعی و مسوول هستند. اگر موی دختر و یا پسری پیدا و یا پریشان باشد، به یادشان می اید که «تقاضاهای بی شماری از اولیای امور» کرده اند که بی فایده بوده و اینک نوبت آنهاست که اقدام کنند و به همین منوال است وضعیت کارگران و معلمان و .....
ذکر شد که این نامه نویسان، خود را، تنها عاشقان حسین می دانند. البته بقیه هم عاشق امام حسین هستند اما از نظر آنها اگر کسی به اقای بهرامی در اباده حمله نکند عاشق واقعی امام حسین نیست. ویران گران در نجف اباد صریح تر اظهار نظر کرده اند. آنها گوش اولیای امور را ناشنوا می دانند. اولیای امور عاشق امام حسین نیستند زیرا بهاییان در نجف اباد دارای گورستان هستند.
البته مشخص نیست که اولیای امور دقیقا چه کسانی هستند ؟این «تقاضاهای بی شمار» که از آنها شده چه بوده اند؟ ولی با هر تعریفی که از اولیای امور بکنیم می توان رد پای برخی ازاین اولیا را هم در بخش قوه قضائیه و هم در بخش قوه مجریه به وضوح مشاهده نمود. بردن لودربرای تخریب یک خانه، ان هم درست درمرکز شهرستان نه چندان بزرگ اباده ویا گورستان نجف اباد، نمی تواند کار گروههای مخفی و زیر زمینی باشد. در جایی که «گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن ان پشه عیان در نظر ما(آنها)ست»، مگر می شود سر خود لودر برداشت و در مرکز شهر تک چرخ زد؟ بر فرض که بشود این کار را کرد، مسلح کردن افراد چگونه ممکن است؟ بعد از اجراء این عملیات، قوه قضائیه به راحتی می توانست عاملین ان را شناسایی کند و حداقل به جرم ورود غیر مجاز، آنها را محاکمه کند. چرا چنین نکرد؟
در این جا روی سخن را به اشخاص و مخصوصا جوانانی که مجری این کارو در واقع الت دست واقع شده اند، می گردانم. جوانانی پاک نهادی که نمی دانند چه می کنندوچرا می کنند. بسیاری از آنها خواه بسیجی باشند یا از افراد سپاه و یا غیره واقعا در این اندیشه هستند که به امام حسین خدمت می کنند اما ای جوانان عزیز این گونه نیست.؟ مردم ایران با دیدن این اعمال شما چه تصوری از امام حسین در ذهنشان نقش می بندد؟ حقیقت این است که چنین اعمالی فقط از جانب دشمنان امام حسین صورت می گیرد و نه عاشقان ان حضرت. شما دانسته و یا نادانسته، عمدا و یا غیر عمد، خود را به دشمنان امام حسین تبدیل کرده اید. انتساب چنین اعمالی به امام حسین، کسر شان و مقام والای ان وجود نازنین است. با هر منطقی به سادگی می توان دریافت که هجوم شبانه بیش از ده مرد مسلح به یک خانواده، یادآوراعمال زشت یزید در صحرای کربلا ست و نه مظلومیت و شهادت امام حسین و پیروان او. تخریب گورستان بهاییان در نجف اباد و قبل از ان دریزد و نقاط دیگر، یادآور تخریب چندین و چند باره مقتل و مشهد و مدفن امام حسین و یارانش توسط بنی امیه وبنی عباس است و ابدا نمی توان مثل و شبیه ان را در سلوک امام حسین در واقعه کربلا جستجو کرد. نویسندگان این نامه ها باید در نگرش خود نسبت به امام حسین، تغییر کلی حاصل کنند. آنها باید خود را بیشتر بشناسند. در احوال خود تفکر بیشتری کنند و در یابند که هر هنگام که قصد یورش، حمله، غارت و تجاوزبه دیگران را دارند به یاد امام حسین می افتند و خود را به او منتسب می کنند. این چه مفهومی دارد؟ ایا امام حسین مظهر چنین اعمالی بود؟ لا والله. والا ترین صفت و مشخصه ان امام همام، مظلومیت او بود. حتی شجاعت ایشان هم در ظل مظلومیت او معنا می یابد. امام حسین مدافع حق بود اما در نهایت ضعف ظاهری از حق دفاع کرد و دقیقا به این علت بود که جاودانه شد. ملاحظه می کنید که تمام فضایل امام حسین در سایه مظلومیت او شکوه و عظمت می یابند. در مراسم عزاداری محرم نیز نام «حسین مظلوم»، بیش از هر چیز دیگر خود نمایی می کند. در ذهن مردم کمتر اثری ازحمله و هجوم امام حسین به سپاه یزید وجود دارد. مرثیه ها مملو از مصائب حسین و همراهانش است. حال چه شده که گروهی که خود را عاشق حسین می نامند، حمله می کنند و مصیبت وارد می کنند. براستی چه شباهتی بین شما و امام حسین وجود دارد؟ به او حمله شد در حالی که شما به دیگران حمله می کنید. بر او مصیبت وارد امد، حال ان که شما، بر دیگران مصیبت وارد می کنید. از طرف دیگر، وقتی شما خود را عاشق امام حسین می دانید لابد طرف مقابل را عاشق یزید شمرده اید. اما ایا اقای بهرامی راه را بر شما بسته بود؟ اب را بر شما بسته بود؟ به شما حمله کرده بود؟ خیمه های شما را سوزانده بود؟ جوانان عزیز، اگر کسانی به شما گفته اند که این یک تکلیف دینی است، فریبی بیش نیست. یک تکلیف دینی نمی تواند تا این حد با عقل و منطق و اخلاق در تضاد باشد. به جمله اخر توجه کنید. تهدید کرده اید که به حرمت خانواده ات تجاوز می کنیم. این چه مفهومی دارد؟ شما که شب قبل این کار را کرده بودید، پس لابد قصدی پلید تر از ان را در سر دارید. ایاخود متوجه شده اید که چه نوشته اید؟ حالا نوشتید، اشکالی ندارد، دیگر چرا این عمل را به امام حسین منتسب می کنید؟ ایا اگر امام حسین بر لشکر یزید غلبه می کرد، به حرمت خانواده او تجاوز می نمود؟ این است معنای عشق به امام حسین؟
بهاییان نجف اباد، تهدید شده اند که «اگر سر جایتان نشستید فبها والا منتظر مرحله بعدی باشید». معلوم نیست که از آنها چه چیز خواسته شده است. «جای بهاییان» کجاست که باید در انجا بنشینند؟ طنز قضیه در این است که اتفاقا چون بهاییان در سر جایشان نشسته اند، این بلاها بر سرشان می اید. تهدید کننده، باید این تضاد را حل وجایی را برای نشستن مشخص کند. ایا این گروه ویران گر، در «تقاضا های بی شمار خود» از اولیای امور، جای بهاییان را هم مشخص کرده اند؟ بهاییان بسیار مشتاقند که پیشنهاد آنها را بشنوند. اصلا بزرگترین معضل بهاییان در ایران این است که هیچ مقام مسوولی، جای آنها را مشخص نمی کند. البته در عمل، جای آنها کاملا مشخص است و بر همین اساس هم به آنها حمله می شود اما در نظر، اراءمختلفی وجود دارد. مقامات رسمی جمهوری اسلامی، در مجامع عمومی ملی و بین المللی، بهاییان را اقلیتی برخوردار از تمام حقوق شهروندی معرفی می کنند اما در مجامع خصوصی و تصمیم گیرنده، مثل شورای انقلاب فرهنگی، نهادهای امنیتی و اطلاعاتی، نهادهای اقتصادی و امثال ان، خلاف ان ظاهر می شود. اما هر چه هست حتی آنها هم بهاییان را مجاز به داشتن گورستان می دانند. حال باید دید از نظر نمایندگان «امت حزب الله» در نجف اباد، جای بهاییان کجاست؟ و مهم تر از ان این که جای مرده های بهاییان کجاست؟
اما از اقای بهرامی خواسته شده که ظرف دو هفته باید منزل را تخلیه کند. سوال این است که بهرامی چه جرمی مرتکب شده است؟ ممکن است بگویند که جاسوس اسراییل بوده است. سلمنا. ایا مجازات جاسوسی، تصرف بیت مسکونی او است؟ ایا این خانه را اسراییل به او داده است؟ این یک مجازات اقتصادی است و تناسبی با جرم جاسوسی ندارد. اگرمنزل راتخلیه کند دیگر جاسوس نخواهد بود؟ این چه گناه و جرمی است که با تخلیه منزل، مشکل حل می گردد؟ آنها منزل را می خواهند( که اطلاعات موثق حاکی از همین امر است) یا با بهرامی کار دارند؟ در اباده غیر از اقای بهرامی بهائیان دیگری هم زندگی می کنند. تکلیف آنها چیست؟
اما نامه تهدید امیز اباده، نکته ظریفی دارد. آنها نوشته اند. «بهرامی بهایی، عاشقان امام حسین می خواهند وجود تو را از اباده پاک کنند» در حالی که منظورشان این بوده که «می خواهند اباده را از وجود تو پاک کنند» که در ادبیات فارسی معمول است. البته اعمال معدودی را نباید به حساب همه مردم اباده گذاشت و مسلما آنها نیز از این اعمال، بیزارند ولی اگر اباده جایی است که این اتفاقات در ان رخ می دهد، پس باید گفت که همان جمله بکار رفته در نامه، صحیح است.
نظر خود را بنویسید
این متن فقط برای
پرکارارسال شده در : 1386/12/28
این متن فقط برای امتحان نوشته می شود
ترس از خیال خود
آرزوارسال شده در : 1386/12/21
امشب پس از فراغت از کار و برای رفع خستگی "حکایات و اندرزهای شیرین ملاّ نصرالدین" را میخواندم در یکی از حکایات او شباهت بسیار با هموطنان عزیزی که در خیال و توهّمات خود از آیین الهی بهائی، که بسیاری از آثارش به زبان شیرین فارسی است و یافتنش نیز مشکل نیست، داستانهایی خلاف حقیقت ساخته اند، ظلم به خود و همنوع خود می کنند و ایران مشگبیز را از پیشرفت باز می دارند.
این حکایت از بچه ملاّ است: "یک روز ملا نصرالدین وارد اطاق بچه کوچکش شد و دید که او در حال گریه کردن است. ملا ناراحت شد جلو رفت و دستی بر سر بچه کشید و گفت:
ـ کوچولو برای چه گریه می کنی؟
بچه ملا همانطور گریه کنان گفت:
ـ هیچی بابا جان... تنها بودم و داشتم برای خودم قصه می گفتم ولی توی قصه ام دیو داشت ترسیدم بیاید مرا بخورد."
امان از وهم و گمان بی بنیان !
با تشکر
مهمانارسال شده در : 1386/12/15
بسیار مقاله پر محتوایی است. با تشکر
هر عمل اثری دارد
نیکیارسال شده در : 1386/12/14
مقاله ای بسیار منطقی و گویای واقعیاتی تلخ با قلمی شیرین است و شعر حافظ را که همواره مصداق روح زندگی هموطنان بهائی ما در ایران بوده است به خاطر می آورد:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن -- منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم ــ که در طریقت ما کافری است رنجیدن
کاش همه ما آگاه باشیم که هر گفتار و عمل اثری دارد که سود و زیانش در وحلهً اوّل متوجه شخص عامل است. امام حسین خود را فدا نمود تا فضائل انسانی و خصائل رباّنی در قلب و روح رشد و تکامل نماید نه آنکه حنجر ظلم شده و دوباره بر حنجر مبارکش فرو رود.