سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
پاسخی به شبهه بهائیت دین نیست
آیا بهائیت دین است؟ این سوال، یكی از سوالاتی است كه ذهن بعضی متحریان حقیقت را به خود مشغول می كند.لازم است برای این منظور به فرهنگنامه مناسبی مراجعه و معنای دین را مطالعه كنیم آنگاه ببینیم آیا بهاییت مصداق تعریف دین است یا خیر؟ و اینكه اصولا دین به چه چیزی گفته می شود؟ چرا به مسیحیت، اسلام و بهاییت دین گفته می شود؟
فرهنگ فلسفی تالیف دكتر جمیل صلیبا ترجمه دكتر منوچر صانعی دره بیدی را باز می كنیم و در ذیل كلمه دین می خوانیم:
در اصطلاح فیلسوفان قدیم، دین به یك نهاد خداوندی اطلاق می شود كه عاقلان را به سوی خیر هدایت می كند.
فرق دین با ملت و مذهب این است كه شریعت از آن جهت كه مورد اطاعت است دین خوانده می شود و از آن جهت كه جامعه است ملت خوانده می شود و از آن جهت كه مورد ارجاع است مذهب خوانده می شود. لذا دین منسوب به خدا است و ملت منسوب به رسول خداو مذهب منسوب به مجتهد است.
لفظ دین در فلسفه جدید به چند معنی به كار میرود:
1- دین مجموعه ای است از ادراكات، اعتقادات و اعمالی كه نسبت به خدا و بندگی خدا و اطاعت اوامر او برای نفس، حاصل می شود.
2- دین عبارت است از ایمان به ارزشهای مطلق و عمل به آنها مثل ایمان به علم، ایمان به پیشرفت یا ایمان به زیبایی و انسانیت.
اگر لفظ دین بر ملت اطلاق شود، مقصود از آن گروه معینی از مردم است كه هدف آن بزرگداشت خدا و بندگی اوست.
دین همچنین به معنی یك موسسه اجتماعی است كه افرادی را گرد هم می آورد كه دارای صفات زیر باشند. الف : قبول بعضی احكام مشترك و اجرای بعضی از سنت ها از طرف آنها.
ب : ایمان آنها به ارزشهای مطلق و اشتیاق آنها به تاكید در این ارزشها و حفظ آن.
ج : اعتقاد آنها به اینكه انسان به یك نیروی معنوی برتر از خود اتصال دارد.
در تعاریف فوق از دین، معیارهای اطلاق دین به یك نهاد را بطور خلاصه می توان چنین فهرست كرد:
1- الهی بودن و یا به عبارت دیگر منسوب به خدا بودن ( به این جهت دین از مذهب متمایز می شود زیرا مذهب منسوب به یك مجتهد است نه خدا.)
2- توجه به ارزشهای مطلق و هدایت انسان به سوی خیر.
3- اعتقاد به خدا و اتصال به یك نیروی معنوی برتر و نیز مجموعه ای از اعمال در بندگی خدا و بزرگداشت او.
حال ببینیم بهائیت مصداق تعریف دین می شود یا خیر؟ یعنی آیا دیانت بهایی الهی است و از جانب خداست؟ آیا انسان را به سوی خوبی ها هدایت می كند و توجه به ارزشهای مطلق دارد؟ وآیا در دیانت بهایی اعتقاد به خدا و بزرگداشت آن وجود دارد؟
الهی بودن دیانت بهایی
الهی بودن و یا منسوب به خدا بودن در ادیان چگونه ثابت می شود؟ یعنی از كجا می توان تشخیص داد مسیح از جانب خدا بود و یا حضرت محمد فرستاده خدا و دین او الهی بود؟
جواب این است: داشتن ادعای رسالت و نبوت از جانب خدا و نزول آیات به فطرت بطوری كه هیچكس قادر به نزول آیاتی مشابه آن، نباشد و دوام و بقاء و گسترش امر جدید در عالم. یعنی اگر نفسی مدعی مقام پیامبری و رسالت شود و شریعتی را ارائه دهد و آن شریعت را به خدا نسبت دهد و آن شریعت در عالم باقی ماند و با وجود تمام مخالفت هایی كه بر علیه آن می شود، نابود نگردد بلكه گسترش یابد، این بقا ،دلیل حقانیت و الهی بودن آن است و این بزرگترین دلیلی است كه علمای اعلام در كتب و تصنیفات خود به آن تمسك می نمایند و آیه شریفه قران سوره ابراهیم آیه 24 در تایید این مطلب است. بدین معنا كه كلام پاك و الهی، ریشه در زمین پاك دارد و رشد می كند و ثمر می دهد اما كلام باطل و غیر الهی، در زمین باقی و ثابت نمی ماند. البته بعضی كه مقصودشان مجادله است، انتقاد می نمایند كه اگر باطل باقی نمی ماند پس چگونه مذاهب باطله در عالم بقا یافته است. مثلا شیعه به بقاء اسماعیلیه و صباحیه ایراد می گیرد و یا بالعكس. و جواب آن این است كه روسای مذاهب موجوده اسلامیه، هیچكدام مدعی وحی و شریعت جدیده نبودند و هیچكدام نگفتند كه از جانب خدا مبعوث شده و دین جدیدی آورده اند بلكه همگی تابع اسلام و حضرت محمد بوده و تنها اختلاف نظر بر اساس اختلاف فهم در مسائل اجتهادیه داشتند و به همین سبب هم به آنان لفظ دین اطلاق نمی شود بلكه مذهب نامیده می شوند چنانچه در تعاریف نیز آمده كه اگر شریعت، منسوب به خدا باشد دین و اگر منسوب به مجتهد باشد مذهب خوانده می شود.
در هنگام ظهور اسلام، زمانی كه حضرت محمد امر خود را در مكه اعلان كردند، فرمود، من از جانب خداوند رسالت یافته ام و خداوندبر من وحی می كند و مردم را به پرستش خداوند دعوت نمودند و آیات قران را به عنوان اعظم دلیل و تنها دلیل حقانیت خود برای این ادعا، ارائه فرمودند. در هنگام ظهور و سالها پس از آن، بسیاری از مردم این ادعا را انكار نمودند و آیات را به عنوان دلیل حقانیت رسالت حضرت محمد قبول نداشتند. پس خطاب به آنان این آیات نازل شد:
سوره جاثیه آیه6: تلك آیات الله نتلو ها علیك بالحق فبای حدیث بعد الله و آیاته یومنون ویل لكل افاك اثیم یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصر مستكبرا كان لم یسمعها فبشره بعذاب الیم
ترجمه :این آیات الهی است كه بر تو می خوانیم پس به كدام سخن بعد از خدا و آیات او ایمان می آورند؟ وای بر هر دروغزن گناهكار كه آیات الهی را كه بر او خوانده می شود، می شنود سپس متكبرانه بر شیوه خود سماجت می ورزد، گویی آنها را نشنیده. پس او را به عذاب دردناك خبر ده.
عده ای نیز برای قبول رسالت آن حضرت معجزه می خواستند
در سوره آل عمران آیه183 در مورد كسانی كه كتاب را به عنوان دلیل حقانیت قبول نداشتند و از حضرت محمد معجزه می خواستند تا ادعای رسالت ایشان را قبول كنند می فرمایند: الذین قالوا ان الله عهد الینا الا نومن لرسول حتی یاتینا بقربان تاكله النار قل قد جائكم رسل من قبلی بالبینات و بالذی قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقین فان كذبوك فقد كذب رسل من قبلك جائوابالبینات.
ترجمه: اینان كسانی هستند كه می گفتند خداوند به ما سفارش كرده كه به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم مگر آنكه برای ما قربانی عرضه بدارد كه آتش پاك آن را بسوزاند. بگو پیش از من، پیامبرانی بودند كه برای شما معجزاتی آوردند و همین را هم كه گفتید عرضه داشتند، اگر راست می گویید پس چرا آنان را كشتید؟ پس اگر تو را دروغگو انگاشتند بدان كه پیامبرانی كه پیش از تو بودند و معجزات و نوشته ها و كتابهای روشنگر آورده بودند ،با انكار و تكذیب مواجه شدند.
و درسوره بقره آیه 23در مورد شك كنندگان می فرمایند: ان كنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداء كم من دون الله ان كنتم صادقین . فان لم تفعلو ا و لن تفعلوا فاتقوا النار التی وقودها الناس والحجاره اعدت للكافرین.
ترجمه: و اگر از آنچه بر بنده خود فرو فرستادیم، شك دارید اگر راست می گویید سوره ای همانند آن بیاورید و از یارانتان در برابر خدا، یاری بخواهید. ولی اگر چنین نكردید كه هرگز نخواهید كرد، از آتشی كه هیزم آن انسان و سنگها است و برای كافران مهیا شده بپرهیزید.
با وجو د این آیات باز هم انكار، باقی بود چنانچه بعد ازگذشت 1429 سال از ظهور حضرت محمد، بسیاری آن را به عنوان یك نهاد خداوندی قبول ندارند (از كل آمار مردم جهان فقط 2/1 میلیارد مسلمان در جهان هستند )
حضرت بهاالله نیز در سال 1279 ه ق در بغداد رسالت خود را به عموم مردم اعلان فرمودند و اینكه از جانب خداوند رسالت یافته اند و حامل پیام الهی برای مردم هستند. و دین جدید و شریعت جدیدی را آورده اند. الواح و آثار آن حضرت كه در مجموعه های آثار قلم اعلی، ایقان و صدها جلد اثر دیگر جمع آوری و مكتوب است، دلیل بر این ادعا است. اگر چه دراین ظهور نیز همچون سایر ظهورات قبل، عده ای الهی بودن آن را انكار نمودند، آیات را كافی ندانستند و طلب معجزه كردندو به مخالفت قیام كردند و همان جوابی را شنیدند كه حضرت محمد به آنان در 1400 سال پیش داده بود:
قل انه لسلطان الرسل و كتابه لام الكتاب ان انتم من العارفین كذالك یذكركم الورقاء فی هذاالسجن البعید و ما علیه الا البلاغ المبین فمن شاء فلیعرض عن هذا النصح و من شاء فلیتخذ الی ربه سبیلا . قل یا قوم ان تكفروا به هذا الایات فبای حجه آمنتم بالله من قبل هاتوا بها یا ملاءالكاذبین .لا فوالذی نفسی بیده لن یقدروا و لن یستطیعوا ولو یكون بعضهم لبعض ظهیرا.
ترجمه: براستی او سلطان رسولان است و كتاب او به واقع ام الكتاب است اگر آن را بشناسید. اینگونه كبوتر الهی در این زندان، شما را متذكر می سازد و جز ابلاغی آشكار بر عهده او نخواهد بود. هر كه خواست، از این اندرز روی گرداند و هر كه خواست، آن را راهی به سوی پروردگار خویش گیرد. بگو ای قوم، اگر به این آیات كفر می ورزید پس به چه حجت و برهانی در گذشته به خدا ایمان آوردید؟ بیاورید آن را ای گروه دروغگویان.
نه سوگند به آنكه جانم در ید قدرت اوست، آنان هرگز چنین توانایی نخواهند داشت، اگر چه همگی دست به دست هم داده و یكدیگر را یاری رسانند.
همچنان كه می بینید، تاریخ در مورد همه پیامبران و ادیان یكسان تكرار می شود و همواره انكار از جانب مردم در تمام ظهورات پیامبران همچون موسی و عیسی و محمد و باب و بها الله واقع گردیدهچنانچه در قران سوره بقره آیه 87 می فرمایند: افكلما جائكم رسول بما لا تهوی انفسكم استكبرتم ففریقا كذبتم و فریقا تقتلون
ترجمه: پس چرا هر گاه كه پیامبری احكامی بر خلاف دلخواه شما برایتان آورد، سر كشی كردید ، آنگاه گروهی را دروغگو انگاشتید و گروهی را كشتید؟
استفاده از كلمه كلما توسط حضرت محمد نشان دهنده این است كه انكار توسط مردم، همه گاه با ظهور هر پیامبری اتفاق می افتاده و همچنان كه در ظهور اسلام بوده، دیانت بهایی نیز از این انكار، مستثنی نیست. اما انكار خلق هرگز دلیل برعدم الهی بودن آن دین به شمار نرفته و نمی رود. بلكه برعكس نشان می دهد كه با وجود آنكه 160 سال است دیانت بهایی مورد انواع مخالفت ها قرار گرفته و بسیاری سعی در نابودی آن نموده اند چنانچه اگر مخالفت های گذشته را به یاد نیاوریم، اما دوران پس از انقلاب اسلامی ایران را نمی توان انكار نمود كه چگونه بهاییان را شكنجه دادند و به زندان افكندند و شهید نمودتد، اموالشان را غارت و مصادره كردند منازلشان را سوزاندند، گورستانهایشان را تخریب نمودند، از كار اخراج كردند، از دانشگاه بیرون كردند و از تحصیل محروم نمودند، حقوقشان را ندادند، تهدیدشان كردند، اجتماعاتشان را ممنوع نمودند، كتابهایشان را از دسترس جمع نموده، از حق بیانعقیده محرومشان نمودند و بجای آن قلم بدست گرفته هر گونه ناروا و تهمت كه خواستند بر بهائیت بستند و بر صدر منابر بر علیه آنان، افكار را مغشوش كردند و اجازه دفاع ندادند، مطالب كذبی نوشتند و به نام كتب بهایی آن را منتشر نمودند، آنان را در انواع تنگناهای مالی و حقوقی و فرهنگی قرار دادند، اما نتیجه چه شد؟ به اعتراف همین مخالفین، در مقالات و ردیه هایشان، اعتراف به عجز خود نموده اند كه دیانت بهایی با همه مخالفت ها، رو به گسترش و رشد بوده و شاخ و برگ و ریشه آن در عالم منتشر شده و حال آن را تهدیدی جدی می نامند. اما افسوس كه نمی دانند علت این دوام و بقا، حمایت و تایید خداوند است و خداوند دین خود را در مقابل تمام فشارها و مخالفت ها، محافظت می كند و نمی گذارد از میان برود. لذا با شگفتی به آن نگریسته و چون معتقد به نیروی الهی و كلام خدا نیستند، با دید محدود و شكاك خود به دنبال حامی و قدرتهای این جهانی، مثل روس و انگلیس و اسرائیل می گردند. در حالی كه نمی دانند اگر دینی به ناحق باشد، خداوند،خود نابود كننده آن است وهیچ قدرتی در مقابل قدرت خداوند، نمی تواند از آن محافظت كند. مگر كسی كه به قدرت خداوند و كلام او در قران ایمان نداشته باشد.
توجه به ارزشها در دیانت بهایی
در تعریف دیگر از دین آمده: ایمان به ارزشهای مطلق مثل علم و پیشرفت و زیبایی و انسانیت.
جمیع پیامبران، بشر را به پیروی از این ارزشها ترغیب نموده اند ، حضرت بودا كریشنا موسی زردشت عیسی محمد . دیانت بهایی نیز از این امر مستثنی نیست . در جمیع آثار و احكام و تعالیم دیانت بهایی توجه به این ارزشها است چنانچه می فرمایند: هدف غایی حضرت بهاالله آن است كه افرادی جدید خلق شوند یعنی مردمی نیكوكار ،مهربان،باهوش ،و صدیق و شریف (گلزار تعالیم ص 12)
ونیز می فرمایند: هر نفسی كه خود را به شیم و حلل تقدیس و تقوی و اخلاق، مزین ندارد او بهایی حقیقی نه ولو اینكه به این اسم موسوم و موصوف و معروف (گلزلر تعالیم ص 10)
و نیز می فرمایند: همیشه ایمان به اقرار و اعتراف بوده لكن در این امر اعظم، به اعمال و اخلاق پسندیده است (گلزلر تعالیم ص 8)
ارزشهایی كه حضرت بهاالله ،بشر را به آن ترغیب می فرمایند خارج از حد ارائه در این مقاله است اما چند مورد از آن به عنوان نمونه ذكر می شود:
احترام به مقام حكماء و علماء: حكیم دانا و عالم بینا دو بصرند از برای هیكل عالم . ان شاءالله ارض از این عطیه كبری محروم نماند و ممنوع نشود.
احترام به والدین: اعظم از كل بعد از توحید باری جل و عز ، مراعات حقوق والدین است.
مراعات ادب: دارای ادب دارای مقام بزرگ است .امید آنكه این مظلوم و كل به آن فائز و به آن متمسك و به آن متشبث و به آن ناظر باشیم .
امانت: باب اعظم است از برای راحت و اطمینان خلق . قوام هر امری از امور به او منوط بوده و هست . عوالم عزت و رفعت و ثروت به نور آن روشن و منیر . اگر نفسی به جمیع اعمال خیریه ،قائم ولی در امانت و دیانت ذره ای قاصر ، اعمال خیریه ،مانند سپند گردد و آن قصور آتش جانسوز شود.
انصاف: ثمره سدره انسانی ،عدل و انصاف بوده اگر دارای این ثمرنباشد لایق نار است.
انقطاع: قسم به آفتاب افق تقدیس. اگر جمیع عالم از ذهب و فضه شود، نفسی كه فی الحقیقه به ملكوت ایمان ارتقاء جسته ،ابدا به آن توجه ننماید تا چه رسد به اخذ آن.
تعاون و تعاضد: باید جمیع احباب با كمال محبت و وداد باشند و در اعانت یكدیگر كوتاهی ننمایند . بهائیان ،جان فدای جهانیان نمایند و پرستش نوع انسان كنند.
تقوی: جهد كنید تا اعمال از غبار ریا و كدورت نفس و هوی ،پاك شود و به ساحت عز قبول در آیدچه كه صرافان وجود در پیشگاه حضور معبود ،جز تقوای خالص نپذیرند و به غیر عمل پاك ،قبول ننمایند.
تنزیه و تقدیس: این تقدیس و تنزیه با شئون و مقتضیات آن از عفت و عصمت و پاكی و طهارت و اصالت و نجابت ، مستلزم حفظ اعتدال در جمیع مراتب و احوال از وضع پوشش و لباس و ادای الفاظ و كلمات و استفاده از ملكات و قرائح ادبی است . همچنین توجه و مراقبت تام در احتراز از مشتهیات نفسانیه و ترك اهواء و تمایلات سخیفه و عادات و تفریحات رذیله مفرطه ای است كه از مقام بلند انسان بكاهد و از اوج عزت به حضیض ذلت، متنازل سازد و نیز مستدعی اجتناب شدید از شرب مسكرات و افیون و سایر آلایشهای مضره ، اعتیادات دنیه نالایقه است . این تقدیس و تنزیه هر امری را كه منافی عفت و عصمت شمرده شود خواه از آثار و مظاهر هنر و ادب ویا پیروی از طرفداران خلع حجاب و حركت بلا استتار در مرآی ناس و یا بر طریق مصاحبت و یا بی وفایی در روابط زناشویی و بطور كلی هر نوع ارتباط غیر مشروع و هر گونه معاشرت و مجالست منافی با احكام و سنن الهیه را محكوم و ممنوع می نماید.
خدمت به خلق: امروز انسان كسی است كه به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید.
من شما را نصیحت می نمایم ،تا توانید در خیر عموم كوشید و محبت و الفت ،در كمال خلوص به جمیع افراد بشر نمایید.
اعتقاد به خدا و اعمالی در اطاعت او
از طرف دیگر در تعریف دین آمده است اعتقاد انسان به اتصال به یك نیروی برتر از خود یعنی خدا و مجموعه اعمال در اطاعت اوامر و بندگی خدا.
جمیع آثار در دیانت بهایی شاهدی است بر این اعتقاد . دعا و نیایشی نیست كه با نام خدا و اطاعت و بندگی او همراه نباشد. از جمله در نماز روزانه، بهاییان موظف به شهادت به این امرند:
اشهد بوحدانیتك و فردانیتك و بانك انت الله لا اله الا انت .....
شهد الله انه لا اله الا هو .....
ذكر تمام مناجاتها گنجایش این مقاله كوتاه را ندارد لذا نمونه هایی ذكر میشودو بقیه را به عهده متحریان حقیقت می گذاریم تا با مراجعه به كتب و مناجات و دعاهای بهاییان خود مشاهده نمایند از جمله در مناجاتها می خوانیم: الها كریما رحیما. شهادت می دهم به وحدانیت و فردانیت تو و به اینكه از برای تو شبه و مثلی نبوده و نیست......
ای خدای مهربان من و دوست من و محبوب جان و روان من ......
ای یزدان مهربان من ای جان من ای جانان من ....
خداوندا چگونه تو را شكر نمایم نعماءتو نامتناهی است و شكرانه ما محدود....
پاك یزدانا، بی مثل و مانندا، بیهمتا خداوندا،وحدك لا شریك لك، لا نظیر لك، لا مثیل لك، لا شبیه لك، تفردت فی الوهیتك و ربوبیتك و تعززت بوحدانیتك و فردانیتك .....
همچنین در كتاب اقدس حضرت بهاالله ،اول حكمی را كه بر بهاییان واجب گردانید بعد از شناخت فرستاده خداوند،همانا اطاعت و عمل به اوامر و احكام خداوند است چنانچه می فرمایند: ان اول ما كتب الله علی العباد عرفان مشرق وحیه و مطلع امره الذی كان مقام نفسه فی عالم الامر والخلق .... اذا فزتم بهذاالمقام الاسنی و الافق الاعلی ینبغی لكل نفس ان یتبع ما امر به من لدی المقصود...ان الذین اوتوا بصائر من الله یرون حدود الله السبب الاعظم لنظم العالم و حفظ الامم ...
ترجمه: همانا اول چیزی كه خداوند برای بندگانش نوشت ، عرفان مشرق وحی و مطلع امرش می باشدكه در مقام نفس خداوند است در عالم امر و خلق .(پیامبر و فرستاده خدا كه به او وحی می رسد و واسطه میان خدا و خلق است و به عبارتی نماینده خدا است در میان بشر)
زمانی كه به این مقام روشن و بلند فائز شدید( پیامبر را شناختید) سزاوار است برای هر فردی كه متابعت نماید آنچه را كه امر شده به آن از جانب خداوند.
همانا كسانی كه به آنان بصیرت داده شده،حدود و دستورات خداوند را علت و وسیله بزرگ، برای نظم عالم و حفظ مردمان می بینند.
البته بعضی نفوس كه گوش به تهمت تهمت زنندگان می سپارند و احاطه ای به اعتقادات دیانت بهایی ندارند، گویند كه بهاییان پیامبر خود را خدا میدانند. در حالی كه در آثار دیانت بهایی و توسط حضرت بهاء الله و و حضرت عبدالبها و حضرت ولی امرالله به روشنی و صراحت این اشتباه در درك و فهم بشر، نسبت به مقام ایشان، رد و تصحیح شده چنانچه می فرمایند: ذكر مقام الوهیت بر آن نفس اعظم و اطلاق جمیع اسماء و صفات الهیه بر آن ذات مكرم ،نباید به هیچ وجه به خطا تفسیر شود و در فهم آن اشتباهی حاصل گردد . زیرا بر طبق معتقدات اهل بها ، هیكل عنصری كه جلوه گاه چنین ظهور مهیمنی است ،كاملا از كینونت آن روح الارواح و جوهر الجواهر ، متمایز است و آن خدای غیبی كه وجود او ثابت و الوهیت مظاهر مقدسه اش مورد ستایش اهل ارض است هرگز حقیقت نامتناهی محیطه ازلیه لایدرك خود را در قالب فانی عنصری محدود، تجسم ندهد.(كتاب دور بهایی)
و در جایی دیگر می فرمایند: از جمله عقاید اساسیه اهل بها كه باید همواره مورد توجه بوده و به هیچ وجه انحراف از آن حاصل نگردد آن است كه حضرت بهاالله با آنكه اشد ظهورا ظاهر گشته ، یكی از مظاهر الهیه ای است كه با حقیقت غیبیه ذات الوهیت به كلی متفاوت و متمایز است. (دور بهایی)
بدین ترتیب و با توجه به موارد فوق دیانت بهایی مصداق تمام آن تعاریفی است كه از دین ارائه شده است. یعنی هم الهی است، منسوب به خداست و پیامبر این دیانت خو د را مجتهد و در ظل دیانت اسلام نمی داند بلكه مدعی رسالت از جانب خدا و شریعت و دین جدید است لذا مذهب نیست، دستوراتش مملو از ارزشها و هدایت به سوی خیر و نیكی است، و اعتقاد به خداوند یكتا و اطاعت و بندگی او، از اعظم اعتقادات محسوب می شود. حال خواننده منصف جواب دهد چرا بعضی می گویند: بهاییت دین نیست؟
نظر خود را بنویسید
ديانت بهايي به دلايلي كه در
حقيقت بينارسال شده در : 1389/1/2
ديانت بهايي به دلايلي كه در اين مقاله آمده اثبات شده كه يك دين الهي است يعني خدا اراده كرده و ديني را براي بشر فرستاده . حالا اگه كسي مخالف اراده خدا است و مي گه چرا خدا دين فرستاده ؟ و نبايد مي فرستاد ، اين يك حرف ديگر است .
در ضمن اين شماييد كه تصور مي كنيد حضرت محمد آخرين پيامبر است . و از بس هم اين تصور را تكرار كرديد و برايتان تكرار كرده اند كه باورتان شده و به عنوان حقيقت بي چون و چرا قبول كرديد والا كجا چنين چيزي نوشته ؟
سلام شما که میگی
vارسال شده در : 1387/5/17
سلام شما که میگید با خواندن قران بهایی شدد چر فقط ان بخش از ان را که فقط به نفع خودتان است تفسیر و معنی می کنید چرا مهم ترین دلیل نزول قران که خاتم انبیا بودن حضرت محمد است را در نظر نمیگیرید و اعتقاد پیدا نمکنید چطور است که با وجود این به وجود پیامبری به نام بها پس از ان ایمان می اورید و به قول خود بهایی میشوید ایا این تفسیر بی مورد شماکه حتی نشان دهند ه ی این است که یک بار هم به طور کامل قران را نخوانده اید فقط یک برداشت ابتدایی و شخصی از قران نیست
عزيزم شما كه قرا
حقيقت بينارسال شده در : 1387/4/20
عزيزم شما كه قران را قبول داريد . اين دلايل براي شماست.من قران را خواندم، به آن عمل كردم و به خاطر همين الان بهايي شدم
سلامشما که قرآن
aliارسال شده در : 1387/3/8
سلام
شما که قرآن را قبول نداری چرا از آن دلیل می آورید. و اگر قبول دارید چرا به آن عمل نمی کنید. شما که از اسلام دلیل می آورید چرا خاتمیت حضرت محمد را قبول نداریدو برای اثبات باب و بها دست به تفسیر خودسرانه و جاهلانه از قرآن می کنید. شما خودتان هم خوب می دانید که به حق نیستید اما سعی در گمراه کردن مردم دارید. بزرگان شما که پس از تنبیه شدن توبه نامه نوشتند و بر سر قدرت همدیگر را به انواع و اقسام گناهان و القاب زشت متهم کردند بر سر حرف خود پایمردی چندانی نداشتند و فقط با کمک استعمار به حیات ذلت بار خود ادامه دادند. آنها که چنین بودند، دیگر وای به حال شما.