حقیقت امر این است که بسیاری از مسوولان در ایران همان مسوولان قضایی هستند یا حد اقل اینکه کار انها را انجام می دهند با این تفاوت که مسوولان رسمی قضایی سعی می کنند برای احکام خود ابتدا مستندات و مدارک قانونی جمع اوری و ارائه نمایند و انگاه اقدام به صدور حکم کننداما دیگران(شاید به دلیل تخصصهای ویژه ای که دارند)خود را بی نیاز از این تشریفات!زائد می بینند و اصولا انها را نوعی وقت تلف کردن می دانند و ساحت انقلاب و انقلابی بودن را منزه ازاین امور می پندارند .مثلا همین اقای ایت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه مشهد در خطبه های نماز جمعه مشهد حکم صادر کرد ان هم حکم اعدام و ان هم یک جا و برای چندین نفرو تازه از نوع انقلابی ان.ایشان فرموده اند(به نقل از سایت شبستان):

 کشورهایی همانند آمریکا ، کانادا، اتحادیه اروپاو... که چشمان خود را بر روی به خاک وخون کشیده شدن بی رحمانه زنان و کودکان مظلوم غزه بسته اند امروز با دستگیری این جاسوسان جنایتکار به صدا در آمده و ادعای عدم حقوق بشر در ایران را سرداده اند.

 نماینده مجلس خبرگان با تاکید براین نکته مهم که بهائیت دین نیست افزود: بهائیت نه تنها دین بلکه فکر و عقیده نیز نمی باشد و چگونه ما می توانیم قبول کنیم این سربازان اسرائیلی که دستشان به خون میلیونها انسان بی گناه آلوده است در کشور ما آزادانه قدم زده و با استفاده از یک مشت منحرف سیاسی و دختران هرزه و پسران شهوتران با جمع آوری امضاء برای از بین رفتن قوانین اسلام به هر جنایتی دست بزنند.

 وی تاکید کرد: امروز بواسطه قدرت اسلام در مملکت امام زمان(عج) و حاکمیت دینی از راه گفتمان با این شبکه جاسوسی وارد شدن اشتباه است بلکه باید با همه قدرت این جریان شیطانی براندازی شود و با اشد مجازات اعدام انقلابی گردند.

من نمی دانم واقعا تخصص ایشان در چیست اما ایشان چند اظهار نظر مهم و مبهم و کمی تا مقداری عجیب و در پاره ای نقاط،غریب نموده اند:

اول این که سریعا متوجه شده اند که بهاییان دستگیر شده،جاسوس اسراییل و بلکه سربازان اسراییلی می باشند که ازادانه در ایران قدم می زده اند.

دوم اینکه مجازات ان را هم تشخیص داده اند.یعنی اعدام.فرقی هم نمی کند. همه باید اعدام شوند اما نکته جالب نوع اعدام است.اعدام انقلابی!ایا کسی می داند اعدام انقلابی چه نوع اعدامی است و تفاوت ان با نوع غیر انقلابی در چیست؟در نگاه اول به نظر می رسد منظور ایشان این است که همین که گرفته اید برای اعدام کفایت می کند و دلیل دیگر نمی خواهد پس چرا معطل می کنید؟ با خیال راحت بروید و اعدام کنید.این می شود انقلابی.ایا تعبیر دیگری وجود دارد؟شما چه فکر می کنید؟

سوم اینکه فرموده اند که انها

 ( .....با استفاده از یک مشت منحرف سیاسی و دختران هرزه و پسران شهوتران با جمع آوری امضاء برای از بین رفتن قوانین اسلام به هر جنایتی دست بزنند.)

هیچکس حتی وزارت اطلاعات نیز مدعی این نبوده که بهاییان در جمع اوری امضاءبرای ازبین رفتن قوانین اسلام دخیل بوده اند شاید منظور ایشان کمپین یک میلیون امضا بوده است..مخاطب عبارت ( دختران هرزه و پسران شهوت ران )نیز که در واقع یک فحاشی تمام عیار است نیز معلوم نیست گر چه ظاهرا روی سخن شان با فعالین کمپین است که توهینی اشکار و اسائه ادبی است به ساحت هموطنان ما در ایران.البته این که جوانان این مرز و بوم را با چنین عباراتی تحقیر کنند قبلا نیز در جریان به اصطلاح مبارزه با بد حجابی و یا طرح به اصطلاح جمع اوری اراذل و اوباش نیز سابقه داشته است. عبارت منحرفین سیاسی نیز از ابداعات ایشان است و کسی قبلا در مورد بهاییان بکار نبرده است و حتما منظور شان گروه دیگری بوده ولی از فرط عصبانیت بر زبان رانده اند. ضمن اینکه مشخص هم نکرده اند که منظورشان از ( هر جنایتی )چه بوده است.در هر حال کل این عبارات ابدا ارتباطی با بهاییان ندارد.

 اما همه اینها مقدمه ای بود برای اینکه دو فراز مهم از کلام ایشان را با دقت بیشتری بررسی کنم.

1- اینکه فرموده اند :

بهائیت نه تنها دین بلکه فکر و عقیده نیز نمی باشد

    پس بهاییت چیست؟ایا می توان منکروجود فکر شد؟!ایشان حتما در دوران تحصیلات خود حداقل شنیده اند که رنه دکارت فیلسوف مشهور، تنها به یک چیز نتوانست شک کند و انهم فکر کردن خود بود.او می گفت "من می اندیشم پس هستم".جای بحث فلسفی در این جا نیست و از اهل این رشته عذرخواهی می کنم اما همگان می پذیرند که " بودن" و "هستی"انسان،معادل است با "اندیشیدن"و "فکر کردن".حال اقای علم الهدی چگونه و به چه مستندی این اصل بدیهی را رد می کند و مهمتر اینکه چه چیز را جایگزین ان می نماید؟ ایشان حداکثر می توانند بگویند که بهاییت فکر و یا عقیده صحیحی نیست اما نمی توانند بگویند که بهاییت فکر و عقیده نیست.با این حرف دست خود را نیز می بندند و حکمی را هم که قبلا در مورد انها صادر کرده اند را عملا فاقد اعتبار می کنند.اگر بهاییت فکر و عقیده نیست به چه مستندی حکم اعدام صادر کردید؟گذشته از بهاییت ،درمورد هیچ ایین ،مکتب،مسلک،طریقه،روش وسلوک دیگری هم نمی توان چنین حرفی را زد.از حضرت ایت الله عذر می خواهم و امید وارم بنده را به خاطر این کلام ببخشایند ولی این اظهار نظر را در اصطلاح غربی  NONESENSE یعنی بی معنی می گویند.حتی نمی توان گفت که این حرف اشتباه است چون حرف اشتباه بالاخره یک مفهوم دارد ولی حرف بی معنی فاقد مفهوم است و به همین جهت افراد در بررسی ان گیج و مات و مبهوت می مانند و نمی دانند که چگونه ان را نقد کنند و البته این افتخاری برای صاحب ان کلام نیست .انچه بنظر من می رسد این است که حضرت ایت الله با این حرف خود می خواسته اند اوج اهانت را به دیانت بهایی بنمایند.البته این امر در ادبیات مخالفین دیانت بهایی مرسوم است. اکثریت قریب و اقرب به اتفاق این مخالقان،بسیار مراقبند که مبادادر ضمن حملاتشان،ناخواسته نکته ای ذکر شود که توجه کسی را به نحوی از انحاء به دیانت بهایی جلب کند و لذا نهایت کوشش خود را می نمایند تا همه وجوه آنرا زشت و منفور جلوه دهند و در مواردی که قادر بر چنین کاری نیستند،اصولا یا ذکری نکرده و از پرداختن به ان مساله خودداری میکنند و یا اینکه با استفاده از انواع روشهای نگارشی و پردازشی،به تمسخر و استهزاء و لودگی روی می آورند و مثلا اگر می خواهند اعتراض کنند که جرا خانه حضرت باب محل حج بهاییان است،ابتدا مطلب را به حالت طعنه و تمسخر مطرح کرده و اسب وقاحت را در میدان جهالت می تازانند اما ناگاه متوجه می شوند که در این میان بناچار و ناخواسته اقرار نموده اند که پس بهاییان حج هم دارند و ممکن است خوانندکان تحت تاثیر قرار گیرند و این گونه است که برای خنثی کردن این تاثیر ،جلوی کلمه "حج"، نشانه ها و یا کلماتی را قرار داده و بجای "حج" می نویسند"به اصطلاح حج"و یا "به خیال خودشان حج"و جلوی ان هم چند تا علامت تعجب و سوال گذاشته و دست آخر هم یک پرانتز اضافه می کنند که ( البته این ها را چه به حج!!؟) و یا وقتی به حکم قبله اعتراض می کنند که بهاییان مدفن حضزت بهاءالله را قبله خود می دانند و رو بدان سو نماز می گذارند،چون ممکن است کسانی تحت تاثیر واقع شده و بگویند پس معلوم است که بهاییان نماز هم می خوانند،باز به همان ترتیب عمل می کنند.در هر حال به هیچ وجه حاضر نیستند نکته ای مثبت ،هر چند کوچک، چه مستقیما و چه بصورت غیر مستقیم ذکر کنند.بنظر می رسد ایشان نیز برای اینکه مبادا کسی یک لحظه فکر کند که پس بهاییان هم فکر دارند و یک عقیده هستند،این را هم نفی نموده اند تا همه چیز یکسره سیاه بنماید غافل از این که ذکر این نکات اثر معکوس دارد.بنظر می رسد این نوع ادبیات ،اهانت به شعور و درک شنوندگان است.ایا ایشان فکر می کنند که مردم مطلب به این وضوح را درک نمی کنند و هر چه ایشان بگویند به سمع قبول و اطاعت می پذیرند؟!

2- مطلب دوم که بسیار عجیب است و در واقع اهانت اشکار به اسلام و نظام اسلامی ایران است این که فرموده اند:

امروز بواسطه قدرت اسلام در مملکت امام زمان(عج) و حاکمیت دینی از راه گفتمان با این شبکه جاسوسی وارد شدن اشتباه است بلکه باید با همه قدرت این جریان شیطانی براندازی شود و با اشد مجازات اعدام انقلابی گردند.

    این اظهار نظر از شخص عالمی که مورد احترام مردم و عضو مجلس خبرگان می باشند بسیار بعید است.اخر باید پرسید این تز را شما به استناد کدام ایه قران و یا حدیث بیان می کنید؟حرف شما یعنی اینکه اگر قدرت نداشتی و ضعیف بودی باید گفتگو و یا به اصطلاح خودتان سازش را پیشه نمود اما چون به قدرت رسیدی دمار از روزگارشان در ار و اعدام انقلابی و باقی قضایا؟!!

گربه مسکین اگر پر داشتی              تخم گنجشک از زمین برداشتی؟!

شما "علم الهدی "هستید یعنی بیرق و پرچم هدایت و ارشاد.براستی با چنین طرز تفکری چگونه می توانید مریدان و پیروان خود را تربیت،هدایت و ارشاد نموده و اصول اخلاقی را به انان بیاموزید؟.بنظر می رسد چنین اظهاراتی است که مستمسکی می شود برای مخالفان اسلام و بهانه به دست انان می دهد تا بگویند که اسلام تا زمانی که در مکه بود و از قدرت برخوردار نبود ،رعایت حقوق همه را مد نظر می داشت اما به محض رسیدن به قدرت به یکباره نوع نگرش ان تغییر کرده و دست به شمشیر شد و برای گفته های خود به اظهاراتی از قبیل ان چه حضرت ایت الله بیان کرده اند استناد کنند و ایشان را تربیت یافته چنان مکتبی بدانند.نکند ایشان از طرفداران چنین نظریه ای هستند؟دیگر مراجع عظام و فقهای گرام چه می اندیشند؟ایا انها نیز نظر ایت الله علم الهدی را می پسندند؟اگر نه چنین است،پس چرا برای جلوگیری از انحراف در دین که ان را وظیفه اصلی خود می دانند به ایشان تذکر نمی دهند؟فرض کنید غربی ها به مضمون سخنان ایشان دقت کنند و چنین نکته ای را دریابند،دیگر چگونه می توانند به اسلام و مسلمانان اعتماد کنند؟تکلیف سیاست خارجی ایران با این گونه اظهار نظرهای خشم آلود و غضبناک چه می شود؟