×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

چرا در ايران ديانت بهايي را به رسميت نمي شناسند؟
1387/03/21

رسمیت در لغت به معنای قانونی بودن و صورت قانونی داشتن، تعریف شده است. به رسمیت شناختن امری ،یعنی قانونی دانستن و قانونی شناختن آن امر. رسمیت یافتن امری، یعنی شناخته شدن و مورد اجرای عموم شدن ( فرهنگ دهخدا و معین)

با توجه به تعاریف فوق می توان گفت دیانت بهایی عملا در ایران رسمیت یافته زیرا بیش از سیصد هزار نفر در ایران بهایی اند یعنی به شناخت حضرت بهاالله نایل آمده و تعالیم آن حضرت را اجرا می نمایندو این آمار بیش از تعداد سایر اقلیت های دینی در ایران است كه به رسمیت شناخته شده اند. و البته به این آمار می توان تعداد بیشمارنفوسی را اضافه نمودكه به تعالیم حضرت بهاالله معتقدند و در زندگی خود اجرا می نمایند اما از عرفان و شناخت موسس آن تعالیم، بیخبرند. همچون كسانی كه تساوی حقوق اجتمایی زنان و مردان را محترم می شمارند، تعلیم و تربیت را امری عمومی و اجباری و لازم برای همه اطفال می دانند بدون در نظر گرفتن جنسیت یعنی دختر و پسر بودن و یا قومیت و طبقه اجتماعی آنها، تعصب قومی و نژادی را مردود می دانند و معتقدند جمیع انسانها مخلوق خداوند هستند لذا نسبت به انسان ها از نظرنژا د و رنگ و اعتقادات، تفاوت قائل نمی شوند زیرا معتقدند كه همه این نژادها و رنگها را خدا خلق كرده و خداوند جمیع را رزق و روزی می دهد و به همه مهربان است پس چرا ما انسانها با هم نامهربان باشیم، معتقدند هر كس قلبش پاك تر و عملش بهتر، او نزد خداوند مقرب تر است و این هیچ ربطی به رنگ و نژاد و طبقه اجتماعی و اعتقادات او ندارد، از دشمنی و اختلاف، بی زارند و نزاع و جدال را نمی پسندند، خود را به اعمال نیك و حقیقی می آرایند نه به نطق و خطابه و گفتار و اعمال آلوده به ریا، سعی می كنند به عموم مردم مهربان باشند، نه فقط به هم كیشان خود.
بنابر این می بینید كه عملا، تعالیم دیانت بهایی را عموم مردم ایران، قلبا پذیرفته و اجرا می نمایند بنابر این می توان گفت دیانت بهایی در ایران رسمیت یافته است. اما هنوز به رسمیت شناخته نشده یعنی صورت قانونی نیافته و قانون آن را تایید ننموده كه البته وظیفه قانون گذاران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی است كه در این مورد تامل و بررسی نمایند.

اما اینكه چرا تا كنون دیانت بهایی در ایران به رسمیت شناخته نشده ،می تواند از جنبه های مختلفی مورد بررسی قرار گیرد. یكی از این جنبه ها ، جنبه روانشناسی این عمل است.

روانشناسان معتقدند كه در اثر برخورد انسانهابا موانعی كه راه را بر كامیابی آنها می بندد، انسانها دچار ناكامی وتعارض می شوند. انسانها برای كنار زدن این موانع از شیوه هایی استفاده می كنند كه البته در افراد مختلف متفاوت است. اما اگر در كنار زدن این موانع دچار شكست گردند، آنگاه با اضطراب و فشار روانی شدیدی روبرو می شوند. اضطراب، هیجان بسیار ناگواری است كه نمی توان مدت زیادی آن را تحمل نمود. انسانها در طول زندگی خود، روشهای گوناگونی را برای كنار آمدن با اضطراب آموخته اند. یكی از این شیوه ها مكانیسمی است كه به آن مكانیسم انكار گویند كه نوعی خود فریبی است. هنگامی كه یك واقعیت بیرونی آنقدر برای فرد ناگوار است كه نمی تواند آن را كنار بزند و یا با آن روبرو شود آنگاه وی ممكن است آن را انكار كند مثلا مادری كه نمی تواند واقعیت مرگ فرزندش را بپذیرد، این امر را انكار می كند. چون نه می تواند واقعیت را تغیر دهد و نه قادر به پذیرش آن است، ‌پس دست به خود فریبی زده و این واقعیت را انكار می كند. انكار یك واقعیت، دفاعی است در برابر تهدید بیرونی.

حال ببینیم چرا دیانت بهایی در ایران انكار می شود؟

حضرت بهاالله موسس دیانت بهایی حدود 160 سال پیش، در ایران ظهور فرمودندو تمام حیات خوش را صرف ترقی و تربیت مردم فرمودند. وحدت عالم انسانی را تعلیم دادند، تعالیمی از قبیل مساوات بین حقوق زن و مرد، ترك تعصبات نژادی و طبقاتی و غیره و بسیاری تعالیم دیگررا آوردند، رفع جهل و تعلیم و تربیت برای عموم مردم را خواستار شدند، تحری حقیقت توسط هر فرد انسان و ترك تقالید را تعلیم دادند، دست بوسی، بالا رفتن بر منبر، تاویل و تفسیر كلمات الهیه، افتخار و استكبار بر یكدیگر، تعدد زوجات وزنا و بسیاری كارهای ناشایست دیگر را نهی فرمودند. اما حاكمان ،در طول این تاریخ 160 ساله نتوانستند منافع شخصی خود را در تعالیم آن حضرت بیابند. رفع جهل و تساوی حقوق زن و مرد را به ضرر خود مشاهده نمودند، ترك تقالید و منع از افتخار و استكبار و دست بوسی را با منافع خود متضاد دیدند، نهی از تعدد زوجات را با هوی و هوس خود مطابق ندیدند، ترك تعصبات قومی و نژادی را با منافع خود كه تفرقه بیانداز و حكومت كن ، در یك راستا ندیدند لذا برای كنار زدن این مانع كه راه را بر كامیابی آنان سد می نمود ،شیوه هایی را برگزیدند. شیوه هایی كه این مانع را از میان بردارد، محو و نابود كند بطوریكه نامی از آن در ایران باقی نماند. پس بر آن حضرت و پیروانش هجوم بردند، حبس و زندان و تبعید كردند، املاك و اموالشان را غصب نمودند،كتابها و آثارشان را از دسترس خارج و نابود كردند، حقوقشان را قطع كردند، شهیدشان كردند، فرزندانشان را از تحصیل منع نمودند، از حق كار ممنوع كردند، تعالیمش را مورد تمسخر و استهزاء قرار دادند و سعی كردند با تفاسیر خطا از تعالیم بهایی ،اذهان مردم را نسبت به آن بدبین كنند، انواع نسبت های ناشایست را به آنان دادند، آنان را از حق بیان و دفاع از اعتقادات خود و رفع اتهامات، ممنوع نمودند، خلاصه از جمیع جهات و به انواع وسایل و امكانات، هجوم نمودند و ظلم و ستم روا داشتند و نهایت سعی خود را نمودند تا از عظمت و شهرت و انتشار و ترویج تعالیم آن حضرت، جلوگیری نمایند. اما بالعكس مشاهده نمودند كه روزبروز بر تعداد پیروان آن آیین نازنین افزوده شد. و تعالیمش در ایران و جهان گسترده گشت و مردم روز به روز بیشتر خواهان اجرای این تعالیم، هستند. حال چاره ای در خود نمی بینند كه در مقابل این ناكامی از سركوب كردن بهاییان و نابود نمودن تعالیمش، برای دفاع از شكست روانی خود به سپر انكار متوسل شوند.

كتاب آسمانی این دیانت را انكار نمایند، حقانیت پیامبر و الهی بودن آن را انكار نمایند، تعداد پیروان و گستر ش شان را در ایران و جهان انكار نمایند. غافل از آنكه انكار تنها سپری است در مقابل فشار روانی ناشی از شكست و با انكار نمی توان واقعیت وجودی بهاییان را نفی نمود.

دیانت بهایی و هزاران هزار انسانهایی كه پیرو این تعالیم هستند، در عالم واقعیت و حقیقت، وجود دارند و با خود فریبی و انكار، این واقعیت زدوده نمی شود. و این است یكی از دلایلی كه دیانت بهایی قانونا در ایران به رسمیت شناخته نشده است.

نظر خود را بنویسید


NetNet did you happen to

Claudine
ارسال شده در : 1388/5/31

NetNet did you happen to find another copy of the books you read in the "Majles Shouray Isalami" or is that the only source that has such a book since that book itself , in my opinion, is nothing but a bunch of lies that some one has published under the name of Bahaullah, if you read many any of the writings of Baha-u-allh , you will find not only that his writing has absolutely no mistake , but you will find the depth of his knowledge. Bahaullah's writings are originally in Farsi, Arabic, and Turkish.If Bahaullh had any mistake in his writings it would have been found in this other writings as well. any how you cannot expect the Iranian Government whose recent treatment of its own people after the election has shown its true dishonest identity to the world to speak of any world of truth about BahaullahBy the way the Bahai Faith has come to unite the Mankind ad respect all the religions of the past.

چرا در ايران ديانت بهايي را به رسميت نمي شناسند

پرستو
ارسال شده در : 1388/5/17

دوست عزيز كه خود را نتنت معرفي كرديد سلام
من در احكام بهايي لطيف ترين و انساني ترين مطالب را آموختم از كودكي مادرم احكامي چون نهي از آزار انسانها و حتي حيوانات را برايم مي خواند مادرم بياني را برايم خوانده بود و من آنرا هميشه در روابط خود با ديگران مد نظرم قرار مي دهم اين كه مولا يمان فرموده :(تا توانيد خاطر موري ميازاريد چه جاي انسان و تا ممكن است سر ماري مكوبيد تا چه رسد به مردمان )ديانتي كه در احكامش آزار مورچه اي را نهي كرده چگونه مي تواند دستور نابودي انسانها را كه اشرف مخلوقات هستند بده لطفا اگر مي خواهيد بقول معروف چيزي در مخالفت كسي بگوئيد از راه انصاف و شرافت خارج نشويد و حضرت محمد(ص) نيز راضي نيستند كه مومنينشان از دروغ و افتراء براي خوش خدمتي كردن استفاده كنند لذا خواهش مي كنم از استدلال منصفانه بهره بگيريد نه تهمت ناجوانمردانه هر چند بچه پنج يا شش ساله اي هم كه يك دوست همبازي بهايي داشته باشد افتراء ناشيانه شما را تشخيص مي دهد چه رسد به انسانهاي بالغ و عاقل دوست عزيز اگر حقيقت را مي گوئيد لطفا كتابي را كه ادعا مي كنيد خوانديد معرفي كنيد ممنون مي شوم در ضمن مرا راهنمايي كنيد چگونه مي توانم مدركي را كه شما در مجلس شوداي ملي (به قول خودتان)مشاهده كرديد و هنوز موجود است را من و خوانندگان مطلب شماهم مشاهده كنيم .در ضمن فرموده بوديد زماني كه دين اسلام و مسيحيت باشد چه نيازي به دين بهايي وجود دارد دوست خوبم منشاء و مبداء تمام اديان الهي يكي است و لي خداوند مهربان در هر عصر و زماني بر اساس نياز بشريت به هدايات الهي پيامبري را مبعوث مي فرمايد كه بشر را راهنمايي كند كلام و اصول كل اديان و انبيا يكي است ولي بعضي از احكام و فروع اديان با مرور زمان نياز به تغيير دارد لذا خداوند پيامبر ديگري را مبعوث مي كند تا بشر را هدايت كند ما هم معتقد هستيم كه اصول همه اين اديان يكي است و در اصل نياري به آمدن پيامبر جديد در رابطه با اصول نخواهد بود ولي با توجه به فروع دين اين نياز وجود دارد كه خداوند با تجديد اديان آن نياز را رفع مي كند. بدان بهائيان هيچ اصراري در پيوستن ساير اديان به اين ديانت ندارند و فقط پيام و كلام جديد الهي را معرفي مي كنند انتخاب افراد با توجه به نياز و تمايلشان دست خودشان است همانگونه كه رسول اكرم فرمودند "لا اكراه في الدين"يعني هيچ پيامبر و هيچ ديانتي قرار نيست با زور و فشار و تهديد بشر را هدايت كند لذا من به شما قول مي دهم كه اگر بهائيان به قول شما به حكومت رسيدند به شما دوست عزيز و پيروان اديان ديگر از گل بالاتر نگويند .شما منصف و با وجدان باش هر ديني را دوست داري پيروي كن .موفق باشي

دوست عزیز من یک بهایی هستم و

ویدا
ارسال شده در : 1388/4/22

دوست عزیز من یک بهایی هستم و در کتاب احکام ما هرگز در مورد نابودی انسانها و جامعه چیزی وجود ندارد.لطفا دوباره مطالعه فرمایید

حیرت

جمشید
ارسال شده در : 1388/4/6

در همین پنج شش خطی که نوشته اید چند غلط تاریخی وجود دارد!!! دوباره مطالعه بفرمایید. با تشکر

شما درباره متن غ

نتنت
ارسال شده در : 1387/5/20

شما درباره متن غلط نامه میرزا حسینعلی نوری که به او بها الله می گویید که در مجلس شورای ملی زمان قاجاریه موجود بوده و هنوز هم هست، چه میگویید؟ وقتی ادیان الهی مانند اسلام و مسیحیت وجود دارند، با بهاییت چه نیازی است؟ من کتاب احکام شما را که در زمان حکومت پهلوی چاپ شده است خوانده ام. در آنجا آمده است اگر بهاییان به حکومت رسیدند حتی اگر 50 هزار نفر بودند باید بقیه افراد جامعه را نابود کنند حتی اگر 100 میلیون نفر باشند، مگر به بهاییت بگروند. نگویید دروغ است چون خودم خوانده ام.