سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
(نگاهی به فتوای اخیر آیت الله منتظری درباره ی بهائیان)
كارل راسكه از دانشگاه دِنور مي نويسد كه هيچ گاه پسوند –logy (به معنای مطالعه ی علمی ...) به لغت religion (دین) افزوده نشده است.[1] این امر پیچیدگی بررسی مفهوم دین را روشن مي سازد. در کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز ذیل عنوان آن چه دین است می خوانیم:
ویژگی هایی که ظاهراً همه ی ادیان در آن شریک اند، به قرار زیر است. همه ی ادیان دربردارنده ی مجموعه نمادهایی هستند که احساس خضوع یا احترام آمیخته به ترس بر می انگیزند، و به مناسک یا مراسم و شعایری مربوط می شوند (مثل مراسم کلیسایی) که اجتماع مومنان در آن شرکت می جویند. ...[2]
بر این اساس آن طور که گیدنز می گوید دین پدیده ای است که از اولین ساعات تاریخ همراه بشر بوده است.[3] . با این حال هنوز تعریف دقیقی از این مفهوم آشنا نداریم. آنچه روشن است آن که دین تحولات عمیقی در تمدن بشری ایجاد نموده است. همواره عده ای به خاطر اعتقاد مشترک به یک دین با هم متحد شده اند؛ و برعکس دین دستمایه ی اختلاف و دشمنی های بسیاری بین بشر بوده است
در همین ایران خودمان سعی می شود گروه 300000 نفری بهائیان ایران فقط به دلیل اعتقادشان به دیانت بهائی از سایر هموطنان خود دور نگه داشته شوند و از بسیاری حقوق حقه ی بشری خود محروم باشند. اخیراً یکی از علمای شیعه، آقای منتظری فتوایی صادر کرد که در آن اعلام می کند بهائیان "از حقوق شهروندی برخوردار"ند، ولی به نظر ایشان هنوز عامل جدایی بهائیان و سایر ایرانیان پا برجاست، چرا که بهائیان "کتاب آسمانی همچون یهود، مسیحیان و زرتشتیان" ندارند و در "قانون اساسی جزو اقلیتهای مذهبی شمرده" نمی شوند. از این فتوا- که البته به دلیل قائل شدن حقوق شهروندی برای بهائیان، یک قدم از نظراتِ دیگر روسای شیعیان ایران پیشتر رفته و نشان از شجاعت و روشن فکری آقای منتظری دارد - اینطور بر می آید که فقط ادیانی که کتاب آسمانی دارند، به رسمیت شناخته می شوند و بنابراین از حقوق بشر برخوردار خواهند بود. به این ترتیب تمام ادیان و مذاهب دیگر دنیا مثل بودایی، برهمایی، شینتو و ... از تعریف دین خارج می شوند.
مسئله به همین جا ختم نمی شود بلکه حتی به فرد اجازه داده نمی شود خود تشخیص دهد که چه دینی کتابش آسمانی است. در واقع به نظر بهائیان دین بهائی نیز کتابهایی مثل ادیان نامبرده در فتوا دارد. بنیانگذار دین بهائی، حضرت بهاءالله، بیش از 100 جلد کتاب دارند که همه را یا خودشان نوشته اند و مهر و امضا نموده اند و یا به کاتبان خود دیکته کرده و بعد صحت و تطابق نوشته ها را با گفته هایشان بررسی نموده و مهر تایید بر آنها زده اند. به این ترتیب شکی باقی نمی ماند که حضرت بهاءالله از خود کتابهای متعددی بر جای گذاشته اند که اکنون بیش از 100 جلد از آنها در دسترس است. در این کتب تعالیم فردی و اجتماعی، دعا ومناجات و تاویل و توضیح مسائل پیچیده ی کتب آسمانی ادیان قبل که توضیحشان به آینده موکول شده بوده، و صدها عنوان دیگر آمده است. بهائیان همه ی این کتب را وحیانی و آسمانی می دانند، مثل زرتشتیان که گاتها، یهودیان که تورات، مسیحیان که انجیل و مسلمانان که قرآن را از جانب خدا می دانند.
اما سوال اینجاست که چه دلیلی برای آسمانی بودن این کتب وجود دارد. البته این سوالی نیست که بتوان پاسخ همه پسندی به آن داد، ولی اصولاً دو راه برای تشخیص این مسئله پیش روی بشر قرار دارد. یکی عقلانی است، یعنی باید به استقرا مشترکاتی بین کتب آسمانی که تا کنون وجود دارند و الهی بودن آنها به طور نسبی مورد قبول جهانیان است، بیابیم و بعد در مورد آسمانی بودن کتابهای مورد نظرمان با قیاس حکم کنیم. راه دیگر آن است که ببینیم ادیان موجود چه معیاری برای تشخیص این مسئله در اختیار ما قرار می دهند. مثلاً ببینیم که اساساً این ادعای آقای منتظری با اصول مطروحه در قرآن مجید در این مورد موافق هست یا نه. در ذیل از هر دو روش برای حل مسئله کمک می گیریم.
بنابه آنچه ذکر شد اولین گام جمع آوری لیستی از مشترکات کتب آسمانی است. اولین شباهت کتب آسمانی در نویسنده ی این آثار است. صاحبان این آثار یعنی پیامبران همه یا درس نخوانده بودند و یا این که زمینه ی تحصیلاتشان با محتوای این کتابها مطابقت ندارد. چنانکه حضرت موسی چوپان بود، حضرت مسیح نجار و حضرت محمد تاجر و هیچ کدام تحصیلات عالیه ی دینی نداشتند، حال آن که کتب آنها حاوی مسائل پیچیده ی عرفانی، علمی، اجتماعی و ... است. به این ترتیب این آثار نمی توانند حاصل تفکر شخص پیامبر بوده باشند.
مسئله ی مشترک دیگر بین تمام کتب آسمانی قدرت و نفوذ این کتابها است. از طرفی قوای دافعه و جاذبه دارند و از طرف دیگر از دفع شده ها و جذب شده ها مستقل هستند؛ یعنی همواره عده ای با این کتب و آورندگان آنها شدیداً مخالفت کرده اند و در مقابل، عده ای نیز به آنها جذب شده اند و به اصطلاح ایمان آورده اند و البته این کتابها بدون این که از افراد و گروه های موافق و مخالف تاثیر پذیرد، به هدف خود ادامه داده است و دین جدیدی را که معرفی نموده، به پیش برده است.
شباهتهایی نیز بین گروه های موافق و مخالف و نیز نحوه ی پیشروی اهداف این کتابها وجود دارد. مثلاً این که همواره همه یا تعدادی از قدرتهای روزگار در دسته ی مخالفان قرار داشته اند: فرعون در برابر حضرت موسی، کاهنان یهود و حکومت روم در برابر حضرت مسیح، بزرگان قریش در برابر حضرت محمد و ... . و جالب تر آنکه پیامبران یکه و تنها، فقط با تکیه بر قدرت کتاب آسمانی خود در برابر این مخالفان ایستاده و دین خود را گسترش داده اند. در گروه موافقان یا پیروان نیز همواره تنوع وجود داشته، هم مردم عادی در آنها یافت می شده و هم بزرگان و دانشمندان با زمینه های فکری گوناگون. این نکته از آنجا اهمیت دارد که چنین تاثیری در هیچ کتاب بشری وجود ندارد و بنابراین می تواند معیار خوبی برای تشخیص الهی بودن کتاب در اختیارمان گذارد. کتابهای بشری همه نفوذ محدودی دارند و حداکثر نویسنده و اطرافیانش را متحول ساخته، با هم، هم عقیده می سازند. نکته ی دیگر در مورد گروه معتقدان به یک کتاب آسمانی جدید آن است که همه ی این کتابها در میان پست ترین اقوام روزگار ظاهر شده اند و بعد از مدتی آن اقوام باشکوه ترین تمدنهای روزگار را بنا کرده اند. چنان که قوم بنی اسرائیل که اسیر مصریان بودند، به ارض مقدس رفتند و شهره ی روزگار شدند. یا همین بنی اسرائیل که در دوران ظهور حضرت مسیح فاسد شده بودند، دراثرتعالیم آن حضرت دوباره به اوج تمدن و تربیت رسیدند. قرآن ِ حضرت محمد نیز از اعراب جاهلیه تمدن باشکوه اسلامی را بنا نهاد که در تاریخ قرون وسطی، در کنار پستی تمدن اروپایی، نمایان است.
نکته ی مشترک دیگر تاثیر این کتابها در علم روزگار است. اصولاً چون ادیان الهی به ترویج انصاف و عدالت و تحسین عقل و تعلیم و تربیت پرداخته اند، باعث پیشرفت علوم بشری بوده اند. تاثیر تمدن اسلامی در اروپا (از طریق اسپانیای مسلمان) یا تاثیر دانشمندان و پزشکان مسلمان در پیشبرد علم از شاهدهای تاثیر غیرمستقیم کتابهای آسمانی در علم بشری هستند. این کتابها همچنین به صورت مستقیم در علم بشر نقش داشته ا ند. اشارات علمی کتاب قرآن در مورد نارسایی قانون بطلمیوسی (اعتقاد به حرکت خورشید به دور زمین) 9 قرن پیش از کشف واقعیت، یا این حقیقت که فیلسوفان یونان برای آموختن علم نزد یهودیان می آمدند، از تاثیرات مستقیم این کتابها است.
تمامی این نقاط اشتراک در کتابهای حضرت بهاءالله نیز موجود است. حضرت بهاءالله نیز تحصیلات عالیه نداشتند، با این حال در هر ساعت 1000 بیت آیه نازل می کردند. با حضرت بهاءالله نیز مخالفت شدیدی شد. دو دولت قاجار و عثمانی که قدرت دنیای اسلام بودند، با ایشان شدیداً مخالفت کردند به طوری که حدود 40 سال از زندگی آن حضرت در تبعید و زندان گذشت. با این حال حضرت بهاءالله با تکیه بر قدرت کلام الهی در برابر مخالفان ایستادند. هزاران نفر نیز جان خود را در راه این دین فدا کردند و امروزه حدود هفت میلیون بهائی، با زمینه های گوناگون فکری و عقیدتی، از تمامی ملل و اقوام در گوشه وکنار جهان وجود دارند و همه برای تحقق آرمان وحدت عالم انسانی و صلح عمومی می کوشند. تاثیر علمی این آثار نیز با وجود گذشت تنها 150 سال از آغاز ظهور این کتابها در بین بشر مشهود است. تغییرات بنیادی حاصل در علوم فیزیک، پزشکی و ارتباطات گویای این مطلب است. به ویژه این که در کتابهاي حضرت بهاءالله به این پیشرفتها اشاره نیز شده و مثلا کشف نیروی اتم در این کتابها پیش بینی شده است.[4] البته از این دست پیش بینی ها نمونه های متنوعی در کتابهای حضرت بهاءالله وجود دارد. حضرت بهاءالله در الواح ملوک و کتاب اقدس (از آثار حضرت بهاءالله) وقوع جنگهای جهانی و انقلاب مشروطه ی ایران را پیش بینی کردند؛ پیش بینی سقوط امپراطوری عثمانی و سقوط ناپلئون سوم، آن هم در دورانی که اینها در اوج قدرت بودند، از عهده ی تفکر و تحلیلهای بشری خارج است.
بر اساس ازجمله چنین شواهدی است که آرنولد توین بی[5] ، مورخ نامدار، می نویسد:
"بهائیت دیانتی مستقّل و همتراز اسلام و مسیحیّت و سایر ادیان شناخته شدۀ جهان است، بهائیّت فرقه ای از مذهب دیگر نیست. دین جداگانه و دارای همان مرتبت و مقامی است که دیگر ادیان جهان حائزند".[6]
یا ادوارد گرانویل براون، مستشرق معروف انگلیسی اظهار می کند:
"در اینجا، محقّق تاریخ ادیان می تواند بآسانی ... تولّد آئینی را شاهد باشد که ممکن است بزودی جایگاه رفیع خود را در بین مذاهب بزرگ دنیا باز یابد".[7]
اشاره ای کوتاه به قوانین اسلامی در این مورد نیز میزان صحت نظرعلمای شیعه در مورد آسمانی نبودن کتابهاي حضرت بهاءالله و دین ایشان را بیش از این زیر سوال می برد. بر طبق آموزه های اسلامی "(1)اگر شخصی مدعی رسالت شود (2)و دینی بیاورد و(3) آن را به خدا نسبت دهد (4)و آن دین نفوذ نماید و در عالم باقی بماند، این نفوذ و بقا دلیل حقانیّت آن است؛ چنان که اگر چنین نگردد،... [بر طبق آیه ی قرآنی "اِنَّ الباطلَ کانَ زَهُوقاً"[8] (باطل از بین رفتنی است)]، حتما از بین خواهد رفت و ریشه کن خواهد شد."[9] نمی دانم علمای شیعه دیانت بهائی را فاقد کدام شرط فوق دانسته اند! ادعای رسالت حضرت بهاءالله 150 سال است که نه تنها از بین نرفته، بلکه به تمام جهان رسیده است. 7000000 نفر به الهی بودن ادعای ایشان ایمان دارند. تعالیم بهاءالله مثل تساوی و یگانگی تمام بشر، صلح، تساوی زن و مرد، لزوم تعلیم و تربیت همگانی، تعدیل معیشت و ... سبب شده امروزه جامعه ی جهانی بهائی طرف مشورت دول وسازمان ملل متحد برای تصمیم گیری در مورد روشهای رسیدن به صلح و آرامش جهانی قرار بگیرد. نمی دانم نفوذ و بقا در نظر ایشان چیست! آیا وقت بازنگری این دیدگاه فرا نرسیده؟
به هر حال، علمای اسلامی می توانند بنا به نص قرآن که به آن معتقدند، دین بهائی را در زمره ی ادیان مستقل بشناسند و یا چنین نکنند. اما یک اصل مهم برای هر فردی به صرف این که انسان است برقرار است، و آن مسئله ی آزادی عقیده است. آزادی عقیده یک اصل است؛ یعنی در وجود هر انسانی نهاده شده و نمی توان آن را نادیده گرفت؛ به عبارت دیگر، هر فرد عقیده ای دارد که برای خودش محترم است و هیچ کس نمی تواند او را مجبور به ترک عقیده یا تغییر آن نماید؛ حتی اگر کسی به ظاهر موفق به چنین کاری شود، این تاثیر عمیق نخواهد بود و تنها نتیجه اش تشدید کینه ها و دشمنی هاست.
به امید صلح و آرامش جهانی
[1]"It is significant that such a suffix has never been added to the word "religion," though the phrase "religiology" is both orthographically and stylistically convenient." (Theorizing Religion at the Turn of the Millennium: From the Sacred to the Semiotic, Carl Raschke, University of Denver, //www.jcrt.org/archives/01.1/raschke.html ) [2] جامعه شناسی، آنتونی گیدنز؛ با همکاری کارن بِردسال؛ ترجمه حسن چاوشیان، 1386، ص769.
[3]"قدیمی ترین جوامعی که می شناسیم، و از آنها فقط یافته های باستان شناسی در دست داریم، نشانه های واضحی از نمادها و مناسک دینی از خود به جا گذاشته اند. در سراسر دوره های بعدی تاریخ، دین همچنان یکی از بخشهای اصلی تجربه ی انسان بوده و بر چگونگی درک و واکنش ما در قبال محیط زندگی مان، تأثیر گذارده است." (همان منبع، ص766).
[4] لوح کلمات فردوسیه؛ مائده آسمانی، ج8، صص101-100.
[5] Arnold Toynbee
[6] برگرفته از کتاب "دیانت بهائی، آئین فراگیر جهانی،" آرنولد توین بی – نقل از نامه به دکتر کونتر اواکات استامبول مورّخ 12 اگوست 1959.
[7] برگرفته از کتاب "دیانت بهائی، آئین فراگیر جهانی،" ادوارد براون – مقدّمۀ ترجمۀ مقالۀ شخص سیّاح اثر قلم حضرت عبدالبهاء.
[8] سوره اسراء، آیه ی 80.
[9] //varqaa.org/index.php?option=com_content&task=view&id=39&Itemid=1
نظر خود را بنویسید
۲۱
ملیناارسال شده در : 1387/8/18
خیلی عالی بود
موافقم
ملیناارسال شده در : 1387/8/18
من نظرم مثبته