×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

واکنشی شیمیایی در عناصر فرهنگی
1387/04/01

 در سال های اخیر فشارهای وارده بر جامعه بهاییان ایران باردیگر از طرف حکومت ایران افرایش یافته است . طی آخرین اقدامات شش نفر از هیات یاران ایران که مسؤل اداره امور اداری جامعه بهاییان این کشور هستند، دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال یافتند و تا به امروز از وضیعت ایشان هیچ خبری گزارش نشده است. ایشان از داشتن وکیل محرومند و هنوز اتّهام وارد بر ایشان معلوم نشده است . برای درک علّت بخشی از فشارهای وارده بر بهاییان توسط حکومت جمهوری اسلامی باید ماهیّت اقدامات اخیرحکومت و بهاییان کمی بیشتر مورد مداقّه قرار گیرد. در زیر نگاهی مختصر به تحول فرهنگی که از ابتدای انقلاب اسلامی در حال شکوفایی،  رشد و نمو است می پردازیم و در ادامه به معرفی تحولی در فرهنگ جهانی بهایی و تبعات آن پرداخته و درانتها کنش و واکنش این دو جریان فرهنگی متحول را بر هم به تصویر می کشیم . به خاطر خواهیم سپرد که در واکنش های شیمیایی عناصر شرکت کننده ، به ماده یا موادی کاملاً متفاوت تبدیل می شوند.

تحول فرهنگی در ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران

دهه شصت

در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی، بیشترین بخش انرژی حکومت صرف غلبه بر سایر رقبا و تثبیت قوای خود در داخل کشور شد.  تلاش برای تثبیت  قدرت بقدری دفعی بود، که تعیین و انتظام نحوه حکومت داری ، بگونه ای که مطابق قرائتی از اسلام باشد ، برای صاحبان قدرت نیز مجهول بود. این تشویش و آشفتگی با وقوع جنگ ایران و عراق شدت گرفت و فرآیند شکل گیری نظام منسجم عقیدتی حکومت را به تعویق انداخت.

اگر چه تلاش های آقای منتظری برای مشروعیت بخشیدن به ولایت فقیه و ایجاد ساختار فلسفی این نظام قدم بزرگی بود، اما این نظریه برای اداره مسائل خرد و کلان کشور کافی نبود. این نظریه حداکثری، بار سنگینی را بر دوش یک فرد می گذاشت و هر چه پیش می رفت، مشاهده می شد که این نگاه مطلق گرایانه نمی توانست پاسخگوی نیازهای متنوع یک حکومت باشد و لاجرم چنین دیدی، تنوع را در کشور به سمت یک قرائت، که بینش ولی فقیه از همه چیز بود سوق می داد. به این ترتیب  نظریه ولایت فقیه ، درون مایه استبدادی خود را هر چه می گذشت، بیشتر نشان می داد و ناکارآمدی اش برای تحقق عدالت حق بر زمین بیشتر آشکار می شد.

به مرور نه تنها رقبای حکومتی نظیر فداییان اسلام، چریک ها ، مجاهدین ، توده ای ها و در کنارشان حجتیه ای ها و ... مورد رأفت اسلامی ولی فقیه قرار نگرفتند و راه توبه و اعدام را برگزیدند و سایر اقلیت ها چون یهودیان، مسالمت بین ادیان را در ترک وطن مشاهده کردند و زرتشتیان و مسیحیان نیز مهر سکوت و زهرخند رضایت برلب زدند و بهاییان  به عنوان مهم ترین رقیب عقیدتی- مذهبی و بزرگترین اقلیت دینی این کشور در زندان ها و پای چوبه های دار، به دعا بلا را طالب شدند، بلکه همزمان با این وقایع بود که ریزش از بدنه حکومت نیز به مرور شروع شد و اخطار ها و انذارهای شخص رهبری  در سال هایی که دیگر کمی از تب اولیه جنگ کاسته شده بود و حکم رانان تاب تفکر بر مسائل دیگری رایافتند، بر عوامل داخلی و دگر اندیشانش و همراهان نه چندان دور این حکومت  شروع شد. هر سال در جشن پیروزی انقلاب، تلویزیون کادری که همراهان آقای خمینی را در حین سخنرانی هایشان و ورود ایشان به ایران و پایین آمدن از هواپیما نشان می داد، تنگ تر میکرد. به عبارتی دیگر هر سال مجرای آزادی فکر و عقیده در این کشور اسلامی تنگ تر می شد.

سرانجام ابعاد این مجرا معلوم شد، انتظارات از یک حکومت اسلامی تعیین گردید و حقوق بشر رنگی ولایت فقیهی- اسلامی به خود گرفت.  آرامش و سکون به کشور برگشت و درون مایه فلسفی جمهوری اسلامی و نقش مردم در آن مشخص گردید. انقلاب فرهنگی، مسؤلیت آموزش مؤلفه های استبداد فرهنگی را با ظرافتی هر چه تمام تر به نسل های بعد بر عهده گرفت و نبض حکومت با ریتم دلکش به تپیدن ادامه داد. روح وحدت در کشور لمس می شد، چه که هر  صدایی که در کشور شنیده می شد، هم صدای ولی فقیه و آرمان ها همه آرمان های او، قرائت های متنوع از اسلام منتج به صلاحیت بخشیدن به مقام او و تعابیر و تفاسیر مختلف از اسلام، توجیه کننده جمهوری اسلامی ایران.  در چنین ساختاری انسان هایی بزرگی یافتند و بزرگان بسیاری خار شدند. بالا نشینی های کسان و خودکامگی ایشان بود که منجر شد، آقای منتظری به عنوان نظریه پزداز ولایت فقیه در زمانی که چیزی نمانده بود طعم نظریه خود را بچشند و بر اریکه قدرت تکیه زنند، مجبور به ترک منابر و حصر در منزل شد.

دهه هفتاد

اما آبی که بیش از حد در یک جا ساکن بماند هر چقدر هم لطیف باشد و روشن، سرانجام خواهد گندید. در دهه هفتاد سکون فکری و عدم پویایی اندیشه و تحول ساختار در نظام فکری این حکومت و توقف رشد و بالندگی اندیشه های سیاسی و مذهبی از طرفی و ناکارآمدی ساختارهای موجود از طرف دیگر، روز به روز نمایان تر می شد. مردمی که برای دورانی با شکوه تر از زمان شاه و رسیدن به فرهنگی غنی تر از آن زمان و تحقق آرمان هایی متعالی تر از آن دوران انقلاب کردند، با وجود پایان جنگ بیشتر از پیش معنی  فقر و فحشاء را درک می کردند و هر چه بیشتر به درون مایه استبدادی  این حکومت پی می بردند. راهکارهایی که برای گذار از این بحران ارائه می شد ، سنتی بود و پاسخ هایی که دریافت می داشتند نیز سنتی تر. تا اینکه بعد از وفات امام برای اولین بار با روی کار آمدن آقای خاتمی مدیریت بحران در استبداد کشور رنگ دیگری یافت. این تحول ظاهری در ساختار، تبعات خود را داشت که باید هدایت می شد. سمبلهایی چون آقای اکبر گنجی و واقعه کوی دانشگاه و فرجام  آقای سروش در سیستم آموزشی ، مطبوعاتی کشور یادگارهای به یادماندنی از نحوه این هدایت هستند. این وقایع یادگاری، نشانه های ماندگاری هستند که چگونه حکومت توانست، صراطهای مستقیم را در این تحول سیاسی به صراط مستقیم اسلام ولایتی- فقهی منتج نماید.  در آن روز شاید تضاد سنت و مدرنیته معضلی بود که اسلام را هدف گرفته بود و هنوز راهکاری بنیادین که آینده این حکومت را تضمین نماید، پیش بینی نشده بود.

تحولی دوگانه در دهه هشتاد

تعویض پوسته و ظاهر حکومت برای مخفی نگاه داشتن درون مایه نازیبای نظام فکری- عملی آن افاده نبخشید. قبض و بسط های پیاپی در ساختاری خشک و غیر منعطف خطر شکست را به دنبال دارد. نیاز به جنبشی اساسی تر و تغییری بنیادین تر بود. تحولی در فرهنگ حکومت داری و مردم سالار پنداری، تحولی که اخلاقیات مدرن و سنتی ما را تحت پوشش قرار می داد.  تحولی که به قدر اخلاقیات ریاست جمهوری کشورمان برای همگان عجیب و در عین حال با بازده بسیار بالا باید باشد، زیرا هم اصول گرایان و سنت طلبان بر پوسته سخت این فرهنگ دل خوش دارند و هم اصلاحات و تحولاتی عمیق بر باطن دیگرگون این تغییرات حاکم است. بنابراین شاهد تحولی دوگانه در این فرهنگ هستیم.  این دوران ، زمان آزمون و خطاهای جدید و بحران ها و پیروزی های نوین  برای حکومت در رهیافت به نظامی پویا تر و ساختار و سیستمی کار آمدتر می باشد. سیستم و نظمی که نظم سابق و شیوه حکومت داری گذشته را به اضطراب وا می دارد و سرانجام نظمی نوین و منسجم تر بنا می کند. مسئولین و کارشناسان حکومتی و سیاسی امروز جامعه ما، در حکم سربازانی هستند که چنین اراده ای را تحقق می بخشند. تمام تلاش خود را می کنند که دورنمایی ترسیم نمایند تا رشد و شکوفای ایران را در لوای این حکومت ترسیم کنند. ما امروز داریم این برهه را سپری می کنیم. نشانه های بی شماری را می توانیم دور و  اطرف خود مشاهده کنیم. تحول در همه ساختارها و لایه های حکومتی قابل رویت است. حکومتی بسیار سیستماتیک تر، حکومتی بسیار هوشمند تر برای تحقق دورنمایی بسیار روشن تر با برخوردهایی رادیکالی دارد در درون خود با زیرکی رشد می کند و با جلب انظار به قبض پوسته بیرونی خود، به بسط ایدئولوژیکی خود همت گماشته است.

تحول فرهنگی جامعه جهانی بهایی

بهاییان هدف غایی دیانت خود را وحدت عالم انسانی می دانند و برای تحقق این آرمان تلاش می نمایند که بشریت به ارزش های نوین اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی و ... در لوای فضایل روحانی و با تکیه بر اراده و تلاش افراد انسانی دست یابد. این وحدت با ظهور منجی عالم و شمشیر او متحقق نخواهد شد. ارزش های دنیایی که ما در آن به سر می بریم نمی تواند چنین وحدتی را ایجاد نماید. تا زمانی که تعصب نژادی در بین اقوام دنیا موجود است و سیاه و سفید با هم برابر نیستند، تا زمانی که تضاد طبقاتی وجود دارد و زنان و مردان حقوق اجتماعی برابری ندارند و ... چگونه جهان می تواند اجتماعی را ترتیب دهد که متضمن صلح باشد.

در دهه اخیر برای تحقق چنین تحولات فرهنگی بهاییان در زندگی عملی خود دست به اقدامات گسترده تری زده اند تا به رشدی جدید در فرهنگی جهانی برسند. رفتن به نقاط دور افتاده و تاسیس مدرسه و تشکیل کلاس های سواد آموزی برای زنان و همزیستی مسالمت آمیز میان بهاییان از همه نژادهای بشر و تلاش برای دوستی و مراوده با سایرانسان ها از هر دین و عقیده و کیش و حضور پیوسته در این مناطق تا حصول اطمینان کامل از درونی شدن این ارزش ها از جمله فعالیت های آن هاست.

 در میان بهاییان مقام روحانی وجود ندارد و آزادی دین و عقیده محترم شمرده می شود، بنابراین هر فرد خود باید بینش روحانی داشته باشد. در دوره هایی آموزشی که  به صورت رایگان ، در سرتاسر دنیا به صورت مشورتی و داوطلبی توسط بهاییان برای هر فردی که طالب آن باشد تشکیل می شود،  بهاییان تلاش می کنند که مفهوم خدمت به همه انسان ها را در زندگی عملی خود بیاموزند. برای کودکان و نوجوانان کلاس هایی تشکیل می دهند و ارزش های فوق را به آنها یاد می دهند  و خود نیز با گذراندن این دوره ها بخش های کودک و نابالغ وجود خود را پرورش می دهند. این حس یادگیری و در کنار هم رشد یافتن،  انرژی وحدت را در سطح چشم گیری آزاد می نماید.

بهاییان اعتقاد دارند که نفحه الهی درمان بخش بیماری های امروز جهان است و وظیفه ما است که با تقویت کردن قوای روحانی خود، از دردهای بشر و دیگر همنوعان خود بکاهیم. صفات خوب و روحانی تنها با رشد فردی حاصل نمی شود ، بلکه خصایل اخلاقی فردی تنها مقدمهای است برای اینکه شخص از لحاظ اخلاقی موجه باشد. برای رسیدن به این سطح از اخلاقیات و فرهنگ ، رشد فرد و جامعه به نحو کاملا روشنی به یکدیگر وابسته است و هیچگاه فردی نمی تواند بی توجه به دردهای جامعه اش ، به تعالی روحانی و شخصیتی اخلاقی برسد. به همین دلیل بهاییان هیچگاه خود را جدا از جامعه و درد ها و امراض آن ندانسته اند تا خود در کنار جامعه در مسیری که کمتر کسی تمایل دارد در آن قدم بگذارد( زیرا نه جنبه سیاسی دارد و نه موقعیت مادی)  رشد نمایند. به همین خاطر است که بهاییان حضور فعال خود در جامعه را در مسیر رفع بیماری های درونی آن – نظیر تبعیضات و تعصباتی که در بالا اشاره شد- از وظایف روحانی خود می شمارند، که قابل تعطیل نیست.

همانطور که مشاهده می شود، بهاییان نیز در مسیر تحولی دوگانه، در مسیر هر چه پویاتر کردن جامعه ای که در آن حضور دارند قدم بر میدارند. این سیر از سال 1996 در جامعه جهانی بهایی شروع شده است. بخش اول این تحول فرهنگی تاکید بر رشد فردی دارد و بخش دوم این تحول تاثیر مستقیم گذاشتن بر رشد اخلاقی جامعه ای است که بهاییان در آن زندگی می کنند، این دو بخش به نحو کاملا روشنی به یکدیگر وابسته است. بخش دوم این تحول مورد پسند حاکمان ایران نیست، زیرا احتمال بهایی شدن قشر کثیری از شیعیان ایران را به همراه دارد.

برای آشناتر شدن با این فرهنگ جهانی خواندن اخبار زیر می تواند مفید باشد:

برنامه توسعه جامعه بهایی در سازمان ملل:

//bahai-news.blogfa.com/post-76.aspx

پليس نيوزيلند از ابتكاروحدت نژادي حمايت مي كند:

//bahai-news.blogfa.com/post-66.aspx

اوگاندارويكردهاي توسعه را بررسي مي كند:

//www.newsaqar.org/ftopict-236.html

مدرسه یبهایی دوردست، 2 پایه ی جدید اضافه می کند:

//www.newsaqar.org/ftopict-229.html

  تاثیر تحول فرهنگ ایران و فرهنگ جامعه جهانی بهایی بر هم :

با توجه به مطالب فوق شاید بهتر بتوانیم علت سخت گیری های حکومت اسلامی ایران را بر بهاییان درک نماییم. حکومت ایران نمی تواند هیچ قرائت دیگری را جز آنچه خود می پسندد تحمل نماید. سابقه زندان های سیاسی –عقیدتی و قتل های زنجیره ای در این حکومت و عدم بسط تنوع فکری دراین کشور موید این راستان است. حکومت ایران مبتنی بر تقلید از مرجعیت در مسائل دینی است و همه ارزش ها و خوبی ها به یک فرد که مظهر قدرت تامه الهی است، ختم می شود.  بهاییان در فرهنگی که در حال توسعه اش در سطح جهانی می باشند ، در مردم خود باوری روحانی ایجاد می نمایند و در نتبجه اساس این تقلید متزلزل می شود. زیرا اعتقاد دارند که هرفرد خود می تواند به بینش معنوی لازم برای تعیین مسیر زندگی خود برسد و به مرجعیت تقلید روحانی نیاز ندارد.

همین یک مساله جدا از سایر بیماری های روحانی در کشورمان که بهاییان در رفع آن در سطحی جهانی تلاش می کنند، نظیر تعصب دینی که باعث شده است، شیعه و سنی را از هم دور کند و یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و بهاییان را تحت محدودیت های شدید قرار دهد و تعصب جنسی که میان حقوق اجتماعی زنان و مردان ما فاصله فاحشی ایجاد کرده و تعصب نژادی که بین کرد و لر و ترک و عرب و عجم در کشور کینه ایجاد نموده است و  ... کافی است که حکومت اسلامی ایران نتواند حضور بهاییان را تحمل کند و هر حرکتی را از جانب این جماعت دلیل بر مخالفت با حکومت ایران تعبیرشود. شاید این بینشی باشد که به آن خو گرفته اند، که هر که را با خود ندانند، بر خود بدانند.

تحولی که بهاییان در فرهنگ ایرانی ایجاد خواهند کرد، مطابق با تحولی نیست که حکومت قصد ایجاد آن را دارد.  در نتیجه هر اقدامی که در جهت تحقق این فرهنگ انجام دهند، اقدامی بر علیه امنیت ملی کشور محسوب می شود. اگر بهاییان در جهت رفع تبعیضات نژادی دست برابری و برادری به سایر هموطنان دهند، اگر در جهت رفع تبعیض های طبقاتی در مناطق محروم در جهت  توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فعالیت نمایند و چنانچه در جهت رفع تبعیض دینی بخواهد با جمیع ادیان با روح و ریحان برخورد کنند، از منظر حکومت بر علیه امنیت کشور اقدام کرده اند. این اقدامات باعث خواهد شد از حقوق شهرواندی محروم شوند و مورد تحقیرها و بی مهری های دولت قرار گیرند.

باید امیدوار بود که این کنش ها و واکنش ها میان عناصر این دو فرهنگ مبین تحولی فرهنگی باشد که به رشد و شکوفایی ایران عزیزمان کمک نماید. مسلما هر تغییری در فرهنگ، مقاومت های زیادی را در پی خواهد داشت، اما وقتی کارآمدی آن نسبت به روش ها و سنن کهنه روشن و واضح شد و در عمل و کاربرد به عینه مشاهده گردید، با آغوش باز استقبال می شود.

نظر خود را بنویسید


بسیار عالی است ل

ehrمممهران
ارسال شده در : 1387/4/17

بسیار عالی است لطفا از این دیانت جدید بیشتر بنویسید

به راستی برای تر

شکیبا
ارسال شده در : 1387/4/2

به راستی برای ترقی و پیشرفت ایران عزیز چه می توان کرد؟ هر گروهی عقیده ای دارد و روشی را می پسندد، اما من فکر می کنم نقشه ای که خداوند دارد هیچکدام از نقشه های ما نیست. مسیر خودش را طی می کند و اقدامات ما را، مثبت و منفی، به خدمت خود در می آورد. آنکه کاملاً در خلاف جهت ارادهء او گام بردارد نیز خود محرک جریاناتی می شود که در نهایت مسیر نقشهء الهی را در پیش خواهد گرفت. پس نباید بترسیم، هرکدام راهی را که درست می دانیم در پیش بگیریم و مطمئن باشیم که نهایتاً به مقصد خواهیم رسید.