سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
در طی سی سال گذشته جامعۀ بهائی ایران متحمل انواع و اقسام ستم ها، تضییقات و بیعدالتی ها گردیده، از کلیّه حقوق اولیّه انسانی خود محروم و پیوسته در معرض تهدید، زندان، مصادرۀ اموال، شکنجه و اعدام بوده است. رفتاری که با بهائیان میشود خود یکی از بزرگترین شواهد ناشکیبائی عقیدتی در ایران است. براساس اعلامیۀ جهانی حقوق بشر که دولت ایران نیز یکی از امضاء کنندگان آنست، آزادی مذهب یکی از حقوق اولیّه و مسّلم انسانها میباشد. دین اسلام نیز که دولتمردان ایران خود را نمایندگان آن میدانند بر اساس آیه شریفه "لا اکراه فی الدین" آزادی دینی را تأئید نموده است. با این حال بخشنامههای محرمانه متعددی که از ناحیۀ رهبران حکومت ایران به نهادهای مملکتی فرستاده شده بر مبارزه با بهائیان، اخراج آنها از دانشگاهها و ادارات دولتی و ممانعت از هر گونه پیشرفت آنها، صرفاً بخاطر اعتقادات مذهبی، تأکید شده است که البته تمام این مدارک موجود میباشد و جای هیچگونه انکاری نیست. امّا سخنگویان دولت در مجامع رسمی و در برابر پرسش خبرنگاران خارجی یا داخلی همچنان بر اتهامات بی پایه و غیرمستند خود مبنی بر "اقدام علیه امنیّت ملی و وابستگی به صهیونیسم" تأکید میکنند، چه که سعی دارند عملیات خود را در زیر نقاب اینگونه اتهامات پنهان سازند. ولی این اتهامات تازگی ندارد و سالهاست که بهانه ای برای بهائی ستیزی بوده است. آنچه بر بهائیان ایران میگذرد شاهد بارزی است از ناشکیبائی مذهبی در ایران.
بعد از سی سال که همۀ کتب و مدارک جامعۀ بهائی ایران در دست دولت جمهوری اسلامی بوده و از زیر ذرهبین رژیم گذشته است و همه افراد جامعه نیز تحت نظر بوده اند، خود دولت بهتر از هر کس دیگری میداند که بهائیان از این اتهامات بکلی مبرّا هستند. ولی مشکل اینجاست که آنها با آئین بهائی که دیدگاه جدیدی منطبق با نیازهای جهان امروز ارائه میدهد، بشدت مخالف هستند و از دیرزمان همه قوای خود را در راه مبارزه با این آئین تجهیز نموده اند، اینست که هر روز به ترفندی متوسل میشوند تا افکار عمومی را علیه این جامعه بی دفاع تحریک نمایند.
شگفتا آیا کسانی که بر این اتهامات دروغین پافشاری دارند متوجّه نیستند که در این دوران تکنولوژی پیشرفته و شکوفائی اطلاعات، هر طفل دبستانی به آسانی به همۀ اطلاعات و معلومات جامعۀ بشری دسترسی دارد و با حرکت یک انگشت میتواند تاریخچۀ تأسیس دولت اسرائیل و سال تشکیل آن یعنی 1948 میلادی را با سال ورود حضرت بهاءالله، بنیانگذار آئین بهائی، به خاک فلسطین که 1868میلادی است مقایسه نماید و دریابد که نزدیک به یک قرن قبل از تشکیل حکومت اسرائیل، آئین بهائی در این سرزمین مستقر شد. در واقع همین تعّصبات و ناشکیبائیهای مذهبی که امروز هم هنوز ادامه دارد، باعث تبعید حضرت بهاءالله به خاک فلسطین که در آن زمان در قلمر دولت اسلامی عثمانی قرار داشت گردید. باین ترتیب این حرکت تاریخی به اختیار و انتخاب جامعۀ بهائی و رهبران آن نبوده است، بلکه شرایطی است که از ناحیۀ متعصبّین دینی به آنان تحمیل گردیده است. بدیهی است اگر این افکار ناشکیبا و مبارزه گرمذهبی بر جامعه ایرانی حاکم نبود و در وهلۀ اول حضرت بهاء الله را از وطن مألوف خود بخاک عثمانی تبعید نمی نمودند، مرکز جهانی بهائی امروز در خاک ایران قرار داشت. ولی چه میتوان کرد که متعصبین مذهبی در آن زمان هم از وحشت انتشار افکار نو در مملکت، به مبارزه با این آئین برخاستند و سعی نمودند تا با تبعید، تضییقات و کشتار، جلوی گسترش آن را بگیرند.
باین ترتیب ملاحظه میشود که سالها قبل از تشکیل دولت اسرائیل، اماکن مقدّسه و مرکز جهانی بهائی در خاک فلسطین قرار داشته است و این امر نتیجۀ رویدادهای تاریخی است و بهیچوجه نمیتواند دلیلی برهمکاری بهائیان با دولت اسرائیل باشد، کما اینکه قرار گرفتن مسجدالاقصی نیز که مکان مقدّس اسلامی است در خاک اسرائیل دلیل بر همکاری مسلمانان با دولت آن کشور نیست.
اتهام "صهیونیست بودن و ارتباط با اسرائیل" در واقع نوعی مغلطه است برای انحراف افکار عمومی و دست آویزی است برای نظامی که با دگراندیشان مبارزه میکند. آیا کشاورز 80 ساله ای که در یکی از روستاهای یزد تمام عمر به کشاورزی مشغول بوده و از ده خود پای بیرون ننهاده چگونه جاسوس اسرائیل بوده است که او را با وجود کهولت سن و قد خمیده در مقابل جوخۀ اعدام قرارمیدهند ؟ و یا دختر 17 ساله ای که در شیراز اعدام میشود و یا خانواده ای که پدر و مادر و دختر 18 سالۀ آنان با هم به جوخۀ اعدام سپرده میشوند و یا پزشک انسان دوست و فداکاری که همیشه مطبش بروی بینوایان گشوده بوده و فقرا را رایگان درمان می نموده است و دهها ایرانی پاک نهاد، وطنپرست و فرهیخته دیگر که به جرم دگراندیشی به قتل رسیدند، آیا همگی صهیونیست و مخالف امنیّت کشور بوده اند؟ عجبا که تعصّب چگونه بصیرت، عواطف انسانی، رحم و انصاف را از انسان سلب مینماید و چگونه انسان متعّصب به اتهام، افترا، زورگوئی و خشونت برای پیشبرد مقاصد خود متوسّل میشود؟
بهائیان ایران بر طبق تعالیم خود، مطیع حکومت بوده به قوانین مملکت احترام میگذارند، از حمل اسلحه و توسلّ به هرگونه توطئه و خشونتی اجتناب میورزند، با همۀ هموطنان خود و در واقع با تمامی نوع بشر در نهایت صداقت، امانت، محبّت و شفقت رفتار میکنند، به تعلیم و تربیت کودکان به آداب انسانی و آراستگی به مکارم اخلاقی اهمیّت میدهند، کار و خدمت به اجتماع را عبادت می شمرند، خاک ایران را مقئّس میدانند و پیوسته خواهان پیشرفت و سربلندی این سرزمین هستند. این واقعیّتی است که ملّت شریف ایران و همۀ آزادگان، اندیشمندان و فرهیختگان این آب و خاک بر آن گواهی داده و میدهند.
قدر مسّلم آنست که متعّصبین مذهبی تاب تحمّل دگراندیشان را ندارند و با آنها مبارزه میکنند و به گمان آنها بهائیان دررأس این دگراندیشان هستند، از اینروست که مبارزه با این آئین انساندوست و صلح طلب را در برنامۀ کار خود قرار داده اند، ولی مثل همۀ کسانی که با ایدئولوژی ها مبارزه میکنند، از این حقیقت غافلند که انسانها را میتوان به قتل رساند، ولی اندیشهها را نمیتوان نابود کرد. آری اندیشهها و آرمانهای راستین و خلاقّ بر روح و وجدان جمعی نوع بشر اثر میگذارند، از محدودۀ زمان و مکان فراتر میروند و در ماورای قرون و اعصار به آیندگان میپیوندند. در واقع ضامن بقا و علت فنای هر عقیده ای در درون آن عقیده نهفته است و تاریخ خود گواه صادقی است بر این ادعا. اگر عقیده ای مبتنی بر موازین عالی اخلاقی، عدالت اجتماعی و رفاه جمعی نوع بشر بوده با مقتضیات زمان سر سازگاری داشته باشد زنده و پویا باقی میماند، در غیر اینصورت خود به خود محکوم به فناست.
نظر خود را بنویسید
مشکل اساسی اغلب
شکیباارسال شده در : 1387/4/6
مشکل اساسی اغلب ما انسانها این است که از تجربیات دیگران درس عبرت نمی گیریم. تاریخ نشان داده است که عقاید درست هرقدر با آنها مخالفت شود پایدارتر واستوارتر می شوند و عقاید نادرست وقتی به حال خود رها شوند به تدریج نادرستی آنها اثبات می شود و کنار گذاشته می شوند. یعنی مبارزه با یک عقیده کار بیهوده ای است.