×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

نامه سرگشاده به جناب اعلمی
1387/08/10

جناب اعلمی عزیز،

من همان جوان بهائی محروم از تحصیل هستم که چند هفته پیش در سایتتان پیغام گذاشتم. از سابقه فعالیتهای شما در دفاع از حقوق جوانان بهائی محروم از تحصیل آگاهم و شجاعت شما را در این مورد بسیار ارج می نهم. با این حال، در مطلبی که درباره ی بهائیان و "حقوق شهروندی" در سایت رسمی خود منتشر کرده بودید، فرموده بودید که مدرکی ندارید مبنی بر این که جوانان بهائی از حق تحصیل محرومند. برایتان پیغام گذاشتم و خود را معرفی کردم چون فکر می کردم نمی دانید کسانی مثل من وجود دارند که با داشتن رتبه های خوب کنکور(رتبه زیر 20)، سه سال است انتظار می کشند منصفانی چون شما پیدا شوند و به آنها کمک کنند تا به حقشان دست یابند. اما در جواب، به اعتقاداتم توهین کردید. شما را پدر خواندم چون امیدوار بودم با کسی صحبت می کنم که به حقوقم به عنوان یک انسان اهمیت می دهد؛ دیگر مثل بعضیها به اعتقاداتم توهین نمی کند، به موسسات آئینم که معتقدم از طرف بنیانگذار دینم برای اداره ی امور جامعه ام ايجاد شده و با موسسات بشری فرق دارد، ایرادات ناروا وارد نمی سازد.

با این حال چون فکر کردم به خاطر ناآشنا بودنتان با عقایدم این سخنان را گفته اید، آدرس بعضي سایتهای بهائي "ولوله در شهر"، "نقطه نظر" و "نیونگاه" را به شما دادم تا پاسخ این ایراداتی را که وارد کرده اید ببینید. اما آدرس این لینکها را حذف کردید. گفتم شاید رسم سایتتان این است که لینکهای موجود در نظرات را پاک کنید، اما دیدم که لینکهای غير بهائي و بعضاً ضد بهائي موجود در نظرات دیگران را پاک نکرده اید. گفتید حضرت بهاءالله ادعای خدایی و الوهیت داشته اند؛ سخنان خود آن حضرت را از کتاب دور بهائی، اثر شوقی ربّانی برایتان نوشتم که صریحاً خود پیامبر دین بهائی اعلان می دارد که هر بهائی که معتقد باشد حضرت بهاءالله خدا است کافر است؛ ولی باز هم آن را منتشر نکردید.

در عوض متأسفانه – از اعماق قلبم عرض می کنم متأسفانه، چون خیلی به شما امید داشتم – شما هم به مقایسه ی عقاید من با عقاید خود پرداختید و در مطلبی تحت عنوان "احتجاج با مروجین بهائیت در پرتو آزادی عقیده و بیان" در سایتتان، از من و همدینانم خواستید برای اثبات درستی عقایدمان و در واقع دفاع از عقایدمان در برابر توهین و تهمتهای تکراری با شما احتجاج کنیم. من و همدینانم خیلی خوشحال می شویم از این که بتوانیم در محیطی محترمانه با شما درباره ی عقایدمان و عقاید شما گفتگو کنیم و نتیجه ی چنین بحثی چیزی نخواهد بود جز درک بیشتر وحدت اساس ادیان. اما شما درابتدا خود به اعتقادات بهائی توهین کردید، و سپس مطلب "احتجاج..." را در سایتتان مطرح کردید و گفتید این بهائیان هستند که شما را مجبور کرده اند در سایت خود به مطرح نمودن عقایدشان پردازید. حال آن كه مگر خودتان در سايت ننوشتيد كه "قهراً وقتي پاي عقيده به ميان مي آيد من هم ناگزير به دفاع از عقايد خود هستم"؟ در اين صورت آيا بهائيان حق نداشتند جواب دهند؟

ولي با اين وجود من فکر می کنم احتجاج و جدل مدتهاست که با روشهای دیگری جایگزین شده. شما عقیده ای دارید و من هم عقیده ای. ولی مگر هر دو انسان نیستیم؟ مگر عقایدمان محترم نیست؟ اگر عقیده ی هر کس محترم است، دیگر چه احتیاجی هست به این که برای درستی و غلطی عقایدمان دلیل بیاوریم تا عقایدمان را به دیگری بقبولانیم؟ چنین امری با تعریفی که در ادبیات بهائی از انسان می شود متفاوت است. من معتقدم هر فرد می تواند هر عقیده ای داشته باشد. حتی اگر میز را هم بپرستد، من مجاز نیستم به فهم و درک او توهین کنم و مجبورش نمایم عقیده اش را کنار گذارد؛ و اصلاً چنین چیزی امکان پذیر هم نیست. عقیده و ایمان چیزی است بین فرد و خدای خودش. البته بحثهای بامعنا و عمیق که بر اساس احترام و درک متقابل باشند، بسیار ارزشمند و موثرند. اما همین قدر که چنین فرصتهایی ارزشمند و زایا است، همین قدر هم سعی در تحمیل عقاید خود به دیگران و اثبات برتری عقاید خودمان، غیر اخلاقی است.

طبق آنچه از آثار بهائی و نیز اسناد حقوق بشر فهمیده ام، ما تنها کاری که مجازیم در برابر عقاید همنوعانمان انجام دهیم، آن است که سعی کنیم در محیطی محترمانه به بحث درباره آنها پردازیم، و بر اساس دانش و درکی که از این گفتگوها به دست می آوریم، عقیده خود را تعیین کنیم. اما انتخاب عقیده امری کاملاً شخصی است. چنین بحثهایی علاوه بر آن که شخص ما را به درک بهتری می رساند، نتایج خوب جمعی هم دارد: درکی که این بحثها به ما می دهد کمک می کند بتوانیم منصفانه در برابر تهمتها و ظلمهایی که به دلایل اعتقادی به دیگران وارد می آید، از ایشان دفاع کنیم و با احترام به عقاید دیگران، به حق انسانی خود نیز وفادار باشیم، چه که معتقدم هر انسانی شریف است و شرف انسان تنها در این نیست که مورد احترام دیگران قرار گیرد؛ چه فایده ای از این که مورد احترام باشیم وقتی در جامعه ای زندگی می کنیم که هیچ دگراندیشی را محترم نمی دارند؟

من بر خلاف آنچه شما انجام دادید، نه می خواهم عقاید اسلامی شما را زیر سوال ببرم و نه عقاید خودم را به شما بقبولانم؛ تنها چیزی که از شما و دیگر روشنفکران وطن عزیزم می خواهم این است که ارزش انسان را که بعضی ها از یاد برده اند، دوباره زنده سازید. چرا بعضي از روشنفكران وطرفداران ايراني حقوق بشر وقتي مي خواهند از حقوق بهائیان دفاع  کنند، سعی می کنند با ردّ عقاید آنان و بعضاً با توهين به ايشان، چنين كنند؟! آيا با اين كار مي خواهند خود را از آنان مبرّا بدارند تا مورد اتهام واقع نگردند؟! مگر دفاع از حقوق انسان ها از احترام به عقايد ايشان جداست؟!در اين صورت آیا این توهین به شرف و انسانیّت نیست؟!

آنچه شما مرا و همدینانم را به آن می خوانید، این که بیاییم و عقاید خود را اثبات و عقاید شما را رد کنیم و یا برعکس، اگر در محیطی دوستانه صورت نگیرد، به نظرم جز ایجاد فاصله و اختلاف بین ما نتیجه ای نخواهد داشت. دینی که بخواهد زمینه ی اختلاف بین من و شما را فراهم آورد، با تعریفی که از دین در نظر دارم، مخالف است. معتقدم دین باید سبب الفت و محبت باشد، اگر باعث اختلاف شود، نبودش از وجودش بهتر است. دین بهائی را پذیرفته ام چون مخالف اختلاف است؛ چطور می شود به بهانه ی دفاع از آن، این اصل اساسی اش را زیر پا گذارم؟ نه، دین ِ من به چنین رفتاری نیاز ندارد. من و همدینانم با کمال میل حاضریم اگر مسئله ای در مورد اعتقاداتمان مبهم است، توضیح دهیم، ولی از شرکت در چنین بحثهایی که بوی مجادله و اختلاف از آنها برمی آید، سخت بیزاریم. پدر عزیز، من نه تنها حاضرم برای جلوگیری از اختلاف، 40 سال دیگر هم از حق تحصیل محروم باشم، بلکه حاضرم جانم را هم بدهم. همان طور كه در اولين كامنتم در سايتتان عرض كردم،از شما توقع ندارم حقانيّت عقايد بهائي را بپذيريد، فقط می خواهم تلاش کنید وطن عزیزم آن گونه شود که به راستی همه ی هموطنان عزيزمان با عقاید متنوع خودشان که هر یک برای پذیرفتنش دلیلی دارند، در کنار هم زندگی کنند و محترم باشند.

به امید آن روز

منبع: سایت خواندنیها

نظر خود را بنویسید


چه به حق بیت العد

مهمان
ارسال شده در : 1387/8/12

چه به حق بیت العدل اعظم الهی شما جوانان را سرنیزه دانسته اند امید داریم که در این مبارزه روحانی پیروزو سربلند باشید

نغمه دلنشین تو را خدا بل دنیا شنید و ..

مهین
ارسال شده در : 1387/8/11

" اگر دین ندارید لا اقل آزاده مرد باشید " . " آنچه را که برای خود نمیپسندید برای دیگران هم مپسندید . "
این دو بیان شیرین و احلی از لسان دو خورشید جهان عشق و ایثار حضرت امام حسین (ع ) و حضرت محمد (ص) بر آمد لا اقل 1400 سال پیش ، اگر مومنین حضرتشان از بین تمامی تعالیم الهی شان حد اقل به این دو تعلیم بزرگ و نجات بخش گوش میکردند الان این همه ظلم و ازاله حقوق انسانی توسط مدعین بظاهر مسلمان صورت نمیگرفت . و قلب میلیونها انسان آزاده در سراسر دنیا را بدرد نمیآورد! و سبب شرمساری دوستان خالص مسلمان ما نمیشدند که قسم یاد میکنند که به طلعت محمد (ص) و خون امام حسین (ع) این گردانندگان حکومت بظاهر اسلامی تابع اهوای شیطانی و نفسانی هستند نه تابع شریعت سماوی محمدی (ص) ،ما رنج میبریم که بنام قران و اسلام زشت ترین و پلیدترین اعمال را برای هموطنان بهایی مان مرتکب میشوند. ما فقط دعا میخوانیم برای از بین رفتن دستهای ظلم و ستم ظالمان ،چون دستمان به جایی بند نیست و نمیتوانیم در این حکومت ترس و وحشت هیتلری کار ی بکنیم . بلی این صحبت هموطنان مسلمان ما بود . حال چه برسد به آقای اعلمی که در بطن نظام است و اگر بخواهد کاری هم بکند اجازه ندارد پس باید هر آنچه که به مذاق کار گردانان خوش میاید مثل یک هنر پیشه نقش بازی کند و دقیقا سناریویی که آنان نوشته اند را به اجرا در آورد و الا او نیز باید از صحنه نمایش اخراج شودو ... !!!
باری ،اشاره دقیقی فرمودید نمیشود در فضایی این چنینی با آنها وارد گفت و گو و مناظره شد چون سناریو از قبل طبق دلخواه آنان تنظیم شده است. ولیکن ما اهل بها مامور به محبت و احترام و اتحاد هستیم و با رعایت تمامی مصادیق انسانیت و رو حانیت قیام بر خدمت به نوع بشر و عشق به یکایک انسانها و دعا نمودن برای نفوسی چون آقای اعلمی و همکارانش مینماییم . زیرا آقای اعلمی و همکارانش بد جوری خود را از تحصیل در دانشگاه حقیقی زندگی و پیشرفت واقعی انسانی خود ، خود را محروم کرده اند و اینکه اگر به همین ترتیب ادامه دهند دیگر طریق نجاتی برای آنان برای احقاق حق پیشرفت در دانشگاه الهی نخواهند داشت .پس ، ملاحظه میفرمایید باز هم عاقبت حال این افراد در چشم صاحبان اندیشه و پند مبهم و مهجور نیست .دیروز 31 اکتبر 2008 از شهد بیان معهد اعلی مذاق دل و جان شیرین گشت مثل همیشه ، در آنجا نیز به این محرومیت از تحصیل از دانشگاه اشاره فرمودند اما در آخر آن پدر مهربان به من ،به تو و به همه ما احبای ایران رسم عشق و عبودیت و خدمت و اتحاد را با همراهان هموطن خود از دوست و همسایه و... یاد آوری فرمودند چرا که آخر سناریویی که به دست کارگردان الهی ما حضرت بها الله نوشته و تنظیم شده است کاملا مشخص است پس چقدر شیرین است در لحظات و ایامی که به کام ما زهر میدهند شهد دهیم و عاشقانه خدمت نماییم . بفرموده امه البها حضرت روحیه خانم روحی و کینونتی له الفدا که بیانی به این مضمون دارند که : " زمان ایام غلبه ظاهره نیز فرا خواهد رسید اما شیرینی این ایام را نخواهد داشت." پس در راهش خدمت صادقانه به نوع بشر نماییم وتا میتوانیم باید برای نجات انسانها تلاش کنیم . به این ترتیب ، باز هم تیر امثال اعلمیها به سنگ بدنامی میخورد بدنام شدن اینکه نمیخواهند صادق و عادل و مومن حقیقی برای حضرت محمد (ص) باشند. پس باید جانانه برای آنان که از علم و عرفان حقیقی محرومند دعا خواند و با توکل و توسل به خدا برای اتحاد ایران و ایرانی و سربلندی این میهن مظلوم و اسیر ظلم تلاش و کوشش نمود.
امید وارم جناب اعلمی و همکارانش از این غفلت و جدایی از بیان حق رها شوند و با قلبی فارغ از کینه و اوهام به یاری شتابند و با ما و هموطنان عزیزمان در کنار هم دست در دست هم برای پیشرفت جامعه مقدس ایران همکاری عاشقانه نماییم.

"من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم "

خواهر حقیقی تو مهین

سوال برانگیز است

رویا
ارسال شده در : 1387/8/11

از خواندن نامه شما بهره زیادی بردم و به این قلم توانا آفرین می گویم.

روش آقای اعلمی سوال برانگیز است. ایشان در سایت خود که یک محل عمومی است همه بهائیان را به احتجاج فرا می خواند . خوب افراد مختلف بهائی با سطح معلومات و اطلاعات مختلف مطالبی را عنوان می کنند. ایشان آنچه را که قانع کننده و برهان قاطع است حذف می کند و در سایت خود انتشار نمی دهد . بعضی از کامنت ها را هم ناقص منتشر می کند. و بعضی را که جای بازی در آوردن دارد منتشر می کند و بعد هم خودش شروع به تحریف حقایق و بازی در آوردن می کند.
بعد از این بازی در آوردن ها برای بازدیدکنندگان سایت ایشان این سوال پیش می آید که آیا این نماینده محترم بدنبال کشف حقیقت و یافتن پاسخ سوالاتش است و یا اینکه هدف از قبل معلوم شده و می خواهد به هر طریقی است بهائیان را محکوم کند.

خداوند همه ما را از شر لجبازی در امان بدارد.

درود

مهر نوش
ارسال شده در : 1387/8/11

اي جوان محروم از تحصيل! فداي تو وساير جوانان محروم.روزي خواهد رسيد كه امثال جناب اعلمي به جاي احتجاج با شما، به شما افتخار خواهند كرد.آيا ايران براي شكوه و آسايش خود،جز به جواناني چون شما نياز دارد كه قلوبتان چون گوهر تابناك پاك است و زنگ كينه وتعصب ندارد و جز به صلح ووحدت نمي انديشد. آقاي اعلمي عزيز يك قدم نسبت به آنان كه خود را دشمن بهائيان دانسته اند، جلوتر آمده اند .ان شاءالله پدران معنوي زيادي خواهيد داشت كه به شما افتخار خواهند كرد. بر شما درود مي فرستم و نيز بر آقاي اعلمي كه به هر حال موضوع حقوق شهروندي بهائيان را در سايتشان مطرح كردند.تشكر از بندگان حق، تشكر از خداست. بهائيان وآقاي اعلمي و ديگران برادران وخواهران معنوي هم هستند وروزي يكديگر را بيش پيش خواهند شناخت. درود بر مهر ومحبت وانصاف.خدا عشق وصلح وخنده را دوست دارد ، نه اخم وكينه وغم را. شاد باشيد ومسرور كه الحمدلله هستيد، چه كه آنان كه در برابر محروميت ها چنين عكس العملي چون شما دارند، از روح بزرگ وقلب وسيعي برخوردارند. چه بسا فرزنداني كه بر قلوب پدران تأثير عميق گذاشته اند. مطمئن باشيد قلب آقاي اعلمي نيز متأثر شده است، اگر چه شايد نتوانند بيان كنند....