×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

هفت ماه گذشت!
1387/10/02

روز 25 اردیبهشت سال جاری ساعت 5/6 صبح مأمورین اطلاعات جمهوری اسلامی به منازل 6 نفر از یاران عزیز ایران که هیأت هماهنگ کننده امور جامعه سیصد و پنجاه هزار نفره بهائیان ایران می باشند وارد شده و ضمن تفتیش منزل آنان و بردن کلیه کتب بهائی و عکس ها و سی دی ها و نوارهای مربوط به اعتقادات دینی، 6 عضو این هیأت را بازدداشت و به بند 209 زندان اوین و سلول های انفرادی منتقل نموده (در تاریخ 15/12/86 نیز عضو هفتم احضار و بازداشت شده بود) و چهار ماه در زندان انفرادی باقی ماندند و دو ماه است که به بند عمومی منتقل شده اند. اصولاً مسئولیت مؤسسات اداری بهائی در سراسر دنیا و از جمله در ایران – آنچه که مؤسسات غیر رسمی خوانده می شوند و از سال 62 پس از اعلام تعطیلی مؤسسات رسمی فعالیت می کند – آن است که: در دیانت بهائی طبقه ای روحانی برای اداره امور جامعه همانند آنچه که در ادیان دیگر به نام های ملا و آخوند و کشیش و خاخام و دستور خوانده می شود وجود ندارد و برای اداره امور جامعه بهائی سالیانه بهائیان در محدوده هر شهر و ده و نیز هر کشور هیأتی را به صورت دمکراتیک انتخاب می نمایند تا اموری مانند تربیت اخلاقی اطفال، تلاش در جهت اشتغال جوانان ، انجام مراسم و مقررات دینی بهائی همانند عقد ازدواج، طلاق، دفن اموات، ثبت موالید، برگزاری جلسات و اجتماعات بهائی همانند ضیافات، رسیدگی به امور و احتیاجات فقراء و نیازمندان و غیره می باشد.

در کشور مقدس ایران از آن جائی که جامعه بهائی در تحت شدیدترین فشارها و آزار و اذیت ها از طرف حکومت ایران قرار دارد لزوم فعالیت مؤسسات بهائی و رسیدگی به امور افراد و جوامع بهائی بیشتر احساس می شود و ضروری می باشد. فی المثل اخراج دهها هزار نفر از بهائیان از شغلشان و قطع مستمری بازنشتگان و حتی باز پس گیری حقوق دریافتی کارگران و کارمندان که در سال ها قبل از انقلاب شاغل بودند، مصادره اموال بعضی از بهائیان، فشارهای اقتصادی و مالی فراوانی را بر افراد و خانواده های بهائی تحمیل می کند که با تدبیر مؤسسات بهائی هیچ فردی به فقر و فاقه آن چنان گرفتار نشد که همانند آنچه امروز ما در جامعه شاهد تکدی و ترک تحصیل اطفال و اشتغال و کودکان خیابانی و کودکان کار و خود فروشی افراد و اعتیاد جوانان هستیم، در جامعه بهائی تجربه کنیم.

از جمله ممانعت عمومی جوانان بهائی از ادامه تحصیلات دانشگاهی که در چند سال تحصیلات پیش دانشگاهی را هم شامل می شد به طوری که تا سال 84 عموم جوانان بهائی از شرکت در کنکور سراسری محروم می شد ند و از سال 84 به بعد با وجود اجازه شرکت در کنکور و در موارد بسیار کسب رتبه های یک رقمی و دو رقمی و سه رقمی و حتی کسب رتبه اول کنکور سراسری مانع ادامه تحصیلات آن ها می شوند، مؤسسات غیر رسمی جامعه بهائی ایران براساس آنکه تحصیل علم و دانش فرضیه روحانی هر فرد بهائی است طریقی را فراهم آورد که با همکاری افتخاری افراد تحصیل کرده بهائی، جوانان بهائی تحصیلات خود را زیر نظر و اداره این مؤسسات ادامه دهند. بدین ترتیب از میان حدود 1500 نفری که سالیانه دیپلم گرفته و از ابتدائی ترین حق انسانی خود یعنی تحصیل علم و دانش محروم می شوند، این مؤسسات تعدادی را می پذیرد و در منازل خانواده های بهائی که خوابگاه این دانشجویان و محل برگزاری کلاس های این دانشجویان است سعی می نماید محرومیت این جوانان مظلوم را جبران نماید. حکایت حمله به خانه های بهائی و بازداشت صاحب خانه و دانشجویان و اساتید این مؤسسه آموزشی و بردن وسایل خانه ووسایل اموزشی مثل کامپیوتر وحتی ساعت دیواری و در بعضی از موارد مصادره خانه خود داستانی عجیب و تکان دهنده دارد. به عنوان نمونه در تاریخ 7/7/77 13در یک روز بیش از پانصد خانه بهائی در سراسر ایران برای جلوگیری از همین تحصیلات مورد حمله قرار گرفت.
انتظار حکومت ایران از این اقدام یعنی محرومیت جوانان بهائی از حق تحصیلات دانشگاهی آن است که جوانان بهائی برای تحصیلات آکادمیک از عقیده خود به دیانت بهائی دست بکشد و مسلمان شوند -کما اینکه از بین حدود چهل هزار نفر جوان بهائی که طی این سی سال از تحصیل محروم شدند تعداد انگشت شمار مجبور به ترک عقیده شدند و وارد دانشگاه شدند – و یا اینکه برای تحصیلات عالیه کشور را ترک کنند و از این راه جامعه بهائی به مرور کم جمعیت و ضعیف شود و یا در آخرین گزینه اگر ترک عقیده و کشور مألوف ننمودند، در بلند مدت جامعه بهائی فاقد افراد تحصیل کرده و مطلع باشد و از این راه جامعه بهائی در همه زمینه های اقتصادی، فرهنگی، هنری، تربیتی جامعه ای فقیر و محروم باشد کما اینکه مصوبه شواری عالی انقلاب فرهنگی در اسفند ماه سال 1369 و ابلاغ محرمانه آن به دستگاه های ذی ربط این نیت را قانونی نمود و سندی را به تاریخ بشری ارائه نمود که حال و نیز در طی دهه های آینده جهان آزاد نسبت به آن قضاوت خواهد نمود.

موضع و اقدام مؤسسات غیر رسمی بهائیان ایران آن بود که نگذارند هیچ یک از گزینه ها فوق الذکر عملی گردد بلکه شیوه چهارمی را برگزید ند و آن فراهم کردن موقعیت تحصیلات عالیه برای جوانان بهائی در داخل ایران بود اساتید دانشگاه و فارغ التحصیلان بهائی که قبل از انقلاب تحصیلات دانشگاهی داشتند افتخاراً پا به میدان گذاشته خانواده ها مجاناً منازل خود را در اختیار گذاشتند و منزل خود را خوابگاه دانشجویان شهرستان ها نموده ودیگر منازل را به کلاس درس تبدیل کردند و گروهی دیگر بدون درخواست وجهی تدارکات کار را فراهم کردند و همه این نفوس فعالان مؤسسات بهائی هستند. در تمام سی سال گذشته، سالانه تا هزار و پانصد نفر از دبیرستان دیپلم می گرفتند و با برگزاری کنکور ورودی در جامعه بهائی ،گروهی از آن ها وارد مؤسسه آموزش عالی علمی و یا مؤسسه مطالعات و تحقیقات بهائی شدند.

اصولاً خدمتگزاران در مؤسسات بهائی در سراسر عالم به این اندازه وسیع و زیاد نیست، چون افراد بهائی خدمات مورد نیاز خود را از مؤسسات اجتماعی و دولتی دریافت می کنند اما در ایران جامعه بهائی مجبور شد اکثر خدمات مورد نیاز را از خود جامعه برآورده نماید و مؤسسات بهائی توسعه یافت.

در سال های اولیه انقلاب و در تمام سال های دهه 60 از جمله قبرستان های عمومی بهائیان موسوم به گلستان جاوید که محل دفن اموات بهائیان است در اکثر شهرهای ایران مصادره و یا تخریب شد داستان های جانگداز نداشتن مکان برای دفن اموات به دلیل مصادره گلستان های جاوید و ماندن اجساد بر روی دستان خانواده های صاحب عزا وماتم زده و بعضاً متعفن شدن آن و گذاشتن آن جلوی شهرداری و یا فرمانداری محل از روی استیصال و یا زندانی شدن بعضی از اعضای مؤسسات بهائی بدلیل مذاکره با مقامات کشوری برای خرید زمین جدید گلستان جاوید،حتی تا سیزده سال، از تخریب و نابودی گلستان جاوید طهران با هزاران مقبره پدران و اجداد ما حتی نفوسی که چند روز پیش به خاک سپرده شده بودند و خاک برداری آن ظرف چند روز و ساخته شدن فرهنگسرای خاوران به جای آن در زمان شهردار بودن آقای کرباسچی تا قطع 2500 اصله درخت در گلستان جاوید اصفهان در دو ماه پیش تا نابودی و تسطیح و تخریب قبور و گلستان جاوید نجف آباد و ویلاشهر و بازداشت خادمین آن در 5 ماه پیش تا تخریب قبور در درزیکلای قائم شهر در ماه گذشته همه و همه از یک طرف خاطراتی جانگداز و فراموش نشدنی در اذهان جهانیان باقی خواهد گذاشت و از طرف دیگری می طلبید که مؤسسات بهائی برای رفع و رجوع امور اقدام نماید.

جامعه بهائی ابداً مایل نیست کودکان و نوجوانانش به حال خود رها شوند و چون به سن جوانی و بلوغ و رشد رسیدند آلوده به خلافکاری و معصیت و فساد اخلاق شوند و اسیر اعتیاد و هرزگی و تبهکاری گردند لذا مؤسسات بهائی اطفال بهائی را از سه سالگی در کلاسهای اطفال با هدف تربیت اخلاقی و روحیه فداکاری و کسب فضائل عالم انسانی و تخلق به اخلاق روحانی، وارد می نماید تا چون این نونهالان به سن کمال رسیدند نفس جرم را اعظم عقوبات شمرند و اصولاً به سمت جرم و خلاف نروند.- برعکس دنیای امروز که اطفال را رها کرده تربیت نمی نمایند و مدام در فکر توسعه زندان ها، تجهیز پلیس و پلیسی کردن فضای اجتماعی و گسترش دستگاه قضایی اند کما اینکه بنا براظهار مقامات رسمی جمهوری اسلامی 5/8 میلیون پرونده در دستگاه قضایی باز است واین وضعیت در حال تشدید است.- جامعه بهائی از این راه نتایج عالیه گرفته است و حاضراست تجربه مثبت و مفید خود را در اختیار هم وطنان عزیز بگذارد. اقدام 50 نفر از جوانان بهائی شیراز نیز در همین راستا بود. این امور کار مؤسسات بهائی است و همه اعضای جامعه بهائی در این فعالیت ها شریک و سهیم اند یکی از اهداف جامعه بهائی و مؤسسات آن توسعه و تحکیم اتحاد و الفت و یگانگی بین اعضای جامعه بهائی و نیز با هم وطنان شریف است و این هدف مهم با مشارکت و فعالیت بین اعضای جامعه و مؤسسات آنست.

در تمام شهرها و روستاهای ایران که بهائیان ساکنند برای این اهداف و دیگر اهداف مشابه که برای اختصار تشریح نشد فعالیت می نمایند.

خانم ها فریبا کمال آبادی(طائفی)، مهوش شهریاری(ثابت) و آقایان جمال الدین خانجانی، بهروز توکلی، عفیف نعیمی، سعید رضایی و وحید تیزفهم که اعضای هیأت ملی هماهنگ کننده خدمات داخلی جامعه بهائیان ایران هستند، تنها اعضای مؤسسات و تنها خادمان و فعالان جامعه بهائی در ایران نیستند بلکه این نفوس هماهنگ کننده خدمات عموم بهائیان و مسئولین کشوری و ملی جامعه بهائی هستند. اگر یاران ایران هفت ماه است در زندان اند به همین جرم واتهام در زندان هستند. جامعه بهائی علاوه بر مؤسسات محلی و ملی(کشوری) به وسیله مرجع جهانی خود هدایت و هماهنگ می شود و تمام جوامع بهائی در سراسر عالم برای حفظ وحدت و هماهنگی و برای پرهیز از انشقاق و اختلاف از این مرجع تبعیت می نمایند. مرکز جهانی بهائی یکصد و چهل سال پیش در سال 1868 میلادی با تبعید حضرت بهاءالله موسس این دیانت به وسیله دوپاد شاه جبار ناصرالدین شاه و سلطان عبدالعزیز به عکا واقع در سرزمین فلسطین و امپراطوری عثمانی به وجود آمد. چون حضرت بهاءالله در شهر عکا زندگی نمودند و پس از خاتمه حیات در این شهر به خاک سپرده شدند، بیت حضرت بهاءالله و مقبره ایشان برای بهائیان عالم مقدس و محترم است به همان اندازه که قدس در اورشلیم قبله مسلمین برای مسلمین و بیت اللحم و ناصره زادگاه حضرت مسیح برای مسیحیان مقدس است شصت سال پیش، پس از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول و تجزیه سرزمین های تحت امپراطوری عثمانی دولت اسرائیل در سال 1948 در این سرزمین به وجود آمد. همانگونه که دیگر کشورهای خاورمیانه همانند عراق، سوریه، لبنان، اردن و ترکیه از پس امپراطوری عثمانی استقلال یافتند، حکومت ایران تلاش می نماید به همین بهانه جامعه بین المللی بهائی راوابسته به اسرائیل قلمداد کند کدام عقل سلیم باور می کند و می پذیرد که مسلمانان عوامل و جاسوس حکومت عراق، سوریه و عربستان اند چون اماکن مقدسه آنان در این کشورهاست و کدام انسان عاقل می تواند این تهمت ها را اظهار نماید. متهم نمودن بهائیان به جاسوسی برای اسرائیل و یا وابسته بودن آن ها به اسرائیل به همان اندازه مضحک و دور از ذهن و منطق است که متهم نمودن مسلمانان یا مسیحیان به جاسوس بودن برای اسرائیل یا عراق، سوریه و عربستان. اساس این اتهام مبتنی بر نادان فرض نمودن ملت شریف ایران و تکیه بر این فرض است که ملت بزگوار ایران از تاریخ بی اطلاع است و باید کورکورانه از مراجع خود در این امر تقلید نمایند. خشم حکومت ایران از یاران ایران و بازداشت آنان نه از آن حیث است یاران ایران عوامل اسرائیل اند و یا اقدامی علیه امنیت ملی نموده اند بلکه از آن جهت است که یاران ایران در ادامه خدمات محفل ملی ایران در تمام این سی سال بعد از انقلاب به همراه عموم بهائیان ایران نگذاشتند اقدامات همه جانبه حکومت در نابودی جامعه بهائی به ثمر رسد. من تردید ندارم مقامات حکومت ایران کاملاً مطلع اند واطمینان دارند که جامعه بهائیان ایران از اتهاماتی که بر آن می زنند مبراست و بالاخره زمانی فرا خواهد رسید که دولت ایران هم به نمایندگی از ملت ایران -همانند وزیر اوقاف مصر که اخیراً طی بیانیه ای اعلام نموده است که حکومت مصر یقین پیدا کرده است که رابطه ای بین بهائیان و حکومت اسرائیل وجود ندارد و هیچ مدرکی دال بر رابطه بهائیان و حکومت اسرائیل موجود نیست، - حکومت کشور مقدس ایران هم به نمایندگی از ملت شریف ایران این اتهامات را نفی خواهد نمود بلکه به خیرخواهی و وطن پرستی بهائیان اذعان و اقرار خواهد نمود و راه را برای آنکه جامعه بهائی خود را فدای ترقی و پیشرفت کشور و ملت عزیز ایران بنماید باز خواهد نمود.
برای کسب اطلاع بیشتر در ارتباط با عدم وابستگی بهائیان به کشورهای خارجی به مقاله دکتر نادر سعیدی در این زمینه مراجعه فرمائید.

منیع: //www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=5&ni=32296

نظر خود را بنویسید


هفت نفر زندانی نیستند،

جمشید
ارسال شده در : 1387/10/4

هفت نفر زندانی نیستند، 300000بهائی ایرانی زندانی اند. بیش از 6000000بهائی دنیا نیز نگران بهائیان ایران اند. اینان برای صلح و وحدت انسان های جهان زندانی اند.پس غمی نیست. جمهوری اسلامی اشتباه بزرگی کرده است که بر صلح جویان ستم رانده و می راند. آیا کسی در دستگاه حکومت هست که حکیمانه و متقیانه بیاندیشد؟!محاکمهء بهائیان در حقیقت محاکمهء جمهوری اسلامی است که نمایندگی 165 سال ستم بر بهائیان را دارد و نه محاکمهء بیگناهان بهائی! ملت عزیز ایران نیز که نگران هموطنان بهائی خود هستند، از اعمال نامهربانان حکومتی بیزار و بری هستند. جمهوری اسلامی باید بداند که آئین بهائی با این قبیل ستم ها از بین نمی رود و از پس هرموجی که فرو نشیند، موجی دیگر برآید. و درشگفتم که چگونه بهائیان با تمام این احوال حتی دشمنان خود را دوست دارند و برایشان آرزوی خیر می کنند. مولایشان بهاءالله چنین به ایشان آموخته که برای از بین بردن کینه و جنگ از دنیا، باید یارانش فدا شوند. دفتر فدا 165 سال است که گشوده گشته و بهائیان آن را به خون خود نوشته اند. ایشان عزت ایران و صلح جهان را می خواهند؛ حکومت متبوعشان را با همهء ستم هائی که به ایشان کرده دوست دارند و آرزو می کنند هر چه زودتر عادلان و منصفان وخداترسانی در بین ایشان پیدا شوند و عدالت روا دارند. چند روز پیش که به چندین منزل بهائیان در سمنان حمله شد، بعضی مأمورین اطلاعات به بهائیان گفتند که :" مارا حلال کنید؛ مأموریم ومعذور"! آری آنان نیز از فرزندان همین ملت اند و ستم بر بیگناهان را درست نمی دانند. ای کاش چنان شجاعت یابند که به رؤسای خود نیز بگویند که این رسم مسلمانی نیست و روح پر فتوح حضرت محمد(ص) از اعمال ایشان راضی نیست. خدایا نتیجهء تحمل وصبر بهائیان را بیداری و تنبه ستمکاران قرار ده. نمی دانند؛ اگر بدانند چنین نمی کنند. چنان که آنان که حضرت مسیح وحسین و باب و دیگر شهدای عشق وایمان را کشتند، نمی دانستند؛ اگر می دانستند چنین نمی کردند. برای دست برداشتن از ستم بر بیگناهان هنوز دیر نیست......

با سپاس از نویسنده محترم ، ما

مهین
ارسال شده در : 1387/10/2

با سپاس از نویسنده محترم ، ما هم امیدواریم حکومت محترم جمهوری اسلامی ایران به تاسی از دولتمردان کشورهای اسلامی دیگر مانند مصر ، بصراحت بر رفع این تنشهای موهومه و مبطله اقدام نمایند ، و همه با هم برای پیشرفت و عمران کشور ایران مشغول و مالوف شوند.

قصه چهار شمع را شاید شنیده باشید : " یکی بود ، یکی نبود ، چهار شمع بود در شبی از شبها شمع اول که ایمان نام داشت گفت دیگر فایده ندارد مردم ایمانشان را از دست داده اند و جز به مادیات به چیز دیگر فکر نمیکنند پس همان بهتر که من خاموش شوم این را گفت و خاموش شد . شمع دوم که صلح و آرامش نام داشت گفت دیگر از سوختن من چه اثر وقتی همه آدمها خود خواه شدند و هر کس به خاطر منافع خود جنگ و دشمنی راه می اندازد . این را گفت و خاموش شد . شمع سوم عشق نام داشت با بغض فراوان اظهار نمود دیگر در دلها عشق وجود ندارد حتی نزدیکترین آدمها به هم مهر و محبت ندارند ،پس همان بهتر که من هم خاموش شوم و او دیگر شعله نزد .
و سرانجام ، کودکی آمد و دید شمعها خاموش شده و فقط یک شمع باقی مانده ناراحت و نالان شد و گفت چرا این شمعها خاموش شدند باید شمع بسوزد و نور دهد ناگهان شمع چهارم که روشن بود گفت : کودک مهربان ما ناراحت نباش بیا با کمک هم بقیه شمعهای خاموش را روشن کنیم من شمع امید هستم هنوز باید امید داشت و من و تو باهم و با امید میتوانیم سایر شمعها را روشن کنیم و دوباره ایمان ، صلح و عشق محفل آدمها را روشن نماید.

باری هرگز نور امید از دلهای انسانهایی که چون طفل پاک و معصوم و بی غل و غشند خاموش نخواهد شد و با این نور امید به تاییدات خداوند مهربان و یکتا دلبر ایمان و صلح و عشق بر محفل آدمیت تجلی خواهد نمود. ان الله مغیث العالمین.

و من آرزو دارم هرگز نور امید از دلهای چمیع انسانهای خوب و مهربان خاموش نگردد! آمین یا رب العالمین و ارحم الراحمین!