×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

چالش جديد رژيم : برخورد با غير مسلمانان
1387/11/25

جامعه امروز ايران علي رغم تمام كاستي ها و نواقص موجود آن ، جامعه اي پويا و فعال است . ملت ايران ، در طول تاريخ ، همواره ملتي صلح جو وطرفدار آزادي بوده اند . يكي از اركان هر حكومتي ، جداي از وضعيت معيشت ، كار ، تحصيل ، بهداشت و ... آزادي و فضاي باز جامعه است . بفرموده رسول اكرم مملكت با كفر باقي مي ماند ولي با ظلم هرگز . اگر ظلم را در برابر آزادي قرار دهيم ، مملكتي كه دولت مردانش آزادي شهروندان را تهديد كنند ، از مملكتي كه حاكمانش كافر باشند ، بمراتب بدتر است .

مفهوم آزادي را در حكومت به دو نوع فردي و اجتماعي مي توان تقسيم بندي كرد . كه اين دو چنانچه به مصالح مملكت و افراد آن ، خللي وارد نكنند مجاز مي باشند . چندي پيش مقاله اي تحت عنوان اسلام و رفتار با غير مسلمانان ، از جناب نواب ،رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم ، منتشر شد . كه به نوعي به بحث آزادي غير مسلمانان در جوامع مسلمان اشاره داشت اين مقاله در نوع خود جالب و خواندي بود .

آقاي نواب بر اين عقيده هستند ، كه در ابتدا كه پايه هاي حكومت اسلامي شكل نگرفته بود و احتمالا بيم جان تازه ايمانان مي رفت ، بناي رفتار با غير مسلمانان بر رعايت ادب و اخلاق استوار بوده . اما به تدريج با محكم شدن پايه هاي اسلام و تشكيل حكومت اسلامي ، قوانيني جامع و صريح طبق نص قران جاري گشته است . ايشان استدلال مي فرمايند كه طيق نص قران ، به آنهایی که شما را نمیکشند و از دیارتان بیرون نمیکنند، بايد خوبي كرد . ايشان به نكته خوبي اشاره مي كنند ، كه طبق نص قران ، اين كسان مورد بحث ، شامل اقليت هاي موجود در قانون اساسي فعلي ايران نمي شوند ، و اين حكم در برگيرنده حقوق تمام اقليت هاست حال بايد از ايشان پرسيد ، چرا هنگامي كه در مورد حقوق اقليتها در مجامع بين المللي صحبت مي شود ، و رژيم ايران را براي زير پا گذاشتن حقوق آنان مورد مواخذه قرار مي دهند ، نمايندگان ايران ، به قانون اساسي تمسك جسته و فلذا بهائيان را صاحب حق نمي دانند . آيا اين برخلاف نص صريح قران نيست ؟ برطبق نظر ايشان ، فقط مقابله با كساني كه قصد تعدي به مسلمانان را داشته باشند جايز است . پس چرا بعد از گذشت سي سال از حكومت ديني در ايران هنوز با بهائيان اين چنين برخورد مي شود ؟

بهائيان در طي سالها زندگي در ايران ، برخلاف تمام تهمتهايي كه به آنان نسبت داده مي شود ، همواره به عنوان شهرونداني مطيع حكومت و صادق شناخته شده اند . اينان مانند ديگر مسلمانان ماليات مي دهند ، اما از حق برابر براي كسب و كار و داشتن شرايط مساوي با ديگر هموطنانشان محروم هستند . اي كاش شما دلايل اين نوع رفتار ها را نيز توضيح مي داديد .

جناب آقاي نواب ، در رابطه با تحمل پذيري مسلمانان نسبت به رفتار هاي ديگران صحبت كرده بوديد . اشاره داشته ايد كه در تاريخ هيچگاه شاهد حمله مسلمانان به كليسا و يا كنيسه اي نبوده ايم . خيلي هم خوب است و بايد اين همه صعه صدر را به شما تبريك گفت ، اما مي شود در رابطه با تخريب مسجد سني هاي سيستان و بوچستان ، كه هنوز در لابلاي صفحات قطور تاريخ گم نشده نيز توضيحاتي ايراد نماييد ؟ فرض بر اينكه آنان قصد محاربه با شما و براندازي داشته اند ، آيا بهتر نبود براي رسوا كردن آنان ، با دليل و مدرك ، دردادگاهي صالح آنان را رسوا مي كرديد ، تا تمام جهانيان پي به اهداف شوم آنان ببرند ؟ تخريب مسجد ، جايي كه خانه خدا و محل عبادت است ، نمي تواند دليل موجه اي براي مبارزه با تروريست ( به گفته شما ) باشد .

اگر چه سعي كرده ايد در بخش اول صحبتهايتان چهره اي جديد و رفرميستي از اسلام نشان دهيد اما متاسفانه مطالبي را بيان كرده ايد كه حاوي تناقضات بسيار است . قسمت دوم مقاله تان در مورد ديانت بهائي نه تنها چيز جديدي نيست بلكه تكرار مكرراتي است كه سالها و سالها از طرف كساني چون شما بيان شده است و بهائيان همواره پاسخ هايي روشن و محكم براي آن ارائه داده اند كه از آن جمله ميتوان به آخرين پيام بيت العدل اعظم كه در همين رابطه مي باشد اشاره كرد .

واقعا جاي تعجب است كه شما چطور در جايي مثل ژنو ، توانستيد بهائيان را با القاعده مقايسه كنيد و مورد سوال و حتي تمسخر حظار قرار نگرفتيد !. البته براي اروپائياني كه از القاعده وحشت دارند ، قياس بهائيان با آنها را شايد بتوان بعنوان نشانه اي از قدرت شما در تشويش افكار و قلب واقعيت ها دانست ، كه با مقايسه بهائيان با تروريستهاي القاعده و استفاده از چهره مخدوش آنان ، سعي در مخدوش كردن چهره بهائيان داشته ايد ؛ غافل از اينكه جهانيان مي دانند كه برخلاف نظر شما پيروان القاعده همگي مسلمان هستند و موج اسلام ستيزي اي كه در غرب بعد از يازده سپتامبر براه افتاد دقيقا مرهون خوش خدمتي همين مسلمانان اصولگرا به غرب بود و نه گناه بهائيان .

شما در مقاله خود ديانت بهائي را فرقه ناميده ايد و البته حامي ترور ، ادعاي فرقه بودن را فعلا با آن كاري نداريم اما ، اداعاي تروريست بودن بهائيان ، آن هم در اين زمان كه جهان عظم خود را جزم مبارزه با ترور و خشونت كرده ، ادعايي بزرگ است . آيا مدارك مستدلي در اختيار داريد ؟ ويا اينكه براي اثبات حرف هاي خود به مدرك نياز نداريد و مدرك شما همان بلدوزي است كه خانه بهائيان را روي سرشان خراب مي كنيد ؟

حكايت تهمت هاي شما به بهائيان مبني بر حامي تروريسم بودنشان ، حكايت همان لولوي دوران بچه گي است كه پدر و مادر دست آخر كه ديگر از دست بچه كلافه شده و بقول معروف كارد به استخوانشان مي رشد لولو را علم مي كنند ؛ اما به مرور زمان بچه مي فهمد كه لولويي در كار نيست .

آقاي نواب ! شما چگونه مدعي مي شويد كه بهاییها را نمي کشند ، دستگیر نمیشوند ، اخراج نمیشوند ؟ در مورد كشتن ، به مدد جامعه جهاني و نظارت آنها بر شما ، آمار آن بسيار پائين آمده ، اما يادمان هست كه در سالهاي اوليه انقلاب چطور بهائي كشي مي كرديد . اما در مورد دستگيري و اخراج ، چطور مي توانيد مدعي چنين چيزي شويد؟ درست در زماني كه شما مشغول نگاشتن مقاله تان بوديد ، هفت نفر از مديران جامعه بهائي در زندان بسر مي بردند . اما اين تمام ماجرا نيست ، در شيراز ، در يزد ، در ياسوج و ... تعدادي از بهائيان در زندان بسر مي برند و جرمشان برخلاف چيزي كه شما تصور مي كنيد جاسوسي نيست بلكه اعتقاداتشان است و بس . اخراج و داستان نقض پرونده در كنكور كه ديگر اظهر من الشمس است . از آن گذشته اخراج دانش آموزان بهائي ، توهين به مقدسات بهائيان از بلندگوي مدرسه در زنگ تفريح بچه ها ، تحقير كودكان دبستاني بهائي در سر كلاس و به گريه انداختن آنان و ... از ديگر اعمال زشتي است كه هنوز جريان دارد . آيا از آنها بي خبريد ؟ همان القاعده مورد نظر شما و هم فكارنشان ، در معتبرترين دانشگاههاي انگليس و آمريكا تحصل كرده اند و همگي داراي مدارك معتبرعلمي هستند ، اما شما با وجود همه ادعاهايي كه در ابتداي مقاله تان ذكر كرده ايد حاضر نيستيد بهائيان را كه در تمام اين سالها حتي يك حركت خشونت آميز از آنها سر نزده به دانشگاه راه دهيد .

هم اكنون كه صحبت از حق تحصيل بهائيان مطرح مي شود شما با سعي در گل آلود كردن آب هواي ماهي گيري داريد ؟! شما با ايراد اين اتهام كه بهائيان تروريست هستند و حق ندارند به دانشگاه راه يابند در واقع به نوعي فرافكني دست برده ايد . درست است كه اكثر تروريست هاي القاعده دكتر و مهندس بودند ، اما تمام دكتر ها و مهندس ها كه تروريست نيستند ، براي كسي كه خدمت به عالم انساني را فرض واجب خود ميداند دانشكاه و تحصيل علم تنها يكي از اين راههاست . شما حق تحصيل را از كساني سلب كرده ايد كه منادي آزادي و حقوق بشر هستند .

بنده نيز با شما موافقم كه اگر كسي عضوي از گروهاي تروريستي باشد نبايد وي و گروهش را به رسميت بشناسيم ، اما اين قياس شما در قبال بهائيان ، كه اقليتي مظلوم و همواره تحت فشار دولتهاي وقت ايران بوده اند قياس مع الفارق است . ادعاي ساختگي بودن ديانت بهائي بدست غرب نيز يكي ديگر ازهمين تهمت هاست. آقاي نواب چند هزار بار بايد براي شما و دوستانتان درس تاريخ را دوره كنيم و از شما بخواهيم كه سري در كتابهاي تاريخ تاليف همين نظام اسلامي خودتان بيندازيد تا متوجه شويد كه از عمر اسرائيل بيش از 60 سال نمي گذرد و اين در حالي است كه ديانت بهائي 165 سال است كه ظهور كرده و پيامبر آن بدست شاه مسلمان ايران و بعد ازآن بازهم بدست سلطان مسلمان تركيه به جايي كه هم اكنون اسرائيل ناميده مي شود و روزگاري تبعيد گاه و محل دزدان و قاتلان بوده تبعيد شده است . ادعاي شما مبني بر ساختگي بودن ديانت بهائي بدست اسرائيل همان قدر مسخره و خنده دار است كه تركيه و تاجيكستان ادعاي ترك و تاجيك بودن مولوي و رودكي را دارند .

شما در كدام يك از تعاليم بهائيان و يا برخوردهاي بهائيان و نظرات آنها شائبه اي از جدايي طلب بودن آنها را ديده ايد ؟ كه آنان را با متهم نمودن به آن از حق تحصيل و كار محروم مي نماييد ؟ ظاهرا شما به نوعي بدبيني مزمن و حاد دچار مي باشيد كه اينچنين تهمت هايي را چنين بي پروا به كساني نسبت مي دهيد كه آرزويشان بزرگي و آباداني ايران عزيز است .

من نمي دانم شما برچه مبنا و با كدام دليل و مدرك از آزادي سيك ها و ديگر فرق و مذاهب ، در ايران و ساخت معابدشان سخن مي گوييد ، در حالي كه سني ها در همين چند قدمي شما مسجد درست و حسابي ندارند جناب نواب !! اندكي به خود بيايد . سني ها در تهران يك مسجد درست و حسابي براي اداي مراسم و مناسك خود ندارند . برخورد شما با دراويش كه ديگر جاي خود دارد چه رسد به سيك ها ، صوفي ها و اكيست ها . آقاي نواب عزيز ! استغفرالله ، خداي ناكرده ، مگر براي مشتي كر ، سخن راني مي كنيد ؟ يا پنداشته ايد كه با جماعت كوران طرف هستيد ؟

دوست عزيز و ناديده ، البته اگر مرا به دوستي خود بپذيريد ، سعي نكنيد با تحريف اسلام ، و اعلام سلايق خود بعنوان احكام شرعي براي اعمال غير قانوني وغير اخلاقي خود وجاهت كسب كنيد . محروم كردن عده اي از شهروندان ايراني ، شهرونداني مطيع حكومت و صلحجو ، از بديهي ترين حقوق شهروندي هيچگونه توجيهي را بر نمي تابد .

به اميد صلح و آزادي

منبع: سایت گویا //news.gooya.com/politics/archives/2009/02/083806.php

نظر خود را بنویسید


آزادگي

كريم
ارسال شده در : 1387/11/28

كاش اينها بجاي اين همه ادعاي طرفداري از حسين حداقل به يك حرف او توجه مي كردند كه اگر دين نداريد لااقل آزاده مرد باشيد . متاسفانه اينها نه دين دارند و نه آزادگي . نه آخرت دارند و نه دنيا .

بسیار عالی

ماندانا
ارسال شده در : 1387/11/27

من با شما موافقم و به شما افتخار می کنم . چقدر خوب است که شما این مطالب را به این حضرات بی سواد یا بی ایمان یاد آوری مکنید تا بلکه اینان نیز به یاد آورند که هیچ چشز بی پاسخ نمی ماند و فکری برای آخرت خویش بنمایند.