×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

غیرقانونی اعلام کردن دیانت بهائی
1388/02/13

غیرقانونی اعلام کردن دیانت بهائی
نویسنده: دکتر کریستوفر باک
ترجمه: سمندر مشکی باف
نقطهء مقابل آزادی دینی ممنوع اعلام کردن دین و جامعهء دینی بهائی در ایران مصداق آن است
ایران به نحوی مؤثّر و قطعی با غیرقانونی اعلام کردن دیانت بهائی به عنوان یک سازمان دینی، آن را ممنوع اعلام کرده است.

در پی انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹، رژیم حاکم بر ایران سعی کرد با اعدام کردن مدیران جامعهء بهائی، آن را به عنوان یک سازمان دینی خودکفا ریشهکن سازد. در سال ۱۹۸۱، دولت تمامی نـُه نفر عضو محفل روحانی ملّی بهائیان ایران را بدون تشریفات رسمی و عجولانه اعدام کرد. در سالهای ۱۹۸۴و ۱۹۸۶ اولیاء حکومت ایران اکثریت اعضاء محفل روحانی ملّی جدید بهائیان ایران را، که برای جایگزینی اعضاء شهید همان هیأت شورایی انتخاب شده بودند، اعدام کرد.

بعد از دو تلاش ناموفّق، که سبب محکومیت بینالمللی ایران گردید، رهبران این کشور به فوریت دریافتند که، هر زمان سعی کردند سر جامعه بهائی را قطع کنند، سر، صرفاً به این دلیل که جامعهء بهائی هیأت ملّی اداری دیگری را به طور دموکراتیک انتخاب می‎کرد، دیگربار رشد کرد.
راه جایگزین اعدام، غیرقانونی اعلام کردن بود. در سال ۱۹۸۳، وقتی اعدامهای عجولانهء مدیران انتخابی بهائی مؤثّر واقع نشد (چون مدیران بهائی جدید به سرعت انتخاب شده جایگزین آنها می‎شدند)، حکومت ایران به سادگی نظام اداری ایران را به طور کلّی غیرقانونی اعلام کرد. این فکر بکر نابغهء شریر بود. زیرا رژیم ایران میدانست که شوراهای اداری بهائی هیچ مفرّی جز گردن نهادن ندارند. محفل روحانی ملّی بهائیان ایران، در انطباق کامل با اصل بهائی اطاعت از حکومت، در کمال متانت و سکون، از ممنوعیت فعالیت سازمان یافتهء بهائی توسّط حکومت ایران تبعیت کرد و داوطلبانه شبکهء اداری خود را به حالت تعلیق در آورد (اوت ۱۹۸۳).

در سال ۱۹۹۶، یعنی سیزده سال بعد، گزارشگر ویژهء سازمان ملل متّحد در مسألهء نابردباری مذهبی (در گزارشش به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متّحد) توصیه کرد که «ممنوعیت سازمان بهائی باید برداشته شود تا جامعهء بهائی بتواند آزادانه از طریق مؤسّسات اداری، که به علّت فقدان طبقهء روحانیت وجودش برای اشتغال کامل به فعالیتهای مذهبی ضروری است، خود را سازماندهی کند.» نگاه کنید به دایرهء دموکراسی، حقوق بشر، و کار, «ایران: گزارش بین‎المللی آزادی دینی» (واشنگتون، دی سی: ایالات متّحده، وزارت امور خارجه، ۲۰۰۱: //www.state.gov/g/drl/rls/irf/2001/5691.htm .

نخبگان «اسلامی» حاکم با قلوب قاسیهء خود ادنی توجّهی بدان نکردند. مقامات ایرانی در مواجهه با نگرانیهای گزارشگر ویژه، اعلام کردند که بهائیان «اقلّیت دینی نیستند بلکه سازمانی سیاسی است که با رژیم شاه مرتبط بوده، علیه انقلاب ایران است و در فعالیتهای جاسوسی دست دارد.» (همان)

با توجّه به این که بهائیان از سیاستهای حزبی همچون طاعون اجتناب میکنند، این استدلال ظاهر فریب و در عین حال کاذب و بیاساس بود. اتّهام جاسوسی بخصوص باورنکردنی است. ناشران ایران پرس واچ در نامهء سرگشادهای خطاب به دادستان کلّ ایران چنین نوشتند:

از آنجا که، در زمینههای حقوقی قابل مقایسه، این قضیه با هیچ اقدام «جاسوسی معمول» که طبق «مصوّبهء جاسوسی» قانونی تحت هر نظام قضایی غیرقانونی و جرم شناخته شده باشد، هیچ شباهت ظاهری ندارد، فقط می‎توانیم نتیجه بگیریم که دولت نمی‎تواند با مطرح کردن یک قضیهء محکمه‎پسند برای جاسوسی، ادّعای خود را مستدلّ سازد.

ما اشتباه نادرست دولت در برخی نکات ظریف‎تر قانون تطبیقی جاسوسی را اصلاح میکنیم. در غرب، مصوّبات مربوط به جاسوسی از لحاظ عبارتپردازی جرم جاسوسی به عنوان اقدامی جهت کسب اطّلاعات مربوط به دفاع ملّی که قابل استفاده به نفع کشوری خارجی (غالباً بدون تمایزی بین دوست و دشمن) باشد، کاملاً صریح است. با توجّه به آنچه که گفته شد، چه «اسرار دولتی» به مخاطره افتاده است؟ تهدید نسبت به امنیت خارجی و ثبات داخلی کشور در کجا است؟ متّهمان از عوامل اسرائیل نیستند. آنها حتّی عوامل «کوچکتر» جاسوسی نیز نیستند. در واقع، سر سوزنی شواهد معتبر که نفسی از هفت متّهم در توطئهء معلوم و مشهودی دست داشته وجود ندارد.

متعاقب تعلیق نظام رسمی اداری بهائی در سال ۱۹۸۳، امور جامعهء بهائی در هر محلّ توسّط هیأت غیررسمی سه نفره اداره می‎شد. هر هیأت محلّی هماهنگکنندهء بهائی با عنوان «خادمین» شناخته میشد. بعدها، هیأت سه نفرهء ملّی به عنوان «یاران ایران» شکل مشخّصی یافت. یاران و خادمین، در دو سطح محلّی و ملّی، مسئول نظارت بر امور داخلی جامعهء دینی بهائی، ادارهء اموری مانند ترتیب دادن جلسات دعا، ارسال معرفینامه برای بهائیان مسافر، ثبت ازدواج، اجرای مراسم طلاق، کمک به کفن و دفن اموات و غیره بودند.

در سال ۲۰۰۹، تقریباً سه دهه بعد از انحلال رسمی نظام اداری بهائی، آیتالله قربانعلی درّی نجفآبادی، دادستان کلّ جمهوری اسلامی ایران، در نامهای رسمی به غلامحسین اژهای، وزیر اطّلاعات، اعلام کرد که هرگونه ابراز وابستگی به امر بهائی غیرقانونی است و به این ترتیب هیأتهای یاران و خادمین را ممنوع اعلام کرد. با توجّه به این که رژیم ایران چندین سال وجود یاران و خادمین را تحمّل کرد، چنین بیانیهای بسیار طنزآمیز است.

ایران پرس واچ اخیراً گزارش داد:

فعالیتهای «یاران» کاملاً شفّاف و عاری از هر گونه دستور کار سرّی و خفی بود. از قضا، در طیّ این دوره، دفتر خاصّی در وزارت اطّلاعات برای پیگیری فعالیتهای بهائیان دایر شد. این دفتر در ارتباط با سؤالاتی دربارهء هر فعالیتی، مستقیماً با «یاران» تماس می‎گرفت. حتّی آیتالله، دادستان کلّ ایران، به این نظارت دقیق اشاره کرده است.

قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مملو از شعارهای حقوق بشر است. با این حال این شعارها مشروط به «انطباق با معیارهای اسلامی» است – که به نحوی قاطع و مؤثّر می‎تواند هر تضمین قانون اساسی را که در این سند دوپهلو مطرح شده خنثی سازد؛ به عبارت دیگر:
مادّه ۱۹ می‎گوید، «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخور دارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود»؛ به استثنای بهائیان.

مادّهء ۲۰می‎گوید، «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، حقوق سیاسی، حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند »؛ به استثنای بهائیان.

مادّهء ۲۳تصریح می‎کند، «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد »؛ به استثنای بهائیان.

مادّه ۲۶اعلام می‎کند، «احزاب، جمعیت ها، انجمن های سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده آزادند، مشروط به اینکه اصول استقلال ، آزادی ، وحدت ملی ، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد یابه شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت»؛ به استثنای بهائیان که اعضاء هیچیک از اقلیت‎های دینی شناخته شده نیستند و بنابراین از این موضوع مستثنی می‎شوند.
مادّهء ۲۸وعده میدهد، «هر کس حق دارد شغلی راکه بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی برای احراز مشاغل ایجاد نماید»؛ به استثنای بهائیان.

مادهء ۲۹تصدیق میکند، «برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، از کار افتادگی، بی سرپرستی، در راه ماندگی، حوادث و سوانح و نیاز به خدمات بهداشتی و درمانی و مراقبت های پزشکی به صورت بیمه و غیره حقی است همگانی.

دولت مکلف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم ، خدمات و حمایت های مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تامین کند«؛ به استثنای بهائیان.
مادّهء ۳۰ تصریح دارد، «دولت موظف است وسائل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسائل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفائی کشور به طور رایگان گسترش دهد»؛ به استثنای بهائیان.

مادّهء ۳۲ حکم می‎کند، «هیچ کس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین می کند. در صورت بازداشت ، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضائی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلّف از این اصل طبق قانون مجازات می شود»؛ به استثنای بهائیان.

متأسّفانه یاران اکنون مدّتی بیش از نـُه ماه است که در زندان مخوف اوین در رنج و عذابند، بدون آن که به مشاور حقوقی و وکیل مدافع معروف خود، شیرین عبادی، برندهء جایزهء نوبل ۲۰۰۳، دسترسی داشته باشند؛ وکیل مزبور نه تنها از ملاقات با موکّلان خود باز داشته شده بلکه به پروندههای آنها نیز دسترسی ندارد. امّا از اظهارات آیتالله درّی نجفآبادی چنین برمیآید که یاران ایران مقصّر تلقّی می‎شوند نه آن که در مقام اوّل بیگناه متصوّر باشند. اگرچه مادّهء ۳۷قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صریحاً اظهار می‎دارد: «اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد»؛ به استثنای بهائیان؛ به استثنای یاران.

مادّهء ۳۸ حکم می‎کند که، «هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود»؛ به استثنای بهائیان؛ به استثنای یاران.

رفتار رژیم ایران با شهروندان بهائی‎اش محقّقاً برخی از حقوق بنیادی را که در قانون اساسی ایران آشکارا گرامی داشته شده، نقض می‎کند. اگرچه حرکت‎های ایذایی رژیم ایران علیه دیانت بهائی مسلّماً فاحشترین موارد نقض تضمینهای قانون اساسی و نیز معیارهای بینالمللی حقوق بشر است، امّا بهائیان به هیچ وجه تنها نیستند. بند ۵۹از گزارش دبیر کلّ سازمان ملل متّحد دربارهء وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران (به تاریخ اکتبر ۲۰۰۸) چنین آمده است:
بهعلاوه، تشریفات خاصّ موجب مکاتباتی چند دربارهء اعضاء جامعهء مسلمان دراویش نعمتاللهی، جامعهء کرد، جامعهء سنّی، جامعهء بلوچ، جامعهء ترک آذری و جامعهء مسیحی شده که گزارش شده است در معرض بازداشتهای خودسرانه و شکنجه قرار گرفتهاند و علّت آن، گفته می‎شود، در رابطه با تظاهرات آرام برای احراز حقوق خویش، مانند حق صحبت کردن به زبان خویش و برگزاری مراسم مذهبی بوده است. (مجمع عمومی سازمان ملل متّحد، گزارش دبیرکلّ دربارهء وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، اوّل اکتبر ۲۰۰۸. A/63/459 قابل دسترسی در نشانی زیر:
//www.unhcr.org/refworld/docid/490032342.html

چه کسی به علّت این موارد نقض حقوق بهائیان و سایر اقلّیتهای ایران که در قانون اساسی پیش‎بینی شده باید محاکمه شود؟ جواب ساده است: خود رژیم ایران.

حضرت بهاءالله، شارع امر بهائی، اعلام فرمود:

یا ابن الرّوح أحَبُّ الأشیاء عندی الانصاف. لاتَرغَب عنه اِن تکُن الیَّ راغباً و لاتغفُل منه لتکون لی أمینا و أنتَ تُوَفّقُ بذلک أن تُشاهدَ الأشیاء بعینک لا بعین العباد و تعرفَها بمعرفتِک لا بمعرفة أحدٍ فی البلاد. فکّر فی ذلک کیف ینبغی أن یکون. ذلک مِن عطیّتی علیک و عنایتی لک. فاجعله أمامَ عَینَیک. (کلمات مکنونه عربی، فقره ۲)

در اینجا اگر عدالت امری الهی باشد، حکومت مذهبی ایران ضدّ دین و غیرمذهبی و قانون غیردینی بینالملل مقدّس است.

همانطور که جامعهء بینالمللی بهائی اعلام کرده، «مسلّماً بهائیان درک می‎کنند که حقوق بشر، در بنیادیترین سطح خود، حقوق خداداده است.» (نگاه کنید به بیانیه جامعهء بین‎المللی بهائی تحت عنوان «حقوق بشر» در //info.bahai.org/article-1-8-0-3.html )
چه نکته‎ای در مطلب فوق موجود است. این نظریه مشهود است: قانون بین‎الملل باید قانون «اسلامی» را محدود نماید.

آزادی دین در بخش ۱۸اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) و بخش ۱۸میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (۱۹۷۶) در کمال استحکام تثبیت شده است.

اعلامیه محو کلّیه شکل‎های نابردباری و تبعیض مبتنی بر دین یا عقیده (۱۹۸۱) مصوّب سازمان ملل متّحد آزادی دین و عقیده، و آزادی از هر گونه تبعیض مبتنی بر دین یا عقیده را تضمین می‎کند. (نگاه کنید به //www.unhchr.ch/html/menu3/b/d.intole.htm. . مادّه ۶اعلام می‎کند:

طبق مادّه یک اعلامیهء حاضر، و با توجّه به شرایط مادّه ۱، بند ۳، حق آزادی اندیشه، وجدان، دین یا عقیده باید شامل مواردی از جمله آزادی‎های زیر باشد:

الف) عبادت یا گردهمایی در رابطه با دین یا عقیده، و تأسیس و نگهداری اماکنی برای این اهداف؛
ب) تأسیس و نگهداری مؤسّسات خیریه یا انساندوستانه؛

ج) تولید، کسب و استفاده مقالات و مطالب به میزان کافی و ضروری در ارتباط با مراسم و آداب دین یا عقیده

د) نگارش، صدور و توزیع کتب و نشریات مرتبط در این زمینهها؛

هـ) تعلیم و تدریس مطالب مربوط به دین یا عقیده در اماکن متناسب با این مقاصد؛

و) تقاضا و دریافت کمک‎های داوطلبانه و موارد مشابه از افراد و مؤسّسات؛

ز) تعلیم، انتصاب، انتخاب یا تعیین مدیران و رهبران متوالی متناسب منطبق با نیازها و معیارهای دین یا عقیده؛

ح) رعایت ایّام استراحت هفتگی و برگزاری تعطیلات و مراسم منطبق با اصول دین یا عقیده هر فرد؛

ط) برقراری و حفظ ارتباطات با افراد و جوامع در امور مربوط به دین یا عقیده در سطوح ملّی و بینالمللی.

همانطور که در بالا بحث شد، رژیم ایران اکنون هیچیک از این آزادی‎ها را برای اقلّیت دینی بهائی قائل نیست.

در این صورت چه باید کرد؟ مبادرت به چه عملی را به رهبران حکومت‎های متبوعهء خود باید توصیه کنیم؟ وظیفهء جامعهء بین‎المللی تحت اعلامیه محو کلّیه شکل‎های نابردباری و تبعیض مبتنی بر دین یا عقیده چیست؟ جواب در مادّهء ۳نهفته است که حکم می‎کند:

تبعیض بین افراد بشر به علل دین یا عقیده به منزلهء هتک حرمت و اهانت به شأن و منزلت انسانی و انکار اصول منشور سازمان ملل متّحد است، و باید به عنوان نقض حقوق بشر و آزادیهای اساسی اعلام شده در اعلامیهء جهانی حقوق بشر و تشریح شده به تفصیل در میثاق‎های بین‎المللی حقوق بشر، و به عنوان مانعی بر سر راه روابط دوستانه و صلحآمیز بین کشورها محکوم گردد.

محاکمهء قریبالوقوع یاران اکنون خود ایران را محاکمه میکند. به علاوه، محاکمهء غیرعلنی یاران، »اسلام» ایرانی را در معرض محاکمهء علنی قرار می‎دهد. این سیاه‎بازی شیعه در مورد عدالت، فروپاشی و هزیمتی تماشایی، تقلیدی مضحک از فرایندی مناسب، انحراف و نابهنجاری عدالت »اسلامی» ایرانی، استنکاف فاحش از موازین جهانی حقوق بشر، لطمهای بر وجدان قضایی، اهانتی به منزلت انسانی، رسوایی بین‎المللی و خفّت و بدنامی ملّی را وعده میدهد.

جامعهء بین المللی، طبق مادّه ۳ اعلامیه محو کلّیه شکل‎های نابردباری و تبعیض مبتنی بر دین یا عقیده، موظّف است آشکارا چنین اقداماتی را محکوم کند، و این شرایط قانون بینالملل را پیش‎شرطی برای روابط عادّی دیپلماتیک قرار دهد.

ایران به زودی یاران را محاکمه خواهد کرد و با انجام دادن این کار، ایران به طور غیرارادی و به نحوی انعکاسی توسّط یاران محاکمه خواهد شد.

در این صورت، اگر ایران «یاران» بهائی را محکوم نماید، خود ایران، طبق مفادّ روشن و صریح مادّهء ۳، در دادگاه علنی افکار عمومی بینالمللی «محکوم خواهد شد.»

لینک مقاله به انگلیسی: //www.iranpresswatch.org/2009/03/criminalizing
منبع ترجمه: //www.cyrusnews.com/news/fa/?mi=2&ni=34326

نظر خود را بنویسید


شرمنده‌ام

خیلی گمنام
ارسال شده در : 1388/2/23

من هر چه سعی می‌کنم که دلم را صابون بزنم که حکومت محترم ایران ان‌شاءالله به زودی جامه‌ی انصاف خواهد پوشید، نمی‌شود که نمی‌شود. به خدا خجالت می‌کشم حتّی جلوی هموطنان خودم. همه‌اش دوست دارم به آنانی که از بهاییان خرده می‌گیرند که چرات شما به حکومت خرده می‌گیرید، طوری نشان دهم که انگار خیلی هم از دست حکومت زجری نمی‌کشیم، امّا نمی‌شود. نمی‌دانم چرا این حکومت نمی‌گذارد جلوی دوستانمان روسفید باشیم.

ممنون از آزاده به خاطر

h.a
ارسال شده در : 1388/2/22

ممنون از آزاده به خاطر آزاداندیشی ضمنا حقایق بسیاری را برمن مکشوف ساختی

نوشتهُ زير برگرداني است از

آزاده
ارسال شده در : 1388/2/21

نوشتهُ زير برگرداني است از مقاله اي با عنوان : ارتداد چيست و آيا بهائيان مرتدند؟ به قلم محمد شبل كه در روزنامهُ مصري ” القاهرة “ به تاريخ 5 مه 2009 به چاپ رسيده است . ( اشارهُ مقاله به وقايع جاري در مصر است . )
مسئلهُ بهائيان آرام و قرار از من گرفته است . حتماً تعجب خواهيد كرد اما براي رفع جور و ستمي كه بر آنها ميرود مسئوليتي شخصي را بر دوش خود احساس ميكنم و اين در حالي است كه روز به روز عرصه بر آنها تنگتر ميشود . از يكسو حكم قضائي مبني بر صدور كارتهاي ملي آنها هنوز به اجرا در نيامده كه از سوي ديگر خبر از بحث بر سر گذرراندن قوانيني در پارلمان ميشنويم كه مرام بهائي را جرم بشناسد و مجازات ارتداد را تعيين كند و از سوي ديگر تا اين لحظه نميدانم كه آيا به جرم كساني كه خانه هايشان را آتش زدند رسيدگي شده است يا نه و نيز نميدانم بر سر كساني كه اين خانه ها را ترك كردند چه رفته است .
خداوندا ، آيا كسي كه به ديني جز اديان آسماني بگرود بايد اين همه آسيب و زيان ببيند ؟ وآيا اين سرنوشت آن انساني است كه خدا او را كرامت بخشيد ، پيامبران را به سوي او گسيل داشت ، كتابهاي آسماني را بر او فرو فرستاد و آنگاه واگذاشتش تا بدانچه ميخواهد باور بدارد و خود از او حساب بخواهد ؟! آنچه را من در قرآن مييابم همان آواي جليل ” لا اكراه في الدين “ است و معنايي كه از آن و از كل آيات قرآني برميآيد آن است كه : نه در ورود در دين اكراه واجباري هست نه در خروج از آن و نه در به جا آوردن شعائر آن . اما دسته اي از علما ناپژوهيده ميگويند كه اكراه تنها در مورد ورود در دين منع شده است حال آنكه خروج از آن ممنوع است و مجازات آن قتل .
بر خود لازم ميبينم پاسخ پرسشي را كه اين روزها جديت و اهميت فوق العاده پيدا كرده است مطرح سازم وآن پرسش اينست كه ارتداد چيست و آيا بهائيان مرتد بشمار ميروند ؟ از شما ميخواهم كه گوش بسپاريد و ذهن خود را بگشاييد . آنچه ذيلاً تقديم ميگردد اگر چه ساليان سال است كه در كتابها آمده و در دسترس همگان بوده است اما پيشتر ارائه نشده بود !
پيش از ورود در بحث يادآور ميشوم كه چنانكه ميدانيم ” كتاب خدا “ نخستين منبع قانونگذاري بشمار ميرود . همچنين مايلم حديثي از ” معاذ بن جبل “ نقل كنم كه ميگويد پيامبر (ص) از وي پرسيد اگر كار دادرسي به تو ارجاع گردد چگونه حكم خواهي كرد ؟ گفت نخست طبق كتاب خدا حكم خواهم كرد اگر در آن نيابم طبق سنت رسول خدا و اگر در آن نيز نيابم با اجتهاد شخصي . پس پيامبر فرمود : سپاس خداي را كه تو را به رضاي خود و رسولش موفق گردانيد .( مفاد حديث)
بنابراين اگر حكم مسئلهُ مورد بحث در كتاب خدا آمده باشد به منبع ديگري رجوع نخواهيم كرد . حال ببينيم حكم مرتد در كتاب خدا چيست ؟ اين حكم در آيهُ زير آمده است : ” و لا يزالون يقاتلونكم حتي يردّونكم عن دينكم ان استطاعوا و من يرتدد منكم عن دينه فيمت و هو كافر فاولئك حبطت اعمالهم في الدنيا و الآخرة و اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون “ ( البقرة- 214)
در باب معناي اين آيات و در تفسير واژهُ ” النار“ از شيخ محمد رشيد رضا ( 1925- 1865 م ) كه خود شاگرد امام محمد عبده بود ميخوانيم : مشركان در زمان ضعف مسلمانان با توسل به آزار و شكنجه سعي ميكردند آنها را از دينشان برگردانند چنان كه با عماربن ياسر و خانواده اش و بلال و صهيب و ديگران كردند . زماني كه به مدينه مهاجرت كردند و بر شمارشان افزوده شد اين بار مشركان از در جنگ و ستيز در آمدند و از اين رو خداي تعالي فرمود : ” و لا يزالون يقاتلونكم ... “ و آنگاه كه سخن از” ارتداد“ي به ميان ميآورد كه از راه جنگ در پي آنند حكم خود را روشن ساخت و فرمود : ” و من يرتدد منكم عن دينه ...“ يعني از ميان شما كساني كه از اسلام بازگردند و به كفر روي بياورند اعمالشان در دو جهان باطل و تباه خواهد شد چرا كه بازگشت از دين به معناي بازگشت از اصول سه گانهُ ان است :
1-ايمان به اينكه اين جهان را آفريدگاري است كه آن را با قدرت و حكمت خويش آفريده و برپا داشته است و تنها اوست كه بايد مورد پرستش قرار گيرد .
2-ايمان به روز بازپسين و اينكه مردمان را در جهان ديگر زندگي ديگري است .
3-كردار نيك و پسنديده كه صاحب آن و عموم مردم را سودمند افتد .
اين اصول سه گانه را كه همهُ پيامبران آورده اند هيچ انساني پس از شناسايي و پذيرش فرو نخواهد گذاشت مگر آنكه بددل و نابكار باشد كه چنين كسي در جهان ديگر جايي جز آتش كه در آن جاودانه خواهد ماند ندارد .
حال بازگرديم به پرسش جدي و پر اهميتمان : آيا بهائيان اين اصول سه گانه را رها كردند ؟ پاسخ را به خوانندگان گرامي واميگذارم . و اگر از من بپرسيد خواهم گفت كه اينان به خدا ايمان دارند ، به حيات اخروي نيز ايمان دارند ، و در مورد كردار نيك و پسنديده ( عمل صالح ) بايد گفت كه همانگونه اند كه پيروان اديان آسماني هستند : در ميانشان كساني كردار نيك به جاي ميآورند ، كساني از آنها به جاي نميآورند و از برخي هم كردار نيك و هم كردار بد سر ميزند .
خلاصهُ كلام آنكه ارتداد به معناي قرآني آن عبارتست از تبديل ايمان به كفر و هيچ كس جز كسي كه به الحاد يعني انكار وجود خدا و حيات اخروي روي بياورد مشمول آن نخواهد بود . قرآن كريم به روشني تمام كساني را كه اصول سه گانهُ پيش گفته را نگاه دارند نويد ميبخشد : ” انّ الذين آمنوا و الذين هادوا والنصاري و الصابئين من آمن بالله واليوم الآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون “ ( البقرة- 59 )
سرانجام آنكه ميدانم بسياري بهائيان را مرتد ميشمارند . بسيار خوب ، اما حكم كتاب خدا همانا جاودانه در دوزخ ماندن است .. اما در اين جهان هيچ آسيب و گزندي بر آنها روا نيست . تنها ميتوانيم بگوييم : ” لكم دينكم و لي دين “

مكروا و مكر الله والله خير الماكرين !

مهين
ارسال شده در : 1388/2/16

آنها هنوز به رسالت الهی بهالله آگاه نیستند. بوقت و میقاتش همه امور طبق نقشه الهی متحقق میشود. گو اینکه همین اتفاقات جاریه در ایران مقدس جزو نقشه الهیه میباشد. این نهضت عظیم الهی ادامه دارد. و معاندین امر الهی بالاخره حسب بشارات الهی به خسران مبین خواهند رسید." وعده غیر مکذوب "
دیگر چه غمی!
" تو گرو بردی گر طاق آید یا جفت "