×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

تشکر از جناب مجید نفیسی
1388/02/28

نویسنده و شاعر گرامی و با احساس جناب آقای مجید نفیسی

اخیراً مطلب شما را در خصوص بیانیهء بی نظیر و شجاعانهء «ما شرمساریم» عده ای از روشنفکران عزیز ایران در دفاع از حقوق بهائیان(١)و عکس العمل شما را نسبت به آن و علت این که چرا شما نیز آن را امضا نکرده اید خواندم. (٢)

آزاد اندیشی و انصاف شما که حتی در نقد عقاید گذشته خودتان نیز مشهود است، ستودنی است. همچنین همدردی آن عزیز نسبت به بهائیان ایران که تحت ستم مستمر بوده و هستند موجب تشکر صمیمانهء قلبی است. همین انصاف و خلوص شما باعث شد به عنوان دوستی بهائی، آنچه را که راجع به دیانت بهائی و بهائیان نوشته اید، صرف نظر از درست یا غلط بودن آن بر چشم انصاف گذارم . چند ماه پیش، قبل از انتشار بیانیهء «ما شرمساریم» در جایی به مناسبتی چنین آرزو کردم:

«به امید آن كه روشنفكران و نویسندگان سكولار و غیرسكولار و نوگرایان دینی و غیر دینی ایران عزیزمان، به قول جناب عباس میلانی سكوت ١٠٠ سالهء خود را بشكنند و در آئینی كه از وطنشان آشكار شده تدقیق نمایند و حقایق را بنویسند تا آثار تحقیقیشان الگوئی شود برای سنت گرایان متعصّبی كه ١٦٥ سال است جز كذب و افترا در خصوص امر بهاء ننوشته اند. آثار محققانه و منصفانه و صمیمانهء ایشان را، ولو مخالف روح و حقایق آئین بهائی و اشتباه هم كه باشد، بر دیدهء منّت می گذاریم، چه كه نزد حق و خلق او، انصاف و حقیقت جوئی را مقامی بس بلند است.»(۳)

در حقیقت مانند همهء بهائیان، سال ها و سال ها بود که منتظر بودم فرهیختگان ایران عزیز به صِرف انگیزه های حقیقت جویانه و بشردوستانه، به قول امثال استاد ناصرالدین صاحب الزمانی ودلارام مشهوری و بعضی دیگر، قضاوتی منصفانه و موشکافانه را راجع به دین بهائی و بهائیان آغاز کنند و به تحقیقات یکسویه و متعصّبانه و غیر منصفانهء مخالفان بهائی ازگروه های چپ تا راست و بی دین تا دیندار پایان بخشند. حال حس می کنم این جریان در حال شروع است، و فرهیختگان عزیز ایران قبل از آغاز تعمّق و تحقیق منصفانه و همه جانبهء آئین بهائی، قدم اول را در دفاع از جان و مال و حقوق شهروندی هم میهنان بهائی خود برداشته اند که البته چنین نقطهء آغازی امری کاملاً طبیعی و منطقی و بجاست، چه که بهائیان ایران هم اکنون در معرض ستم های شدید هستند و هم اکنون باید از ایشان دفاع نمود.

الحمدلله شما نیز اگر چه بیانیهء مزبور را امضا نکرده اید، اما به هر حال به طریقی دیگر به دفاع از هم میهنان بهائی خود پرداخته اید و عملاً نشان داده اید که همچون امضا کنندگان بیانیه، آزاده اید و با ظلم و ستم بر مظلومین مخالفید. به این جهت مانند هر بهائی دیگری آزادگی و انسان دوستی شما را تحسین می کنم و ممنون الطاف و احساسات لطیفتان هستم.

با این وجود علیرغم این که هم اقدام امضا کنندگان بیانیهء مزبور و هم مقالهء شما مؤیّد آزادگی و انصاف و ظلم ستیزی همهء آن عزیزان است و در بیداری افکار هم میهنان عزیز و نیز تخفیف ستمی که بر بهائیان رفته و می رود مؤثر بوده است، نمی دانم چرا دربند ٨ مقاله تان با عنوان «دادخواهی، نه شرم خواهی عمومی»، احساس شرم و ابراز پشیمانی امضاکنندگان مزبور با «کشاندن فرد به ابراز شرم و توبه در برابر همگان توسط دستگاه های تفتیش عقاید دینی و حکومت های تمامیت گرای هیتلر، استالین، مائو و خمینی...و شرم خواهی عمومی راهبان فرانسیسی... و گناه اولیه و غسل تعمید» مقایسه شده است؟

آیا این قیاسی مع الفارق نیست؟ به نظر، عزیزانی که بیانیهء مزبور را امضا کرده اند، و نیز خود شما که مقاله در دفاع از حقوق بهائیان نوشته اید، همه اختیاری و در پاسخ به ندای وجدان بوده است و نه بر اساس تحمیل دستگاه های مستبد دینی و سیاسی ای که به نمونه هایی از آن اشاره کرده اید. همچنین باید توجه کرد که بیانیهء مزبور و مقالهء شما، به خواست بهائیان نیز نوشته و صادر نشده است. عظمت و شکوه و قدر و مقام چنین اقداماتی نیز به همین خاطر است که وقوع آن نه به تحمیل مستبدین و نه به درخواست مظلومین هیچیک نبوده است. و الّا همان طور که آن عزیز فرموده اید امضای اجباری چه فایده و اهمیتی خواهد داشت؟! در حقیقت شما و ایشان هر کدام طبق عقاید خود و به روشی که خود آن را مؤثر دانسته اید، به دفاع از مظلومین پرداخته اید و همین است که مهم است.

با این توضیحات باید این نکته را نیز تأکید نمایم که، نظر به عقاید دینی و وجدانی، احدی از بهائیان دنیا نیز راضی به شرمگینی احدی نیستند؛ (۴)بخصوص امضاکنندگان بسیارعزیز بیانیهء مزبور که بیانیه شان افتخار بی سابقه ای برای فرزندان این آب و خاک محسوب شده و خواهد شد. باور می فرمایید وقتی به عنوان مثال جناب مهران براتی در مصاحبه ای در این خصوص در دفاع از بهائیان صحبت می کردند،(۵) همسرم و بنده، که هر دو سال هایی را درکنار دوستان و همبندان مذهبی و غیر مذهبی چپ تا راستمان، زندان بودیم، گریستیم؟! نه فقط به خاطر این که با بیاناتی با احساس و کم نظیر و منصفانه و منطقی و انسان دوستانه و شجاعانه از بهائیان دفاع کردند، بلکه به خاطر بیداری حقیقی ایران عزیزمان و کسب دوبارهء آبرو و عزت پر شکوه گذشتهء آن! به همین ترتیب، مقالهء شما نیز به طریقی دیگر سبب تسکین و آرامش گردید.

مطلب بسیار مهم دیگری که مایلم در ادامه مطرح کنم، راجع به نظر بهائیان در بارهء رعایت حقوق دگراندیشان- از جمله ازلی هایی که آن عزیز ذکرشان را کرده اید- در دین بهائی است. در بند ۴ مقاله تان با عنوان«محک آزادگی یک ایرانی»، بدرستی نوشته اید:

«من یکی از مهمترین مشخصه های دموکرات بودن یک ایرانی را در این می دانم که از آزادی مذهبی بهائیان دفاع کند و با بهانه های گوناگون از قبیل این که "بهائیت یک حزب وابسته است نه یک دین" از حمایت آنها طفره نرود.»

بر همین قیاس نیز بدرستی فرموده اید«محک آزادگی یک بهائی» نیزقائل شدن آزادی عقیده برای ازلی ها است. (۶)در این خصوص برای اطمینان و شادی قلب آن عزیزباید عرض نماید در آموزه های بهائی آزادی وجدان و آزادی مذهبی برای ایشان نیز مانند هر فرد دیگری اعم از دیندار و بی دین، منظور شده است. چه که براستی اگر چنین نبود، گستردن دوبارهء بساط استبداد و تعصبّات جاهلیّهء دوران سپری شدهء کودکی جامعهء بشری چه ثمری می توانست برای بشریت دوران رو به بلوغ کنونی جهان داشته باشد؟!

از آنجا که این آموزهء بهائی از اهمیتی فوق العاده برخوردار است و ملاک نظر و رفتار بهائیان نسبت به دگر اندیشان است، و به نظر بنده باید مورد توجه و تعمّق روشنفکران دینی و غیر دینی ایران و جهان قرار گیرد، در زیر چند شاهد و نمونه را در بارهء آن از آثار و کتب بهائی که راهنما و دستور و میزان اقوال و رفتار و اعمال حال و آیندهء بهائیان در سرتاسر جهان است(۷)، تقدیم می کند تا قلب شما نیز شاد و مطمئن گردد که از ایران عزیز دینی آشکار شده که نظر و آرزوی انسان دوستانی چون آن عزیز و نیز امضا کنندگان عزیز بیانیهء «ما شرمساریم» را تأمین نموده است. حضرت عبدالبهاء جانشین حضرت بهاءالله در«مقالهء شخصی سیّاح»، می فرمایند:

«خارج از قوهء انسان است که بتواند به تعرّض و اعتراض تبدیل ضمائر و وجدان نماید و یا دخلی در عقاید احدی کند. در کشور وجدان جز پرتو انوار رحمان حکم نتواند و بر سریر قلوب جز قوّهء نافذهء مالک الملوک حاکم نشاید. این است که هر قوّه را معطّل و معوّق توان نمود جز فکر و اندیشه را که جز انسان بِنَفسه منع اندیشهء خویش نتواند و سدّ هواء و ضمائر خود ننماید.» (٨)

و نیز فرموده اند:

«وجدان انساني مقدس و محترم است و آزادگي آن باعث اتساع افكار و تعديل اخلاق و اطوار و اكتشاف اسرار خلقت و ظهور حقايق مكنونهء عالم امكان است. و دیگر آن که مسئولیت وجدان که از خصائص دل و جان است اگر در این جهان واقع گردد دیگر چه کیفری از برای بشر در روز حشر اکبر در دیوان عدل الهی باقی ماند. ضمائر و افکار در حیطهء احاطهء مالک الملوک است نه مملوک، و جان و وجدان بین اِصبَعَیِ تقلیب ربّ قلوب است نه مملوک. لذا دو نفس در عالم وجود هم افکار در جمیع مراتب و عقاید موجود نه. "الطّرقُ اِلَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائق" از حقایق این معانی است وَ "لِکُلٍّ جَعَلنا مَنسَکاً" از دقائق قرانی.» (٩)

و نیز:

«در اين رساله (حضرت بهاءالله) پادشاه ايران(ناصرالدین شاه) را نصيحت می کند؛ به عدالت امر می کند؛ به اين که با جميع ملل از رعايای خود مهربان باش؛ امتيازی بين اديان نگذار؛ با مسيحی با مسلمان با يهودی با زردشتی با جميع يکسان معامله کن و اين تعدّيات که در مملکت است ازاله نما، زيرا اين خلق جميع بندگان خدا هستند؛ در نظر حکومت بايد جميع يکسان باشند؛ حکومت بايد به جميع مهربان باشد؛ اگر چنانچه عدالت ننمودی و اين ظلم ها را ازاله نکردی و موافق رضای خداوند حرکت نکردی بنيان سلطنت متزلزل شود.» (۱۰)

و نیز:

«جميع خلق از فيض الهی نصيب دارند؛ جميع ناس مظهر مهربانی الهی هستند؛... هيچ يک صُنع شيطان نيست؛ همه را خدا خلق کرده؛ جميع صُنع الهی هستند. پس ما بايد آيات قدرت الهی را تکريم نمائيم؛ ما بايد آيات قدرت الهی را تعظيم کنيم؛ ما بايد آيات قدرت الهی را مهربانی کنيم و آن جميع عالم انسانی است.... خداوند بسيار مهربان است؛... او خالق ما است؛ او مُحيی ما است؛ او مربّی ما است؛ او رازق ما است؛ او به همه مهربان است؛ پس چرا ما نا مهربان باشيم؟ چرا بگوئيم اين موسوی است او عيسوی است اين محمّدی است او بودائی است؟! اينها دخلی بما ندارد؛ خداوند همهء ما را خلق کرده و تکليف ما است که به کلّ مهربان باشيم. امّا مسائل عقائد راجع به خدا است؛ او در روز قيامت مکافات و مجازات دهد؛ خداوند ما را مُحتسِبِ آنها قرار نداده.» (۱١)

البته نکتهء ضروری و بدیهی ای که در اینجا باید اضافه نمود آن که قبول اصل آزادی عقیده و وجدان به این معنی نیست که بهائیان فی المثل عقاید ازلیان را نیز قبول داشته باشند، بلکه به این معنی است که در عین عدم قبول آن، آزادی عقیده و وجدان ایشان را نفی نمی نمایند. و این امر دقیقاً همان چیزی است که همهء آزاد اندیشان نیز به آن معتقدند، چنان که فی المثل خود آن عزیز نیز با نحوهء عمل امضا کنندگان بیانیهء «ما شرمگینیم» هم عقیده نبوده، مخالفت کرده اید که اشکالی هم ندارد. در بارهء این نکته- که بهائیان همیشه باید آن را به عنوان روش و منش خود مدّ نظر داشته باشند- به عنوان نمونه حضرت عبدالبهاء در اوّل مبحث "مسالهء تناسخ " در کتاب «مفاوضات»، ضمن ارائهء دلایل در ردّ تناسخ، چنین مي فرمايند:

«آنچه گفته ميشود ما را مقصد بيان حقيقت است؛ توهين عقايد ملل ديگر نيست؛ مجرّد، بيان واقعست و بس، والّا به وجدان نفْسی تعرّض ننمائيم واعتراض روا نداريم.»

اما فراتراز اعتقادِ آئین بهائی به اصل آزادی عقیده و وجدان و عدم تعرّض به آن، تعلیم مکمّل بدیع بی سابقهء دیگری نیز هست که همچون خورشیدی تابان در تاریخ ادیان می درخشد و آگاهی از آن سبب سرور بیشتر قلوب فرهیختگان جهان و از جمله آن عزیزخواهد بود. تعلیم مزبور، رعایت حقوق شهروندی و شرعی و شخصی همه و حتی مرتدین(از جمله ناقضین و پیمان شکنانی چون ازلی ها) می باشد. حضرت عبدالبهاء در این خصوص می فرمایند:

«عدل چنين اقتضاء مينمايد که حقوق نوع انسانی جميعاً محفوظ و مصون ماند و حقوق عمومی يکسان باشد و اين از لوازم ذاتيهء هيئت اجتماعيه است»(١۲)

و نیز:

«جميع بشر در نزد خدا يکسانند؛ حقوقشان حقوق واحده؛ امتيازی از برای نفسی نيست؛ کلّ در تحت قانون الهی هستند؛ مستثنائی نه.» (۱۳)

و حضرت شوقی ربانی، جانشین حضرت عبدالبهاء و ولی امر بها، می فرمایند:

«و در ختام، انظار یاران ممتحن پر عشق و وفای حضرت عبدالبهاء را به این امر مهمّ و لازم منعطف نمایم و به این نكته متذكّر دارم و آن مواظبت و دقّتِ تامّ در حفظ حقوق مَدنیّۀ شرعیّۀ شخصیّۀ افراد است از هر سلك و طایفه و نژاد و عقیده و مقامی. در این مقام امتیاز و ترجیح و تفوّق جائز نه؛ باید در نهایت سعی و دقّت مِن دونِ تردّد و ملاحظه ای یاران و برگزیدگان حضرت بهاءالله در محاسبات و معاملات خویش راجع به حقوق اصلیۀ نوع بشر، اَدنی امتیازی بین آشنا و بیگانه و مؤمن و مشرك و مقبل و معرض نگذارند؛ بعد از تحقیق و تدقیق اگر چنانچه مقروضند باید به تمام قوا همّت بگمارند تا آنچه بر عهدۀ آنان است، تا فلسِ اخیر بپردازند و راحت نجویند تا به تأدیۀ آنچه را مكلّفند به تمامِها موفّق گردند. حقوق مَدَنیّه و معاملات ظاهره تعلّقی به دیانت و اعتقاد باطنی انسان نداشته و ندارد. افراد در هیأت اجتماعیه چه از موّحدین و چه ازمشركین كلّ در این مقام یكسانند و حقوق شخصیّۀ آنان نزد اصحاب عدل و انصاف محفوظ و مقدس و مسلّم و هر مُتردّدِ متمرّدی در ساحت آن منتقم قهّار، مقصِّر و مسئول و مردود... نَفس ِ اِرتِداد و محجوبیت و ترك عقیده، حقوق مَدَنیّۀ شرعیّۀ افرادِ آزاد را به هیچ وجه مِنَ الوُجوه به قدرِ سمِّ اِبرَه(سوراخ سوزن) تخفیف و تغییری ندهد، والّا اهل بهاء بساط پیشینیان را در این قرن مشعشع نورانی دوباره بگسترانند و آتش تعصّب وَهمیِّۀ جاهلیه را در صدور برافروزند و خود را از مواهب جلیلۀ این یوم موعود محروم سازند و تأییدات الهیه را در این روز فیروز از ظهور و بروز باز دارند. حیف است ذیل تقدیس را به این اوهام و شئون ناشایسته آلوده نماییم.» (۱۴)

باری، جناب نفیسی بسیار عزیزم، در آخر این «شوق نامه» در تأئید و تکمیل نظر آن برادر نازنین می خواهم عرض کنم که شما ملاک «قائل شدن آزادی وجدان و آزادی عقیده» را برای سنجش آزادگی و دموکرات بودن یک ایرانی غیر بهائی و بهائی مطرح فرمودید، بنده نیز ضمن تأئید آن می خواهم اضافه نمایم ملاک اصلی آزادگی «حقیقت گویی و حقیقت جویی» است، چه که حقیقت است که می تواند افراد مختلف العقیده را دور محور انسانیت جمع کند. الحمدلله که جمع مستان حقیقت جو همچون آن عزیز و امضا کنندگان بیانیهء «ماشرمگینیم» به راه افتاده اند.

به این دلیل است که صرف نظر از تنوع عقاید، باید گفت دفاع از حقوق مظلومین و سعی در تحقق رعایت حقوق بشر در کشور عزیزمان ایران، آرزوی همهء امضا کنندگان بیانیهء «ما شرمگینیم» و شما و اکثریت هم میهنان نازنین و نیز بهائیان است. لذا هر مقاله یا بیانیه ای که از سر خلوص و احساس و انصاف و البته صد البته مطابق با حقیقت انتشار یابد، نشان از انسانیت دارد و به ارادهء الهی نفوذ و تأثیر خود را در کل جامعهء انسانی در سراسر عالم خواهد داشت.

چنین است که حضرت بهاءالله «ملاک انسانیت» را این گونه به دست می دهند:

امروز انسان کسی است که بخدمت جميع من علی الأرض قيام نمايد. (۱۵)

مراجغ:

(۱)//www.we-are-ashamed.com/pages/languages/fars6cc.php
(۲) //fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-49-09/2008-07-14-20-49-46/2284-20…
//fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-49-09/2008-07-14-20-49-46/2284-20…
//fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-49-09/2008-07-14-20-49-46/2284-20…
//fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-49-09/2008-07-14-20-49-46/2284-20…
//asre-nou.net/php/view.php?objnr=2616
(۳)//www.velvelehdarshahr99.info/content/view/158/
//www.velvelehdarshahr.org/content/view/158/
(٤) به عنوان نمونه رجوع شود به: //www.noghtenazar2.info/node/701
//www.noghtenazar.org/node/701
(۵) برنامهء تفسیر خبر صدای امریکا، مورخ شنبه 14 فوریه 2009.
(۶) راجع به مطالبی تاریخی که در خصوص بابی ها و بهائی ها و ازلی ها در مقالهء جناب نفیسی اشاره شده حقایقی وجود دارد که نیازمند تحقیقی جدید و عمیق و دقیق است که فرهیختگان ایران عزیزمان باید بتدریج آن را شروع کنند و اشتباهات نویسندگان گذشته را آشکار سازند. در این خصوص از جمله رجوع شود به : لوح معروف به «استنطاق»، از آثار حضرت بهاءالله(مندرج در كتاب «مائدۀ آسمانی»، ج 4، صص 220-260)؛ جلد دوم کتاب «قرن بدیع» از حضرت شوقی ربانی، فصل وقایع عکا؛ کتاب «بهاءالله شمس حقیقت»، فصل 35، اثر جناب حسن موقّر بالیوزی؛ کتاب «ادوارد براون و دیانت بهایی»، از محقق بهائی جناب حسن موقّر بالیوزی؛ کتاب «کنکاشی در بهائی ستیزی»، از س. نیکو صفت، چاپ اول، خرداد 1385، مندرج در آدرس زیر:
//www.ohamzodai.com/KankashBahaiSetizi-Shahbazi-SohrabNikuSefat-20…
همچنین نگارنده قسمتی از کتاب «طلوع عشق» را که در دست انتشار است، به این موضوع اختصاص داده است که بزودی در سایت نقطه نظر در دسترس خواهد بود.
(۷) این تأکید از این جهت ضروری است که معلوم گردد بهائیان فقط در حال حاضر که در اقلیت و دچار ستم و فاقد قدرت ظاهره هستند چنین نمی گویند، بلکه حتی در آینده نیز که اکثریت ملل جهان طبق وعود حضرت بهاءالله رسم و راه این آئین را خواهند پذیرفت، چنین خواهند گفت. زیرا منشأ آن، اصل و اساس تعالیم و احکام آسمانی حضرتشان است و نه تاکتیکی سیاسی و مصلحتی. در این خصوص بعضی نکات را ضمن مطالب موجود(از جمله یادداشت شمارهء3 مطلب مزبور) در آدرس زیر می توان یافت: //www.velvelehdarshahr99.info/content/view/158/
//www.velvelehdarshahr.org/content/view/158/
نیز: //www.velvelehdarshahr99.info/content/view/157/37/
//www.velvelehdarshahr.org/content/view/157/37/ و
//www.velvelehdarshahr99.info/content/view/156/37/
//www.velvelehdarshahr.org/content/view/156/37/
(٨) امر وخلق، ج 3، ص 223.
(۹) امر وخلق، ج 3، صص: 223-224.
(۱۰) خطابات، ج 2، ص166-167.
(۱۱) خطابات، ج 2 ، صص 288- 283.
(۱۲) خطابات، ج1،ص32.
(۱٣) خطابات، ج 2، ص 148.
(۱۴) «مائدۀ آسمانی»، ج 6، صص 14و 15؛ نیز: «توقیعات مبارکه»، ج1، ص 250.
(۱۵) دریای دانش، ص19

نظر خود را بنویسید


آدرس طلوع عشق

حامد
ارسال شده در : 1388/4/18

کتاب طلوع عشق مذکور در یادداشت 6 در لینک زیر منتشر شده است:
//www.velvelehdarshahr89.info/component/option,com_docman/task,cat…

دفاع از حقوق پايمال شده

پرستو
ارسال شده در : 1388/2/29

دفاع از حقوق پايمال شده مظلومان در طول تاريخ ثابت كرده كه تمامي مدافعان حقوق بشر انسانهايي هستند آزاد انديش كه حب الهي كه در تمام بشر به وديعه گذاشته شده آنان را بسوي عدالت خواهي سوق داده واين چنين انسانهايي هميشه از افتخارات عالم انساني هستند كه داراي صفت عدل و انصافي هستند كه از اوصاف خالق و پروردگارشان است به اميد آنكه تمامي انسانها بتوانند به اين فضائل كه ممدوح و مقبول خداوند است نائل شوند.