سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
منبع: ایران گلوبال
مدتی است در برنامه های خبری رادیو و تلوزیون , مطالبی درمورد بحران اقتصادی که نظم فعالیتهای اقتصادی بسیاری از کشورها را بر هم زده است میشنویم. نکته ای که در میان این خبرها توجه مرا به خود جلب کرد و انگیزه ای برای نوشتن این متن شد , وجه مشترک این اخبار بود . تقریبا" در تمامی موارد خبر اخراج هزاران کارمند و کارگر در کشوری , تعطیلی فلان کمپانی عظیم اتومبیل سازی در جهان و یا ابراز نگرانی بانک جهانی و کارشناسان مسائل اقتصادی جهان از ابعاد وسیع بحران اقتصادی و پیش بینی رکودی دراز مدت در رشد اقتصادی بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان , با لحنی ظفرمندانه و کنایه آمیز مطرح میشود , گویی در این اوضاع شرایط بازی به نفع ما تغییر کرده است و یا برگ برنده را به دست آورده ایم !
در ابتدا دلیلی برای این لحن نمیدیدم ولی وقتی یاد این ضرب المثل قدیمی افتادم که " عزای دشمن عروسیه" مسئله با وضوح بیشتری در ذهنم شکل گرفت.کشورهای دیگر " دشمن " هستند و این بحران یا " عزا" ی آنان برای ما عروسی محسوب میشود!
در این نوع تفکر دو مسئله مطرح است .اول اینکه آیا این بحران یا عزا فقط برای کشورهای پیشرفته وجود دارد و یا اینکه دامنگیر ما هم خواهد شد و دیگر اینکه اصولا" این دشمن کیست ؟
ابتدا ترجیح میدهم به سوال دوم بپردازم.معمولا" کلمه دشمن تصویر فردی را در ذهن می آورد که سلاح در دست گرفته و روبروی ما ایستاده و مترصد آن است که به ما آسیبی وارد آورد و یا گروهی که در گوشه ای جمع شده اند و برای نابودی ما نقشه می کشند.حال ببینیم دشمن ما در این میانه دقیقا" چه فرد یا افرادی هستند .
این بحران در درجه اول قشر ضعیف و کم درآمد هر جامعه را درگیر میکند . انبوه کارگران ساده و بی تخصص کمپانیها که بیکار میشوند و مسلما" در بهترین برنامه ریزیهای دولتی با تداوم بحران , حقوق بی کاری آنان دیر یا زود قطع خواهد شد , دشمنان ما هستند و یا اقشار مختلف مردم کشورهای بحران زده که به دلیل سیاستهای اقتصادی نادرست رهبرانشان , دسته دسته به خط فقر نزدیک میشوند ؟همانطور که میبینید اینان هیچکدام با تصویر ذهنی ما از دشمن جور در نمی آیند و در حافظه تاریخیمان هیچ مبارزه و یا رفتار خشونت آمیزی از جانب آنان علیه خودمان نمی یابیم.پس از چه زمانی و به چه دلیل آنان را دشمن پنداشته ایم و در جبهه مقابل خود قرارشان دادیم؟ مگر ما مردم همان کشوری نیستیم که سروده شاعر شیرین سخنش زینت بخش سردر سازمان ملل متحد گشته که :
"بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چوعضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار" (سعدی)
مگر ما فرزندان همان سرزمین مقدسی نیستیم که آوای یگانگی و وحدت نوع بشر 160 سال پیش برای نخستین بار از آنجا بلند شد . آوایی که امروزه میلیونها نفر از سراسر جهان همراه آن شده اند و برای تحققش می کوشند که :
"ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید. همه بار(میوه ) یک دارید(درختید ) و برگ یک شاخسار ." ( بها الله شارع دیانت بهائی)
حال چه بر سرمان آمده است که به زحمت افتادن مردم در گوشه و کنار جهان نه تنها بی قرارمان نساخته بلکه به افتخار و غرورمان افزوده است ؟ چگونه شده است که خود را ازآفتی که دیگر برگها و میوه های شجره عالم انسانی را در بر گرفته مبرا و در امان میبینیم؟ مگر همه ما اعضای خانواده بزرگ بشریت نیستیم؟!
و اما سوال اول : آیا این تنها عزای بعضی کشورها است ؟
کشورهایی که تا کنون درگیر بحران شده اند و با آن دست و پنجه نرم میکنند , اکثرا" بزرگترین تولید کنندگان دنیا و قطبهای صنعتی و تجاری جهان محسوب میشوند. به عبارت دیگر اولین مصرف کنندگان نفت و سایر مواد اولیه هستند که کشورهایی مانند ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه, اقتصاد خود را از طریق صادرات مواد اولیه نفتی و غیر نفتی به آنان به رونق میرسانند . حال اگر کمپانیهای بزرگ در این کشورها ورشکست شوند و یا به دلیل بحران , رکود دراز مدت اقتصادی در کشورهای پیشرفته اتفاق بیافتد که منجر به کاهش میزان خرید و تولید محصولات مختلف شود , میزان تقاضا برای مواد اولیه خصوصا" نفت به شدت کاهش پیدا میکند و قیمتهای جهانی این مواد نیز تنزل می یابد. این کاهش قیمتها , تاثیر نامطلوبی بر اقتصاد کشورهای در حال توسعه خصوصا" کشوری مانند ایران که اقتصاد آن شدیدا" وابسته به صادرات نفت است خواهد داشت .
من کارشناس مسائل اقتصادی نیستم ولی با این رابطه علت و معلولی به سادگی میتوان دید که این بحران به معنی واقعی کلمه یک بحران جهانی است نه بحران کشورهای پیشرفته و دیر یا زود عواقبش دامنگیر ما نیز خواهد شد . نمونه تاریخی این ارتباط منطقی در اقتصاد جهان را شاید بتوان در اوایل قرن بیستم نیز مشاهده کرد . زمانی که بی توجهی کشورهای سرمایه دار به فقر شدید بسیاری از کشورهای جهان سوم واقع در آفریقا , آمریکای لاتین و آسیا که اکثر جمعیت جهان در آنها ساکن بودند و به دلیل فقر شدید نمیتوانستند مصرف کننده و یا خریدار مناسبی برای کالاهای تولیدی کشورهای پیشرفته باشند , در نهایت منجر به ضرر اقتصادی برای این کشورها شد که با ترفندهای فرهنگی ارائه الگوهای مصرفی , طی سالیان گذشته سعی بر حل این مشکل داشته اند.
نکته حائز اهمیت این است که این بحران در آغاز هزاره سوم و در پیشرفته ترین زمان تاریخ تمدن بر روی کره زمین , دامنگیر نوع بشر شده است .تا کنون چند نشست برای رفع آن با حضور رهبران کشورهای پیشرفته اقتصادی و کارشناسان مسائل اقتصاد جهانی برگزار شده است که به نتیجه ای نرسیده و ناظران دلیل آنرا این گونه بیان کرده اند که رهبران کشورها تنها به فکر منافع کشور خود بوده اند وهیچ یک حاضر به تغییر موضع خود نبوده و نتوانسته اند سیاست واحدی برای رفع بحران بیابند . اگر این بار نیز مانند اوایل قرن بیستم هر کشورنسبت به آنچه که در فرا سوی مرزهای جغرافیاییش اتفاق می افتد بی تفاوت باشد و آنرا عزای دشمن و عروسی خویش تصور کند, دیر یا زود باید تاوان سنگین این دشمن پنداری و بیگانه نگری را تمام نوع بشربپردازند . آیا وقت آن نرسیده که بنی آدم را اعضای یک خاندان و برگهای روییده بر یک شاخه ببینیم ؟زمانی که میکربی قسمتی از پیکر انسانی را مورد حمله قرار میدهد, اگر تمام قوا و اندامها در جهت از میان برداشتن آن بسیج نشوند دیری نمیگذرد که دورترین قسمتهای بدن را نیز درگیر و آلوده میکند . آیا زمان آن نرسیده که دست به دست هم دهیم و مشکل جهانمان را حل کنیم پیش از آن که بیش از این قربانی بگیرد و یا دیگران را نیز آلوده سازد ؟ حتی اگر این راه حلها در کوتاه مدت به نفع ما نباشند ؟ دشمن واقعی ما عدم خرد و جهان بینی است که به کمک آن بتوانیم جهان را کشوری واحد ببینیم که تمام اعضا و اجزایش در ارتباط تنگاتنگ با هم هستند . دشمن ما جهل است و بیگانگی نه مردم کشورهای دیگر و یا حتی دولتهایشان که خود نیز دچار این بیگانه نگری هستند.
نظر خود را بنویسید