×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

دم زدن وقتی که بهائی هستی
1388/05/13

وندی مؤمن
ترجمه سمندر مشکی باف

... وفای به عهد کنید و در اعمال خود و کردار خویش آنچنان صادق باشید که هر عضوی از اعضاء تجسّم کاملی از سجایای صداقت، محبّت، ایمان، مهربانی، سخاوت و شهامت باشد ... از ماسوی‌الله منقطع گردید و منجذب نفثات الهیّه باشید... (ترجمه – از آثار بهائی)

رها سازید هفت اوینی در بند را!
شاید شنیده باشید آن عبارتی را که می‎گوید، "رانندگی به وقت سیاه‌مستی"، که گویای ارتکاب جرمی است که مست کرده باشی و فرمان اتومبیل به دست، قصد هدایتش داشته باشی. این عبارت، که در ایالات متّحده باب شد، گویای داستانی نژادی است که گفته می‌شود مرد مسئول نظم و قانون که پلیسش نامیده‌اند، هر راننده‎ای را که سیاهش بیند، از حرکت بازش دارد، پرس و جویش نماید، جست و جویش کند و جریمه‎اش نماید که جرمش سیاه بودن است؛ این است میراث نژادپرستی در امریکا.

رها سازید هفت اوینی در بند را!
بهائیان ایران می‌دانند این داستان را و به خوبی لمس می‎کنند مفهوم آن را. خودسرانه دستگیر می‎شوند، خانه‎هایشان به غارت می‎رود و چپاول می‎گردد، کتابهایشان نابود می‎شود، کودکانشان را آموزگاران و معلّمان می‎آزارند در مدرسه‎ها، و دانش‎آموزانشان چون به نیمه راه تحصیل می‎رسند، بازشان می‏دارند از ادامهء راه که به درون دانشگاه راه ندارند هرگز. این است وضعیتی که بهائیان از بازگشت آزارها که در این سالها چون رگباری از همه سوی جامعه را احاطه کرده، تحمّل می‎کنند و بار سنگینش را بر خود هموار می‏سازند.

رها سازید هفت اوینی در بند را!
اگر بهائی هستی و دم می‎زنی در ایران و نفسی از بُن جان برمی‌آوری تا تو را ممدّ حیات باشد و مفرّح ذات، پس احتمال دارد که متّهم شوی به آنچه که آن را "دم زدن وقتی که بهائی هستی" می‎خوانم. بگذار تعریفش کنم بهر تو؛ نفس وجودت خلاف قانون است؛ "تو خطری هستی برای امنیت کشور." آن مسئولِ گرفتن داد مظلومان که دادستان کلّش نامیده‎اند و نامش را به "آیت‎الله قربانعلی درّی نجف‎آبادی" شهره ساخته‎اند، گفته است همین که بگویی تو وابسته به امر بهائی هستی، گفتارت غیر قانونی است و کردارت غیرقانونی است و پندارت نیز. پس نتیجه گرفتیم که بهائی، بنا به تعریف، خطرناک است. هر بهائی که کلامی ادا کند و گفتاری بر زبان راند که گویای باورهایش باشد و اعتقاداتش و حتّی بخواهد آنچنان عمل کند که باورهایش به او می‎گوید، مجرم است؛ گناهکار است؛ بزهکار است؛ جزایش باید داد. چنین است میراث نژادپرستی در ایران.

رها سازید هفت اوینی در بند را!
پس دیدنش چندان دشوار نیست که آن فرد بهائی که به اجرا گذارد تعالیم بهاءالله را در خدمت به جهان بشری، یکسان عمل کند با زن و با مرد، پیشه کند صداقت را و امانت را، بایدش در زندان انداخت؛ بایدش از جامعه جدا کرد و در قفسی تنگ محبوس ساخت. اینگونه خطرناک شخصی را نتوان اعتماد کرد که وکیلی یابد که او را دفاعی نماید (حتّی اگر این وکیل دکتری باشد و او را جایزهء صلح نوبل تقدیم کرده باشند – شیرین عبادی)؛ به راستی باید که او را، آن وکیل را نیز، در بند کرد و به زندان گرفتار ساخت! به راستی نیازی نیست به متّهم کردن بهائی به عملی و جرمی و بزهی، که همان بهائی بودنش جرم است و محکوم می‏کند او را.

رها سازید هفت اوینی در بند را!
پس جای شگفتی نیست که هفت تن بهائی ایرانی را، که برجسته بودند و شناخته شده در میان آنها، در زاویه زندان محبوس ساختند، و اینک به سالی از در قفس کردنشان می‎گذرد. به راستی جای گریزی نیست از این سرنوشت اگر بهائی باشی و پای بفشاری که اینک دمی زنی در ایران و نفسی برکشی از بُن جان. هنوز باید اتّهام‎ها وارد ساخت بر آن هفت تن، امّا درّی اهل نجف‎آباد متّهم ساخت آنها را به جاسوسی از برای کشوری دیگر، از برای اسرائیل و گفت که توهین کرده‎اند به مقدّسات. اینک دیگربار، جامعهء بین‎المللی بهائی خبر می‎دهد که به آن نیز بسنده نکرده‎اند و اتّهامی دیگر دست و پا نموده‎اند و بر آنچه که از پیش بود افزوده‎اند. می‎گویند در روی زمین فساد به پا کرده‎اند و به گفتهء آنها "مفسد فی‎الارض" شده‎اند.
رها سازید هفت اوینی در بند را!

اینک، شاید بیندیشی که چنین مفهومی چقدر غریب است. اگر تعالیم بهاءالله را بنگری و بهائیان را نظری بیندازی، پس آنگاه به قیاس بنشینی و اینان را با آن کسان مقایسه کنی که به قاچاق بپردازند، آدمیان را به بند کشند و به فراسوی مرزها ببرند، موادّ مخدّر را سوداگری کنند، اسلحه را غیرقانونی به کشورهای دیگر بفرستند و تصاویر نازیبا از پیکر زنان و مردان فراهم آرند و به نمایش گذارند، یا حتّی با برخی مردان و زنان سیاست مقایسه نمایی، سخت دشوار می‎نماید که در خیال خود مجسّم نمایی بهائی را که بتواند بذر فساد در دل زمین بکارد و قصد آلوده کردن آن را داشته باشد. امّا، سپس می‎بینی که این عبارت مبهم برای انبوهی از مجرمان به کار می‏رود و بخصوص از برای کسانی که رهبری ایران به لحاظ عقیدتی با آنها مخالفتی دارد و پذیرای باورهای آنها نیست. آه، که این از برای تو نیز مصداق یافته است که از بُن با بنیان باورهای بهائیان مخالفند و پذیرایش نیستند هرگز.
رها سازید هفت اوینی در بند را!

اسفا که اگر به "مفسد فی الارض" بودن محکومت کنند، شاید که جان از تنت بستانند و پیکرت را بر دار آویزند. بیایید دستی به دعا برداریم که سرنوشت آن هفت تن چنین نباشد؛ آن هفت تنی که زمانی امور بهائیان ایران اداره می‎کردند و اینک در آن زندان که اوینش نام نهاده‎اند، در شهری به نام طهران، اندک اندک آب شوند، ضعیف گردند و به تحلیل روند.

رها سازید هفت تن اوینی در بند را!
می‎بینید که چه خطرناک است دم زدن آن زمان که بهائی هستی – امّا دوست می‎دارم این دم زدن را و در خطر زیستن را؛ آیا تو نیز دوست می‎داری اینگونه زندگی کردن را؟

نظر خود را بنویسید