×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

لیبرال دموکراسی غرب، به عنوان نظم نوین جهانی؟
1388/06/06

ترجمه از انگلیسی
نویسنده: دکتر مایکل کارل برگ

هر روز را رازی است و هر سر را آوازی. درد امروز را درمانی و فردا را درمان دیگر.
حضرت بهاء الله

دکتر مایکل کارل برگ درعصر وابستگی های متقابل وروزافزون ، می پرسد که آیا الگوهای دموکراسی غرب راهی طبیعی و گریز ناپذیربرای سازمان دادن به جوامعی آزاد و روشن اندیش است؟

در دهه های پایانی قرن بیستم پیروزی نظم اجتماعی غرب به طور گسترده ای اعلان شد. «پایان ایدئولوژی » اعلام و عصری سرشار از سعادت پیش بینی گردید که با نیروی دوگانه ی سرمایه داری جهانی مبنی بر بازارآزاد و لیبرال دموکراسی پیش خواهد رفت.(1) درسالهای بعدی ، خلاء ایجاد شده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همراه با تنش های جدیدی که در اثر آنچه که آن را«برخورد تمدن ها»(2) می دانستند ، ایجاد شده بود، هواداران سرمایه داری بازار آزاد را برآن داشت که درسراسر دنیا بر تلاش های خود برای صدور و یا تحمیل این الگوها بردولت های سابق کمونیست، ملت های مسلمان و سایر نقاط بیفزایند.

تا به امروز جنبه ای از این طرح که مربوط به سرمایه داری بازار آزاد می شود، موردانتقادات قابل توجهی هم در مطبوعات مردمی و هم در مطبوعات دانشگاهی واقع شده است. (3) همچنین باعث ایجاد شبکه ای از فعالان و سازمان های قضائی جهانی شده است که به سبب راهبرد های مختلفی نظیراعتراضات توده ای و سازمان دهی اینترنتی روز به روز بیشتر دیده و شنیده می شوند. نگرانی هائی درباره ی شکاف روزافزون میان ثروت و فقر، نبود معیارهائی برای کار و محیط زیست و سازوکارهائی برای اجرای آنها در بازارجهانی ، اثرات ویران گرسوداگری پول و جنگ فراملیتی سرمایه ، قدرت روزافزون و عمدتا" تنظیم نشده ی شرکت های چند ملیتی ، ماهیت غیر دموکراتیک مؤسسات مالی و سازمانهای تجارت جهانی و شماری از سایر موضوعات مطرح شده است.

جالب آن است که منتقدین طرح های جهانی مربوط به سرمایه داری بازار آزاد اغلب ازمیان نویسندگان و فعالان خود دنیای غرب برخاسته اند. به هرحال نمی توان همین سخن را درباره ی برنامه ی صدورلیبرال دموکراسی گفت. هنوز درسراسر غرب عموما"تصور می شود که الگوی دموکراسی غرب راهی طبیعی و گریز ناپذیربرای سازمان دادن به جوامعی آزاد و روشن اندیش است.

اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد. آیا می توان گفت که لیبرال دموکراسی غربی یا دقیق تر بگوئیم دموکراسی رقابتی ، درعصروابستگی های روزافزون جهانی، کهنه و غیرمنصفانه و ناپایدارگشته است؟(4) حضرت بهاء الله می فرمایند : « آثار هرج و مرج مشاهده می شود، چه که اسبابی که حال موجود است به نظر موافق نمی آید.»(5)

دموکراسی رقابتی

لیبرال دموکراسی غرب اساسا" بر این فرضیه بنا شده است که حکومت دموکراتیک مستلزم رقابت افراد و گروهها برسرقدرت سیاسی است. آشکارترین شکلی که این امر به خود می گیرد ، نظام حزبی است. رقابت سیاسی در بسیاری ازانتخابات محلی که در آن نامزدهای مستقل در انتخابات محلی ( یا ایالتی) و ملی شرکت می کنند بدون احزاب رسمی سیاسی هم صورت می گیرد. اما در همه ی این موارد ساختارزیربنائی رقابتی یکی است و همین ساختار زیربنائی است که کهنه وغیرمنصفانه و ناپایدار گشته است.

درست است ، دموکراسی رقابتی نمایان گر موفقیت تاریخی مهم و ارزشمندی است و از حکومت های اشرافی ، استبدادی یا مذهبی که درکل به جایشان نشسته است، عادلانه تر از کار درآمده است. همچنین نمایان گریک سازگاری منطقی با شرایط اجتماعی و زیست محیطی حاکم در زمان پیدایش خود بوده است. اما رقابت سیاسی ازجنبه ی نظری وعملی در اولین روزهای انقلاب صنعتی درغرب و درزمانی که جمعیت های بشری هنوز نسبتا" کوچک و پراکنده بودند، پدیدارگردید و از نظر زمانی قبل از اختراع الکتریسیته ، موتوردرون سوز، مسافرت هوائی ، رادیو و تلویزیون ، رایانه ، اینترنت ، سلاحهای کشتارجمعی ، گرایش به مصرف توده ای و سرمایه داری جهانی مبنی بر بازار آزاد قرارگرفت. در سه قرن اخیر، موفقیت ما به عنوان یک گونه شرایط هستی ما را از این راهها و بسیاری راههای دیگر تغییر داده است.
به نظر می رسد که دموکراسی رقابتی به دلائلی که دراینجا مورد بحث قرار خواهد گرفت قادر به رویاروئی با این واقعیات تازه نیست. با این حال روی هم رفته مردمان غرب دررابطه با ماهیت نابهنگام ونابجای نظام های سیاسی رقابتی درحالت انکار به سر می برند. نگرانی هائی که درباره ی وضعیت این نظام ها ابراز می شود، بیشتر روی اظهارات سطحی تمرکز دارد تا روی علل ساختاری و زیربنائی. برای مثال دربسیاری از کشورهای غربی متداول شده است که از منفی شدن روزافزون سخنرانی های حزبی سیاسی اظهار تأسف کنند. برخی از تحلیل گران می گویند گفتمان سیاسی به یک سقوط فرهنگی و اوج گیری تهور تنگ نظرانه مبتلا شده است. درنتیجه سیاستمداران دربن بست گیرکرده اند و نمی توانند به موضوعات پیچیده ای که درمقابلشان قرار دارد، بپردازند. (6) حتی بسیاری از سیاستمداران برگزیده نیز چنین نگرانی هائی را ابراز کرده اند. در مجموعه مقالاتی که سناتورهای بازنشسته ی آمریکائی در پایان قرن بیستم نوشته اند، یکی برآن شده است که «از افزاش سطح هتاکی و تعصب که به فضا و گفتگو های سنا نفوذ کرده است ، اظهار تأسف» کند(7) . یکی اظهار کرده است که « نظام دوحزبی ... به منظور زد و بندهای فوری و سازش های منطقی و زیان آورتر از همه اهریمن سازی مکرراز کسانی که با آنها توافق نداریم ، کنارگذاشته شده است.» (8) دیگری مدعی شده است که « ازدو دهه پیش که من به واشنگتن آمدم ، تعصب بسیار بیشتری وجود دارد که بیشتر آن هم به نفع ملت نیست.»(9) و بازهم یک نفر دیگر می نویسد به علت «دوقطبی شدن روزافزون و زیان آور رأی دهندگان و ذهنیت ما- درمقابل- دیگران که بحث منطقی راکه قبلا" رواج داشته کنار زده است ، روند های سیاسی ما باید باردیگر متمدنانه شود.» (10)

اظهاراتی از این دست نگرانی های مشروعی را درباره ی وضعیت گفتمان حزبی ایجاد می کند، اما مشکل زیربنائی رقابت سیاسی را از نظر دور می سازد. بنا بر این اظهارات ، رقابت سیاسی و احزاب سیاسی شیوه ای طبیعی ، عادی و گریزناپذیربرای سازمان دهی حکومت دموکراتیک هستند، مشکل فقط وقتی ایجاد می شود که سخنرانی حزبی بیش از حد خصمانه یا تنگ نظرانه می شود. همان طور که دبورا تنن ( Deborah Tannen) ِ زبان- جامعه شناس می گوید: «یک نوع تورم دردناک آغاز گشته که در آن مخالفت افراطی تر شده و ماهیت خصمانه ی نظام به طور عادی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.» (11) تنن وجود این «فضای کلی ترمبارزه» یا «حالت جدید» در سیاست های حزبی را به یک فرهنگ وسیع ترستیزه جو نسبت می دهد که درحال تباه کردن نظام حزبی و تربیت سیاستمداران درجهت الگوهای خصمانه ترتعامل است، روندی که به بن بست ، گسترش فساد و فروپاشی قوانین نا نوشته ی ادب وهمکاری و مسالمت می انجامد. (12)

هسته های دموکراسی رقابتی

ازبین رفتن ادب ، افزایش تنگ نظری ، مشکل بن بست و رواج فساد سیاسی، به فرض این که این چیزها واقعا" در طول زمان رو به تباهی گذاشته باشند، موارد سوء استفاده یا فساد نظام حزبی نیستند. چنین تحولاتی ثمره و کمال نظامی هستند که دانشمند علوم سیاسی، جین مانس بریج (Jane Mansbridge) از آن به عنوان « دموکراسی خصمانه» یاد می کند. (13) اینها میوه های تلخی هستند که درهسته های دموکراسی رقابتی نهفته است. حضرت بهاء الله می فرمایند: «دو نفس دیده نمی شود که فی الحقیقه در ظاهر و باطن متحد باشند»(14)

اگر بخواهیم دقیق تر باشیم ، این هسته ها همان فرضیات عمیق درباره ی ماهیت انسان و نظام اجتماعی هستند که زیربنای رقابت سیاسی را تشکیل می دهند. اولین فرضیه این است که انسان ذاتا" خودخواه و برتری طلب است. فرض دوم این است که گروههای مختلف مردم به طور طبیعی منافع ، نیازها ، ارزش ها و آرزوهای مختلفی پیدا می کنند و این منافع همواره درتضادند. سومین فرض آن است که با توجه به خودخواه بودن ذات انسان و مشکل تضاد منافع ، عادلانه ترین و کارآمدترین راه اداره ی یک جامعه آن است که این نیروها را از راه جریان آزاد رقابت بین گروههای بهره ورتحت اختیار درآوریم.

با توجه به این فرضیات، تعجبی ندارد که ازبین رفتن ادب، افزایش تنگ نظری ، مشکل بن بست و رواج فساد سیاسی که قبلا" ذکر شد ، از ثمرات دموکراسی رقابتی باشند. اگر ما چنین فرضیاتی را بپذیریم و عملی کنیم، باید انتظار اینها را هم داشته باشیم. در واقع ، به همین دلیل است که برخی از دموکراسی های رقابتی ضمن کوشش برای محدود کردن تراکم بیش ازحد قدرت دردست یک گروه بهره ور خاص ، نظام های پیچیده ای را برای بازبینی و موازنه ایجاد کرده اند. نیز به همین دلیل است که برخی از دموکراسی های رقابتی کوشیده اند به منظور محدود کردن پست ترین جلوه های دموکراسی رقابتی، اصول فرهنگی و اخلاقی را در نظام های سیاسی خود گسترش دهند. و به همین دلیل است که اکثر دموکراسی های رقابتی تا به امروز کوشیده اند که با آزمایش کردن تدابیری مانند محدود کردن واژه ها، اصلاحات مربوط به تأمین مالی مبارزات انتخاباتی و سایر اقدامات موقتی بربدترین افراط های رقابت سیاسی فائق آیند. با این حال هیچ یک از این تلاشها به طور اساسی ماهیت یا ثمره ی این نظام را تغییری نمی دهد، زیرا ثمره ی آن در فرضیات درونی این نظام یا هسته های آن نهفته است.

برای درک این رابطه ی درونی ، تشبیه بازار را که اغلب از آن به عنوان الگوئی برای رقابت سیاسی استفاده می شود، در نظر بگیرید. دموکراسی رقابتی به طور کلی یک بازارسیاسی تصور می شود که در آن سوداگران سیاسی و احزابی که این سوداگران تشکیل می دهند می کوشند منافع خود را ازراه رقابت آزاد پیش ببرند.(15) ظاهرا" « دست غیبی» ِ بازار،این رقابت را به سوی تأمین بیشترین منافع عمومی هدایت می کند. بنابر آنچه لیون(Lyon) می گوید:

«هواداران حکومت حزبی چنین استدلال می کنند که اگر فرد به تصویر کلی بنگرد 'بازار سیاسی' را می بیند که درآن چند حزب ، رسانه ، گروه بهره ور و فرد، همگی تعامل دارند و نیازهای دموکراتیک به شیوه ای اسرار آمیز تأمین می شود...[ گوئی] « دست غیبی » دیگری در کار است.»(16)

در این الگوی مبنی بربازار ، احزاب سیاسی براساس مجموعه هائی از منافع تشکیل می شوند تا سرمایه ی سیاسی خود را یک کاسه کنند. بعد، همان طور که احزاب و سیاستمداران برای مبارزه و پیروز شدن در انتخابات سازمان دهی می کنند، رقابت، تکلیف رهبری و قدرت را دردرون و درمیان احزاب معلوم می کند. به هرحال، منطق انتخابات رقابتی تضمین می کند که میل به پیروزی برهمه ی ارزشهای دیگر غالب شود. همان طور که هلد(Held) شرح می دهد:

«ممکن است احزاب تحقق بخشیدن به برنامه ای از اصول سیاسی ِ'آرمانی' را هدف قرار دهند، اما اگر فعالیت هایشان مبنی بر تدابیرنظام مندی برای کسب پیروزی انتخاباتی نباشد ، محکوم به سقوط در ورطه ی بی اهمیتی خواهند بود. به همین جهت احزاب تغییر شکل می یابند و بالاترازهمه به صورت ابزاری برای مبارزه و پیروزی انتخاباتی در می آیند.»(17)

همین که تکلیف رهبری و قدرت سیاسی از طریق رقابت های انتخاباتی معلوم شد، روندهای تصمیم گیری عمومی نیزبه شیوه ی مشابهی سازمان دهی می شوند. تصمیم گیری به صورت یک جریان مخالفت آمیز مناظره سازمان می یابد. در نظر، مناظره ی سیاسی به صورت «بازارآزاد نظرات» عمل می کند که در آن باردیگر ازاز طریق عمل یک دست غیبی ِ فرضی بهترین نظرات غالب می شوند. در عمل، منطق نظام رقابتی مناظره را به مبارزه ای برسر سرمایه ی سیاسی تغییر شکل می دهد. پیروزی منجر به کسب سرمایه ی سیاسی می شود و شکست به از دست دادن آن می انجامد. درنتیجه مناظره به ادامه ی جریان انتخاباتی بدل می شود و با نگاه به دوربعدی انتخابات، صحنه را برای « مبارزات دائمی انتخاباتی » یا رقابت پایان ناپذیربرسرسرمایه ی سیاسی آماده می کند.(18)

بسیاری از تصمیم گیری های سیاسی نیز خارج از مناظرات رسمی عمومی صورت می گیرند. درواقع این مناظرات اغلب چیزی بیش از یک سرپوش نمایشی برای جریانات پیچیده ی معاملات و مذاکرات پشت صحنه ای نیستند. با این حال این جریانات پشت صحنه نیزمعمولا" با دینامیک رقابتی مشابهی مشخص می شوند.(19) این جریانات نه تنها شامل مقامات انتخابی ، بلکه شامل نفوذگران در نظام قانون گزاری( لابیست ها(Lobbyists) )، خزانه داران اندیشه، تدبیرگران رسانه ای و گونه های متعددی از گروههای فعال سیاسی می شود که همگی برای تحت فشار قرار دادن سیاست مداران ، شکل دادن به پوشش های رسانه ای و نفوذ برآراء عمومی به نحوی که به سود دستورکار و منافع خودشان باشد ، با یک دیگر رقابت می کنند.

ثمره ی دموکراسی رقابتی

رقابت گروههای بهره ور لزوما" ربطی به اهداف عدالت اجتماعی و پایداری زیست محیطی ندارد. برعکس، خط سیر دموکراسی رقابتی روشن است، خط سیری است از افزایش شکاف بین دارا و ندار(20) و همچنین ویرانی شتاب گیرنده ی زیست محیطی.(21) بنابراین ، مشکل دموکراسی رقابتی که اندکی از آن را مورد بحث قرار می دهیم ، فراتر از نابودی ادب و افزایش تنگ نظری است.

تأثیر فساد آور پول

درنظر، وقتی افراط کاری ها و نواقصی درکار اقتصاد بازار پیش می آید ، یک حکومت دموکراتیک باید بتواند آن ها را درمان و اصلاح کند. اما روال رقابت سیاسی این امر را عملا" غیر ممکن می کند. فهمیدن علت آن دشوار نیست. رقابت سیاسی، فعالیت پرهزینه ای است و با هرنسل پرهزینه تر می شود. مبارزات انتخاباتی موفق توسط کسانی صورت می گیرند که از حمایت مستقیم و غیرمستقیم داراترین عناصر بازار(یعنی همانها که بیشترین سود را از این افراط کاری ها و نواقص برده اند) برخوردارند.

مشکل پول در سیاست به طور گسترده ای شناخته شده و تا حد زیادی بدبینی و بی تفاوتی را که درحضورکمرنگ رأی دهندگان در حوزه های انتخاباتی بازتاب یافته ، توضیح می دهد. اما علت ریشه ای این مشکل به ندرت بررسی شده و هرگز به طورجدی مورد توجه قرار نگرفته است. گاهی درخواست هائی را برای اصلاح مالی مبارزات انتخاباتی و اقدامات تنظیم کننده ی مشابه می شنویم. اما ریشه ی مشکل خود رقابت سیاسی است. از همان لحظه ای که انتخابات را به صورت مسابقاتی سازمان می دهیم که پیروزی در آنها بناگزیر مستلزم داشتن پول است، رابطه ی درست بین دولت و بازار را واژگون می کنیم و به جای آن که بازار ما تحت پوشش قوانین یک دولت مسئول قرار گیرد، دولت ما اسیر قوانین بازار می گردد.

تا زمانی که دولت براساس رقابت سازمان یافته باشد، این رابطه را نمی توان به طور کامل اصلاح کرد. هر طرحی برای اصلاح موضعی قوانین فقط باعث می شود که پول در مسیرهای تازه ای به جریان بیفتد. این همان چیزی است که برای مثال درمورد اصلاح مالی مبارزات انتخاباتی پیش می آید، فقط شکل های تازه ای از کمک مالی به مبارزات روی شکلهای قبلی را می پوشاند. حتی اگر جوامع می توانستند تأمین مالی مبارزات انتخاباتی را به کلی حذف کنند، پول فقط به سوی سایر نقاط نفوذ سیاسی ، مانند گونه های دائما" در حال شکل گیری گروههای عمل سیاسی سرازیر می شد که نفوذ راهبردی روی پوشش رسانه ای موضوعات ، شکل گیری افکار عمومی ، نتایج انتخاباتی و بسیاری از روندهای دیگر سیاسی دارند. دریک نظام رقابتی سیاسی که در آن نامزد ها برای کسب رأی و جلب افکارعمومی وپوشش مطلوب رقابت می کنند ، پول همواره به سوی مؤثرترین نقاط نفوذ سیاسی سرازیر می شود ، درست همان طور که آب همیشه به سوی پائین ترین نقطه ی یک سطح سرازیر می شود. می توانیم مسیر این جریان را تغییر دهیم ، اما نمی توانیم مانع آن بشویم.

این مشکل یکی از علل اصلی شکاف بین فقر و ثروت است که حال در سراسر جهان که شامل دنیای غرب هم می شود ، شاهد آن هستیم. شکاف درحال گسترش درآمد فقط نتیجه ی خود بازاراقتصادی نیست، بلکه یکی از نتایج اقتصاد سیاسی رقابتی است که با آن جفت شده است. از طریق این اقتصاد سیاسی ، ثروتمندترین فعالان بازار چارچوب بازاری را که در آن به تجمع ثروت می پردازند، تعیین می کنند. این چارچوب شامل نظام های قانون مالکیت، قانون تجارت، قانون کار، قانون مالیات و همه ی شکل های دیگرقانون گزاری ، زیرساخت های عمومی ویارانه های عمومی که دربرآمدهای بازاراثر دارند، می شود. در دموکراسی های رقابتی، به سبب نفوذ پول دررقابت سیاسی ، این چارچوب در طول زمان از سوی ثروتمندترین عناصر بازار شکل می گیرد. نتیجه یک حلقه ی بازخورد سیاسی – اقتصادی است که درخدمت منافع روبه گسترش ثروتمندترین بخش های جامعه است.

تبعیت حکومت از نیروهای بازاربرای محیط زیست نیز پیامدهائی دارد. دربازارهای تنظیم نشده ، تصمیمات مربوط به کالا و مصرف تنها براساس هزینه های درونی تولید که شامل کار، مواد خام، وسائل تولید و سوخت می گردد، گرفته می شود. این هزینه های درونی قیمت های خرده فروشی را تعیین می کند که مصرف کنندگان برای کالاها می پردازند و به نوبه ی خود براین که مردم چه مقدار مصرف کنند، اثر دارد. اما این قیمت ها همیشه هزینه های اجتماعی و زیست محیطی واقعی یک محصول را دربرندارند. بسیاری از صنایع هزینه های بیرونی یا عوارضی را ایجاد می کنند که هرگز در قیمت یک کالا گنجانده نمی شوند زیرا هزینه های عملی تولید نیستند. (22) برای مثال صنایعی که محیط زیست را آلوده می کنند درزمینه ی بهداشت عمومی و بازسازی زیست محیطی هزینه های قابل توجهی تولید می کنند که به ندرت در قیمت های عملی تولید گنجانده می شوند. به علاوه این هزینه ها از سوی کل جامعه ، نسل های آینده و حتی از سوی سایر گونه های موجودات زنده پرداخت می شوند. از آنجا که یک بازار تنظیم نشده این هزینه های بیرونی را به حساب نمی آورد ، قیمت محصولاتی که هزینه های بیرونی بالائی دارند به طور مصنوعی پائین نگه داشته می شود . این قیمت ها که به طور مصنوعی پائین نگه داشته شده اند ، مصرف کالاهائی را که از نظر اجتماعی و زیست محیطی از همه زیان آورتر هستند ، بالا می برند. به این دلائل ، اقتصاد بازار از نظر زیست محیطی ناپایدار است مگر این که با دقت از سوی دولتی که چنین هزینه ها ئی را از راه «مالیات های سبز» و راههای دیگر در قیمت کالاها بگنجاند، تنظیم گردد.(23) اما همان طور که قبلا" بحث شد، بازار در یک نظام رقابت سیاسی به طور مسئولانه ای تنظیم نمی شود، زیرا این نظام تصمیم گیری سیاسی را تابع نفوذ بازار می کند . بازار دموکراسی های رقابتی را تنظیم می کند و نه برعکس.

سرانجام، هزینه های اجتماعی و زیست محیطی رقابت سیاسی در «نژاد پرستی زیست محیطی» و سایر بی عدالتی های زیست محیطی مربوطه به هم می پیوندند.(24) فقرا، اقلیت های نژادی و زنان بیش از همه از اثرات آلودگی محیط زیست رنج می برند زیرا بیش از همه احتمال دارد که در مناطقی که از نظر بهداشتی و آلودگی زیست محیطی خطرناک ترهستند، کار وزندگی کنند. این بخش های جامعه به علت محرومیت اقتصادی کمترین توان را برای نفوذ در تصمیم گیری سیاسی دارند. در نتیجه روال های زیست محیطی که به ندرت در مجاورت گروهای داراتر تحمل می شوند به گروههائی منتقل می شوند که از نظر سیاسی و اقتصادی در حاشیه هستند. اینها مردمی هستند که بیش ازهمه بهای این عوارض زیست محیطی را می پردازند.

رقابت سیاسی، علاوه بر مشکل پولی راه مؤثری را برای درک و حل مسائل پیچیده فراهم نمی سازد زیرا در جریان تصمیم گیری از تنوع دیدگاهها و نظرات می کاهد. دلائل متعددی برای این امر وجود دارد. اول این که رقابت سیاسی الگوی خصمانه ای برای گفتگو به بار می آورد که عموما" به سبب این فرض که اگر یک دیدگاه درست است ، پس دیدگاه دیگر باید غلط باشد، ناقص است. درنظر ، سنجیده ترین و روشنگرانه ترین دیدگاهها حاکم می شوند . این فکر براین فرضیه استوارشده است که مباحث پیچیده را می توان به خوبی از یک دیدگاه واحد درک کرد. اما درک کامل بیشتر مباحث پیچیده مستلزم بررسی دیدگاههای متعدد و اغلب مکمل است. مباحث پیچیده معمولا" چند وجهی هستند ، مانند اشیاء چند وجهی که باید از زاویه های مختلف به آنها نظر شود تا به طورکامل دیده و درک شوند. بنابراین دیدگاههای مختلف ، جنبه های مختلفی از بحث های پیچیده را آشکار می سازند . بیشترین درک از بررسی دقیق تعداد هرچه بیشتری از جنبه ها حاصل می شود.

رقابت سیاسی جلوی این جریان را می گیرد زیرا که بیشتر خصوصیات متضاد دیدگاههای مختلف را در نظر می گیرد تا جنبه های بالقوه مکمل آنها را . تا برنده و بازنده ای درکار نباشد، نمی توان به ضرر دشمن به سرمایه ی سیاسی دست یافت. درنتیجه رقابت سیاسی مباحث پیچیده را به صورت تضادهای دوگانه ای که در آن فقط یک دیدگاه می تواند غالب شود، ساده می کند. این همان چیزی است که بلوندل(Blondel) « نفرین ساده انگاری » می نامد.(25)

این مشکل به واسطه ی بخش های رسانه ای فوق تجاری که محصولی از اقتصاد سیاسی که قبلا" درباره اش بحث شد و دربیشتر جوامع غربی درحال ظهور است،می باشد، حادترمی گردد. آنها با منطق تولید مخاطبان توده ای برای فروختن به صاحبان تبلیغات پیش می روند. ارزان ترین و درنتیجه سود آورترین راه تولید یک مخاطب توده ای ایجاد نمایش است . این امر شامل نمایشات سیاسی حزبی هم می شود. درنتیجه پوشش سیاسی به قالب سیاست بیانیه ای که درآن شعارسازی احساساتی بلیطی برای ورود به فضای عمومی می شود، کاهش می یابد. در نتیجه شعارهای ساده انگارانه ی سیاسی درسراسرفضای عمومی طنین انداز می گردند ، ماهیت پیچیده ی مباحث موجود را تحریف می سازند، درک عمومی را محدود می سازند وبه اختلافات حزبی دامن می زنند. در چنین شرایطی حل مشکلات پیچیده و چند بعدی اجتماعی و زیست محیطی عملا" غیر ممکن می شود.

یکی از پیامدهائی که ارتباط نزدیکی با این الگوی رقابتی دارد، بیرون راندن و فرونشانی نظرات مختلفی است که به علت فضای ساده انگارانه و خصمانه اش از عرصه ی خدمات عمومی اجتناب می کنند یا از آن کنار می کشند. چنین فضائی نمی تواند افرادی را به خود جلب کند که به علت وراثت یا تربیت یا ترکیبی از این دو نه تمایلی به مناظره ی ساده انگارانه ی خصمانه دارند و نه با آن احساس راحتی می کنند، هرچند ممکن است نظرات مهمی برای ارائه داشته باشند. لجن مالی حزبی را که کناربگذاریم، مناظره ی خصمانه حتی در میان مطمئن ترین افراد هم به بهترین استدلال نمی انجامد. چنین شرایطی می تواند به کلی کسانی را که اطمینان و خشونت کمتری دارند و یا صرفا" با ملاحظه تر و مهربان تر هستند، ساکت کند.

به علاوه، رقابت های خصمانه به نفع مردان است که باز بنا به وراثت یا تربیت یا ترکیبی از این دو معمولا" خشن تر از زنان هستند و بنابراین دریک عرصه ی خصمانه ازامتیاز برخوردارند.(26) محرومیتی که به این ترتیب بسیاری از زنان تحمل می کنند ممکن است از سوی برخی از گروههای اقلیت نیز که یاد گرفته اند برای زنده ماندن در مقابل گروههای اجتماعی حاکم حالت احتیاط و دفاعی به خود بگیرند، تجربه شود. بعلاوه زنان و اقلیت ها ممکن است محرومیت بیشتری داشته باشند زیرا با این که بیان خشونت در مردان یا گروههای حاکم اغلب طبیعی و درست تصور می شود ، همین نوع بیان وقتی از سوی زنان یا اقلیت های فرودست به کارگرفته شود، اغلب غیرطبیعی و نادرست پنداشته می گردد. درنتیجه ، لزوما" همان پاداش ها برای همان رفتارهای خصمانه نسیب زنان یا اقلیت ها نمی شود.(27) با سرکوب کردن و بیرون راندن گروههای مختلف اجتماعی به این شیوه ها، رقابت سیاسی و مناظره ی خصمانه گفتمان عمومی را دچار فقر می کند و حل مشکلات پیچیده را تضعیف می نماید.

مشکل زمان – مکان

سیاست های حزبی از پرداختن به مشکلات در طول زمان و مکان نیز ذاتا"ناتوان هستند. مشکلات پیچیده ی اجتماعی و زیست محیطی غالبا" مستلزم برنامه ریزی و تعهد بلندمدت هستند. اما نظام های مبنی بر رقابت سیاسی ذاتا" محدود به افق های کوتاه مدت برنامه ریزی هستند. سوداگران سیاسی به منظور کسب و حفظ قدرت باید به ارضای منافع فوری رأی دهندگان خود بپردازند تا دردوره های نسبتا" متوالی انتخابات به نتایج قابل مشاهده ای دست پیدا کنند. حتی وقتی طبق اصول نامزد یا حزبی تعهد بلند مدتی می کند، اغلب نامزدها یا حزب های جانشین که برنامه های افراد قبل از خود را کنارمی گذارند یا دراجرای آنها کوتاهی می کنند،از ادامه ی آن چشم پوشی می کنند تا از سیاست هائی که قبلا" درجریان انتخابات یا به عنوان نظر مخالف مجبور بوده اند با آنها مخالفت کنند ، فاصله بگیرند. بنابراین تمرکز مبارزات انتخاباتی و احزاب سیاسی روی رأی دهندگان امروزتعهد آنان را به منافع نسل های آینده تضعیف می کند. یکی از مهمترین منافع نسل های آینده پایداری زیست محیطی است. وقتی امروزمحیط زیست خود را آلوده می کنیم، نسل های آینده را فقیر می سازیم.

بسیاری از مشکلات اجتماعی از فقرگرفته تا جرم، تا اعتیاد به مواد مخدرو تا بدرفتاری خانگی نیز مستلزم تدابیر و تعهدات بلندمدت هستند. آنچه لازم است سرمایه گزاری پایدارروی تربیت، تقویت خانواده ،ایجاد فرصت های اقتصادی ، پرورش اصول و ارزش های اخلاقی و سایر رویکردهائی است که بعد ازچند نسل به نتیجه می رسند. با این حال فشار رقابتی که برای نشان دادن کارهای قابل مشاهده در دوره های متوالی انتخاباتی وجود دارد ، معمولا" درعوض منجر به سرمایه گزاری روی چیزهائی نظیر دارالتأدیب ها و زندان های جدید برای پنهان ساختن افزایش طبقات محروم جامعه، مدارس عظیم تازه برای انبار کردن کودکان و جوانانی که روز به روز بیگانه تر و بی هویت تر می شوند و مراکز جدید خرید برای پرت کردن حواس شهروندان با وسوسه های کوتاه مدت مادی می شود.

بعلاوه ، همان طور که نطام های سیاسی رقابتی تا حد کنارگذاشتن نسل های آینده نسبت به رأ ی دهندگان امروز خود پاسخگو هستند، همان طور هم تا حد کنارگذاشتن سایرین به منافع رأی دهندگان داخل در محدوده ی انتخاباتی خود پاسخگو هستند. این مشکل مکان یا قلمرو است که بخصوص به علت فقدان یک سیستم کارآمد برای حکومت جهانی، در مورد حکومت های ملی صدق می کند. این هم تبعات اجتماعی و زیست محیطی مهمی دارد. ماهیت فراملیتی مباحث جدید زیست محیطی نظیرخالی شدن لایه ی اوزون، گرم شدن زمین، باران اسیدی، آلودگی آب و اداره ی گونه های مهاجرنشانه ی ضرورت وجود سطح بی سابقه ای از همکاری و هماهنگی بین المللی است.(28) اما نظرات مبنی بر رقابت در مورد حاکمیت ملی، نظام جهانی فعلی را از پاسخگوئی به این الزامات زیست محیطی ناتوان می سازد. امروزه هماهنگی فرامرزی قربانی تعقیب منافع ملی شده است زیرا سوداگران سیاسی چاره ای ندارند جز این که به منافع شهروندان رأی دهنده ی خود اهمیت بدهند. پیامد این امر یک نظام آشفته ازدولت های ملی است که دریورش برای تبدیل سرمایه های بلندمدت زیست محیطی به سرمایه های کوتاه مدت سیاسی با یک دیگر رقابت می کنند.

درمورد مباحث اجتماعی نیزمشکل قلمرو به همین اندازه اهمیت دارد.چالش هائی نطیرفقر، جرم، استثمارزنان و کودکان ،قاچاق انسان،تروریزم ، برخورد های نژادی، مهاجرت غیر قانونی و جریان پناهندگان همانند مشکلات زیست محیطی اهمیتی به مرزها ی ملی نمی دهند. دولت های ملی نمی توانند به تنهائی این مشکلات را حل کنند. با این حال رقابت سیاسی در داخل دولت های ملی تعهد و همکاری بین آنها را ضعیف می کند. رقبای سیاسی تاحد کنارگذاشتن کسانی که درخارج این مرزها هستند و رأ ی نمی دهند، نسبت به منافع رأی دهندگان داخل در محدوده ی انتخاباتی خود پاسخگو هستند. این امر انگیزه ی غیر قابل مقاومتی در رقبای سیاسی در کشورهای ثروتمند ایجاد می کند که بدترین جلوه های این مشکلات اجتماعی را به کشورهای فقیرتر صادر کنند . درنتیجه در دراز مدت همه ی این مشکلات شدت می گیرند و منتشر می شوند تا آن که باز منافع کشورهای ثروتمند را تهدید کنند. سیاست رقابتی ربطی به برنامه ریزی بلند مدت ندارد ، به کسب پیروزی های انتخاباتی در کوتاه مدت ربط دارد. در نتیجه در دموکراسی های رقابتی مشکل مکان از مشکل زمان جدائی ناپذیراست.

مشکل روحانی

چالش های دیگری که مربوط به رقابت های سیاسی می شوند نامحسوس ترهستند ولی به هیچ وجه اهمیت کمتری ندارند. این چالش ها مربوط به بهای روحانی حزب گرائی و رقابت سیاسی می شوند. باردیگر این مشکلات مستقیما" از فرضیاتی که اساس این الگو را شکل می دهند، ریشه گرفته اند: این که ذات بشر اساسا" خودخواه وبرتری طلب است، این که افراد مختلف معمولا" منافع متضادی دارند و این که بنابراین بهترین راه سازمان دادن به یک حکومت دموکراتیک از طریق رقابت گروههای بهره ور است. ما با سازمان دادن امور بشری مطابق این تصورات ، به طور نهادی به پرورش پست ترین غرائض خود می پردازیم. دراین روند ما همان چیزی می شویم که از خود انتظار داریم. بیت العدل اعظم چنین اظهار می فرمایند که : « باری ریشه ی این خطا را که می گویند نوع انسان ذاتا" و قطعا" خودخواه و متجاوز است باید در این نکته دانست که دنیا دوستی و مادیت پرستی که موجد و مولد و درعین حال صفت مشترک جمیع آن مرامهاست مورد تمجید و تقدیر واقع شده و همین جاست که باید زمینه ی بنای یک جهان جدید را که شایسته ی فرزندان ما باشد، پاک و هموار ساخت.»(29)
امااین انتظارات که به طور فرهنگی شکل گرفته اند ، هیچ پایه و اساسی در علوم اجتماعی و رفتاری ندارند. در این رشته ها کم کم همه به این اتفاق نظر می رسند که انسانها ظرفیتی تکاملی هم برای خودخواهی دارند و هم برای نوع دوستی،هم برای رقابت و هم برای همکاری و این که کدام یک از این ظرفیت ها بیشتر شکوفا شود تابع محیط فرهنگی ماست.(30) این دریافت برای بسیاری از فلاسفه و سنت های مذهبی نیز آشناست . تشبیهاتی که به طبیعت «پست تر» و «عالی تر» و یا طبیعت «مادی» و « روحانی » بشراشاره دارند و همچنین مفهوم شرقی «روشنگری» همین دریافت را می رسانند.اما برخلاف نظر و عمل سیاسی ، انگیزه ی اصلی این سنت های فلسفی و دینی این بوده است که ابعاد مبنی بر همکاری و نوعدوستی طبیعت بشر را پرورش دهند.

ماهیت بی ادبانه ی بیشتر گفتمان های حزبی که درابتدای این مقاله به آن اشاره شد، پیامد طبیعی این واژگونی اولویت های مادی و روحانی است. وقتی تعقیب منافع شخصی فضیلت دانسته شود و ازخودگذشتگی به عنوان آرمان گرائی ساده لوحانه رد شود، تعجبی ندارد که سیاست عرصه ی بی ادبی شود. از این نظر، واقعیت سیاست های حزبی را می توان از طریق تشبیهات جنگی بهتر فهمید تا تشبیهات بازاری که قبلا" درباره اش بحث شد. هر چه باشد مبارزه یک اصطلاح جنگی است و نه بازاری . مانند مبارزات نظامی ، مبارزات سیاسی گران تمام می شوند. نامزد ها وقتی برای «جنگیدن » در«مبارزه» ی انتخاباتی آماده می شوند، « خزانه های جنگی مبارزه» را جمع می کنند. درعصر نمایش رسانه های عمومی و سیاست های بیانیه ای ودر حالی که مبارزات و مناظرات سیاسی به «جنگهای کلامی» از میان «مواضع سنگربندی شده» بدل می شوند، این جریان به صورت حلقه ی روبه افزایشی از تبلیغات منفی ، توهین و لجن مالی در می آید.

در نظر ، مناظره درباره ی نظرات است و نه افراد. اما در عمل ، ساختار رقابتی این نظام مرز بین نظرات و افراد را پاک می کند زیرا اگر نظرات شما حاکم نشود ،حرفه ی سیاسی شما هم حاکم نمی شود. بنابراین ، مناظرات سیاسی به آسانی به مرداب خودخواهی و بی ادبی می لغزند. در عین حال در حاشیه مردم به طور روز افزونی بدبین و ناراضی می شوند ، این هم یک زیان روحانی دیگر این نظام.
سرانجام دموکراسی های رقابتی زیان های سنگینی به بار می آورند چه که به جای متحد کردن بخش های مستعد جامعه ، آنها را از یک دیگر جدا می کنند. هر روندی که بنا به قاعده در یک جمعیت برنده و بازنده به وجود آورد ، نفاق افکن خواهد بود. وقتی حکومت به صورت رقابت بین گروههای بهره ورسازمان یافته شده باشد، تعقیب منافع مادی ازپرورش روابط متقابل اجتماعی اهمیت بیشتری خواهد یافت. بعلاوه، تشکیل احزاب سیاسی که مستلزم یک کاسه کردن دلبخواه منافع جداگانه و بسیار گوناگون است، منجر به ایجاد ساختگی اردوهای هویتی مخالف می شود که روز به روز مستحکم تر می شوند و بیشتر رنگ واقعیت به خود می گیرند. برای مثال نظام دوحزبی آمریکائی با اردوهای « چپ درمقابل راست» یا «آزادیخواه درمقابل محافظه کار» آن را درنظر بگیرید. درواقعیت مشخصه ی زندگی جمعی آمریکائی مباحثی بی شمار و پیچیده است که به هرکدام می توان از دیدگاههای متعددی نگریست. اما برای ایجاد یک مسابقه ی سیاسی قابل کنترل، این دو حزب حاکم سیاسی همه ی مباحث ممکن را به تضاد های دوگانه ی ساده کاهش می دهند و بعد مواضع متضادی را که درباره ی هر موضوع وجود دارد در دو اردوی عظیم مخالف جمع می کنند. با گذشت زمان کم کم این تجمع ساختگی از نظر بسیاری از مردم طبیعی شده است . بعلاوه، بخش هائی از جمعیت که در ابتدا با یک یا دو موضع مهم دریک اردوی خاص موافق بودند، صرفا" به واسطه ی با هم بودن آنها شروع به پذیرش سایر مواضع جمع شده در آن اردو کردند. نتیجه آن است که مردم گوناگونی که به طور طبیعی به اردوهای مخالف صرف تعلق نداشتند، با گذشت زمان خود را درچنین اردوهائی از یک دیگر جدا کردند. این روند می تواند توسط سیاستمداران باهوشی که برای ایجاد و تقویت حس وفاداری حزبی «موضوعات تثبیت کننده» ی احساسی را محور مبارزات خود قرار می دهند ، تشدید گردد. نفاق اجتماعی حاصله بهای معنوی دیگری است که برای دموکراسی مبنی بر رقابت پرداخت می شود.

جانشینی برای رقابت سیاسی

وینستون چرچیل(Winston Churchil ، سیاستمدار و نخست وزیر مشهور انگلستان در زمان جنگ جهانی دوم (م)) یک بار گفت: « دموکراسی ، به جز سایر انواع حکومت که تابه حال آزمایش شده، بدترین نوع حکومت است.» این گفته دموکراسی رقابتی را با درستی بیشتری توصیف می کند زیرا این تنها شکل دموکراسی است که تا به حال به عنوان الگوئی برای اداره ی دولت امتحان شده است . مدافعان نظام حاکم از گفته ی چرچیل این طور استفاده می کنند که این نظام عقلانی ترین گزینه در مقابل هرج و مرج یا استبداد سیاسی است. مشکلات درونی نظام رقابت سیاسی صرفا" به عنوان «شرلازم» پذیرفته می شود. این استدلال چنین ادامه می یابد که هیچ کدام از نظام های حکومتی کامل نیستند و ایجاد دموکراسی رقابتی بهترین کاری است که می توانیم بکنیم.

اما این استدلال بر این تصور نادرست استوار است که جریان نوآوری اجتماعی به پایان رسیده است. طبق این نظریه ی « پایان تاریخی»، تجربیات اجتماعی که مشخصه ی چنین بخش بزرگی از تاریخ بشری بوده اند ، سرانجام به انتهای خود رسیده اند والگوهای لیبرال دموکراسی غرب به عنوان تنها الگوی عملی سازمان دهی اجتماعی پدیدار گردیده اند. اما این نظریه به کلی بی اساس است. در واقع معقول تر خواهد بود اگر بگوئیم تاریخ نوع انسان به عنوان یک نژاد واحد و وابسته به یک دیگر و ساکن دریک وطن مشترک ، تازه درحال آغازاست . دراین شرایط وابستگی متقابل وروزافزون جهانی که حاصل موفقیت های تولید مثلی وفن آوری ما به عنوان یک گونه است، هنوزتجربه ی الگوهای پایدار و عادلانه ی سازمان دهی اجتماعی را شروع نکرده ایم.

معلوم است كه جريان نوآوری اجتماعی به پایان نرسیده است. مثال جامعه ی بین المللی بهائی کافی است که این نکته را روشن سازد. جامعه ی بهائی یک آزمایشگاه وسیع اجتماعی است که درآن الگوی جدیدی از سازمان اجتماعی درحال پدیدارشدن است. این جامعه با عضویت کنونی بیش از پنج میلیون نفر درآن که از بیش از 2000 زمینه ی نژادی بوده و عملا" در همه ی کشورهای این سیاره ساکن هستند، نمونه ی کوچکی از کل نوع بشر است. این جامعه ی متنوع نظام بی نظیری از شوراهای حاکمه (محافل) بنا کرده است که به طور دموکراتیک انتخاب شده و اموربهائی را درسطح بین المللی، ملی و محلی در هزاران جامعه در سراسر این سیاره اداره می کنند. جالب آن که دربسیاری از قسمت های جهان اولین تجربه ی فعالیت های دموکراتیک در این جوامع بهائی صورت گرفته است.

نظام انتخاباتی بهائی کاملا" غیرحزبی و غیررقابتی است. به طور خلاصه ، همه ی اعضای بالغ جامعه برای انتخاب شدن واجد شرایط هستند و هرعضوی متقابلا" وظیفه دارد که اگر انتخاب شد، خدمت کند. در همین حال، نامزد شدن، مبارزه ی انتخاباتی و عرضه ی خود به هرشکلی ممنوع است. رأی دهندگان از آزادی واقعی برخوردارند تا به کسانی که معتقدند بهتر از همه صفات خدمت خالصانه به دیگران ، تجربه ی کامل و توانائی شناخته شده را مجسم می سازند، رأی بدهند. آنها فقط از ندای وجدان خود پیروی می کنند. از طریق شمارش چندگانه نه نفری که بیشترین رأی را آورده اند برای خدمت به عنوان اعضای شوراهای حاکمه (محافل) انتخاب می شوند.

ازآنجا که هیچ کس طالب انتخاب شدن نیست، انتخابات راهی برای رسیدن به قدرت و امتیاز نیست. برعکس انتخابات دعوتی است به خدمت و افراد انتخاب شده وقت و نیرو و اغلب جاه طلبی های شغلی خود را به فرمان جامعه فدا می کنند. به عنوان یک اصل اخلاقی و همچنین به این علت که انگیزه ای وجود ندارد، هیچ کس به هیچ وجه سعی نمی کند توجه دیگران را به خود جلب کند یا درخواست رأی کند. درواقع بهائیان درخواست رأی را علامت خودپرستی و نامناسب بودن شخص برای خدمت می دانند.
به نوبه ی خود ، همه ی تصمیم گیری ها دراین محافل به هدایت اصولی برای مشورت صورت می گیرد که باعث می شود تصمیم گیری به جای یک جریان نفاق افکن، جریانی وحدت بخش باشد. این اصول شامل این موارد می شود :کوشش برای وارد شدن به جریان مشورت بدون مواضع یا برنامه های ازپیش اندیشیده شده ، نگرش به کثرت به عنوان یک سرمایه و درخواست دیدگاهها، علائق و نظرات کارشناسانه ی دیگران، کوشش برای فراتر رفتن از محدودیت های دیدگاه و نفس خود ، کوشش برای بیان نظرات خود با ملاحظه و اعتدال، کوشش برای ارتقاء زمینه ی تصمیم گیری به سطح اصول و کوشش برای رسیدن به اتفاق نظر و درصورت لزوم توافق روی اکثریت آراء.(35)

برخلاف نظام های رقابتی که در آن تصمیم گیرندگان باید دائما" در باره ی خواست های رأی دهندگان، کمک کنندگان به مبارزات انتخاباتی، نفوذگران در نظام قانون گزاری و فعالان سیاسی مذاکره کنند، نظام بهائی ازفشارنفوذگران بیرونی و سایر فشارها برای تأثیر گزاری روی تصمیم هایش حفظ شده است. این امر از دو راه صورت گرفته است : اول، همان طور که قبلا" درباره اش بحث شد، کسانی که برای عضویت درمحافل انتخاب می شوند طالب انتخاب شدن نیستند و نفعی در انتخاب شدن دوباره ندارند. اعضای منتخب سوداگران سیاسی نیستند که طالب ایجاد ویا حفظ سرمایه ی سیاسی باشند و فرصتی برای تأمین مالی مبارزات انتخابی وجود ندارد زیرا مبارزه ای در کار نیست. دوم ، اعضای منتخب با بکارگیری اصول و بر طبق ندای وجدان خود تصمیم می گیرند( یکی از شرایط اولیه ای که به خاطر آن انتخاب شده اند) و نه برطبق اوامر و فشارهای گروههای بهره ور رقیب. از این نظر انتظار می رود که اعضای منتخب همه ی تصمیم گیری های خود را به روشی اخلاقی انجام دهند ، حتی اگر این به معنای چشم پوشی از منافع فوری محلی یا منافع کوتاه مدت به سبب درنظر گرفتن سعادت مردمان دیگر یانسل های آینده باشد.(36)

به سبب همه ی اینها، نظام انتخابات بهائی نه یک مسابقه است و نه تلاشی درجهت کسب قدرت. از آنجا که هیچ کس طالب انتخاب شدن نیست ، «پیروزی» وجود ندارد. درهمین حال جریان انتخابات کاملا" دموکراتیک باقی می ماند. این الگو بیش از سه ربع قرن درداخل جامعه ی بهائی مورد استفاده بوده است، جامعه ای که همان طور که بر ظرفیت و اهمیتش افزوده می شود، توجه ناظران بیرونی را به طور روز افزونی به خود جلب می کند.(37)

فراسوی سلطه ی رقابت سیاسی

همان طور که نمونه ی جامعه ی بهائی روشن می سازد، جریان نوآوری اجتماعی آشکارا پایان نیافته است .چرا ملت های دموکراتیک با توجه به مشکلات ذاتی نظام های حزبی ،همراه با زیان های روزافزون اجتماعی و زیست محیطی آنها فعالانه به دنبال جایگزین هائی برای رقابت سیاسی نمی گردند؟ برای پاسخ دادن به این پرسش، برخی از زمینه های تاریخی مفید است. شکل های کنونی دموکراسی رقابتی ازتفکر طبقات سیاسی درحال ظهور در ابتدای انقلاب صنعتی برخاسته است. این طبقات سیاسی در حال ظهور می کوشیدند تا قدرت مطلق را از دست اشرافیت بیرون بیاورند. رقابت سیاسی منافع این طبقات را پیش می برد چرا که به قدرت مطلق پایان می داد و درهمان حال برای آنان که از ثروت و قدرت برخورداربودند امتیاز قائل می شد. این امردرحالی که نفوذ طبقات محروم را محدود می کرد، عرصه ی حکومت را به روی تجار و مالکان کوچکتر و سایر افراد برخورداربازمی کرد.

هرچند مشخصه ی انتقال به دموکراسی رقابتی دربسیاری از کشورهاانقلاب شدید یا تهدید به انقلاب بود، اما نیروی فکر نقش مهمی در ایجاد این انتقال و حتی نقش مهم تری درتحکیم و نگاهداری نظام های مبنی بر رقابت سیاسی بعد از تشکیلشان به عهده داشت. این امر ازآن جهت ممکن بود که همان طبقات سیاسی که بیش از همه از الگوی رقابتی نفع می بردند، روز به روز بیشتر موقعیت های رهبری فرهنگی را به عنوان دولتمرد، نویسنده ، فیلسوف ، معلم و مانند آن اشغال می کردند، موقعیت هائی که از طریق آنها آگاهانه یا ناآگاهانه قادر بودند فرضیات مربوطه به ذات بشر و سازمان اجتماعی را که زیربنای الگوی رقابتی بود پرورش دهند و حفظ نمایند.

نظریه پرداز ایتالیائی ، آنتونیو گرامشی(Antonio Gramsci) ، این شکل از نفوذ فرهنگی رابا بصیرتی قابل توجه در نیمه ی اول قرن بیستم تشریح کرده است.(38) مفهوم سلطه ی وی ازآن زمان تا کنون وارد قاموس نظریه پردازان فرهنگی درسراسر دنیا شده است و چارچوب مفیدی را برای درک پیدایش و تداوم این الگوهای رقابتی فراهم ساخته است. به طور خلاصه ، گرامشی اصطلاح سلطه را که به طور معمول به حاکمیت جغرافیائی- سیاسی برخی دولت ها بر سایر دول اشاره داشت، وام گرفت و آن را برای اشاره به حاکمیت فرهنگی برخی از طبقات اجتماعی برسایر طبقات بازسازی کرد. گرامشی خاطرنشان ساخت که سلطه ی جغرافیائی – سیاسی که عمدتا" توسط زور به دست می آید و حفظ می شود ، به طوربدیهی هدف مقاومت جمعیت های تحت ستم می گردد و بنابراین درطول زمان حفظ آن نسبتا" دشوار است. از سوی دیگر،سلطه ی فرهنگی از طریق ایجاد نظام های اعتقادی بدیهی کسب و حفظ می شود که کمتر محسوس هستند و بنابراین مقاومت کمتری ایجاد می کنند.به عبارت دیگر اگر گروههای برخورداربتوانند نظم موجود اجتماعی را درذهن گروههای فرودست طبیعی و بدیهی جلوه دهند، گروههای اخیر به طور ناخودآگاه به فرودستی خود رضایت می دهند.
نمونه ی این امر را می توان در محروم کردن سنتی زنان از بسیاری از عرصه های حیات اجتماعی مشاهده کرد. این محرومیت با ایجاد نظریات «بدیهی» در مورد نقش «مناسب» زنان در جامعه تقویت می گردید. البته ، همه ی زنان این نظرات را نپذیرفتند و بسیاری با آنها مبارزه کردند ، اما قابل توجه است که تعداد زیادی از زنان این نظرات پذیرفته بودند. زنانی که برای مخالفت با نهضت آزادی زنان سازمان دهی کردند ، این نکته را به اثبات رساندند. آنان از جمله براساس این اعتقاد « بدیهی» عمل می کردند که طهارت اخلاقی زنان با ورود آنان به حیات اجتماعی خدشه دار می گردد و بنابراین کل بافت اجتماعی تضعیف می شود.(39)
نظریه ی سلطه ی فرهنگی برای توضیح پذیرش گسترده ا ی که نثار نظام های رایج دموکراسی رقابتی شده است، نیز مفید است. باردیگرفرضیاتی راکه این نظام برآن تکیه دارد ، در نظر بگیرید: این که انسان ذاتا" خودخواه و برتری طلب است، این که مردم مختلف منافع متضادی دارند و این که بهترین راه سازمان دادن به یک حکومت دموکراتیک رقابت بین گروههای بهره وراست. این فرضیات که به عنوان اصولی «بدیهی» ترویج شده اند، به بخشی از جهان نگری عمومی بدل گشته اند، هرچند به نفع بیشتر مردم نیستند. این فرضیات درکلاسهای اجتماعی و دردروس علوم سیاسی و دردرون نظام آموزشی ما ترویج می شوند، درنظام های رسانه ای ما ترویج می شوند و از راه رفتارهای نهادینه شده ی رقابت آمیزکه به فعالیت هائی که در نظام های سیاسی، حقوقی و اقتصادی ما صورت می گیرد سازمان می دهند ، ترویج می شوند. اما همه ی این نظام ها ساخت هائی فرهنگی هستند که ارزش ها ، علائق و اعتقادات طبقات سیاسی برخورداری که آنها را ساخته اند ، مجسم می سازند.
این به معنای یک توطئه ی آگاهانه از سوی آنانی که از نظم اجتماعی موجود سود می برند ، نیست. این نظم اغلب به نظر آنان که از آن سود می برند طبیعی و گریزناپذیرمی رسد زیرا افراد معمولا" یک کشش ناآگاهانه به سوی افکاری دارند که منافع آنها را پیش می برد.(40) وقتی این افراد ازگروههای اجتماعی تحصیل کرده ومرفهی هم باشند که اسباب تولید فرهنگی ( یعنی آموزش و پرورش، رسانه ها وسایر نهادهای اجتماعی) را دراختیاردارند، کاملا" طبیعی است که سرانجام باورهائی را که خودشان کششی طبیعی و ناآگاهانه نسبت به آن دارند، درمیان کل جمعیت ترویج کنند. درواقع ، اعضای این گروههای مرفه اجتماعی ممکن است وقتی دراین جریان ترویج شرکت می کنند ،براساس خالصانه ترین انگیزه ها عمل کنند چون ممکن است به این باوررسیده باشند که نظم اجتماعی موجود به همان صورت که به نفع آنهاست ،به نفع همه هم هست. آگاهانه یا ناآگاهانه ، نتیجه یک نوع سلطه ی فرهنگی نیرومند است.

پس یک ملت چگونه می تواند از محدودیت های ذهن خود که از سوی فرهنگ سازمان دهی شده است، فراتر رود؟ علاوه برآن چگونه می تواند این کار را بدون جنگ و برخورد بیشتر انجام دهد، جنگ و برخوردی که فقط فرضیات مربوط به ذات انسان و نظم اجتماعی را که زیربنا و حافظ نظام حاکم رقابت سیاسی است ، تقویت می کند؟ تشبیه بازی می تواند برای پاسخ دادن به این پرسش مفید باشد. نهادهای فرهنگی ، نظیر نظام دموکراسی رقابتی ما را می توان «بازی هائی» دانست که طبق مجموعه ی خاصی از «مقررات» عمل می کنند.(41) مقررات دموکراسی رقابتی نه تنها وجود برنده و بازنده بلکه برد قوی ترین بازیکنان را نیز تضمین می کند. وقتی بازیکنان ضعیف تر تن به این بازی می دهند ، بازی با مقرراتی را می پذیرند که معمولا" به شکست خودشان کمک می کند. تدابیر خصمانه ی اصلاحات اجتماعی با این مقررات رقابتی تطابق دارد. این تدابیر به طور همزمان هم این بازی قدیمی را مشروع می سازند وهم تضمین می کنند که بازهم قوی ترین بازیکنان در آن برنده شوند.(42)
یک راهبرد دیگر هم وجود دارد . این راهبرد آن است که وقت و نیروی خود را از بازی قدیمی بیرون بکشیم تا یک بازی تازه ایجاد کنیم. تنها چیزی که باعث تداوم بازی قدیمی می شود این واقعیت است که بیشتر مردم به قوانینش رضایت داده اند. اگر یک بازی جایگزین جذاب تر باشد ( یعنی افزایش عدالت اجتماعی و پایداری زیست محیطی را به ارمغان بیاورد)، شروع می کند به جلب تعداد روزافزونی ازمردم به خود. (یعنی بیشتر مردمی که بازی قدیمی به سود منافع و ارزش هایشان نبوده.) اگرتعداد کافی از مردم بازی با مقررات قدیمی را کنار بگذارند و شروع به بازی با مقررات جدید کنند ، بازی قدیمی نه از طریق جنگ و دعوا که از طریق فرسایش به پایان می رسد.

این راهبرد ، راهبردی بر مبنای ساختن، جذب کردن و فرسودن است. این روش به کلی غیر خصمانه است و وسیله ی اصلاحات اجتماعی را با هدف نظم اجتماعی صلح آمیز، عادلانه و پایدار آشتی می دهد. اصلاح اجتماعی مستلزم شکست دادن ستمگران یا حمله به کسانی که بیش از همه از قوانین قدیمی سود می برده اند نیست. بلکه مستلزم آن است که ماهیت سلطه آمیز بازی قدیمی را تشخیص دهیم ، وقت و نیروی خود را صرف آن نکنیم و این وقت و نیرو را درساخت یک بازی جدید سرمایه گزاری نمائیم.
تعداد روزافزونی از مردم به خودی خود شروع به درک این نکته کرده اند. دربسیاری از بخش ها از راه انجام تجربیات سازنده درزمینه ی اصلاحات اجتماعی کم کم الگوهائی غیرحزبی برای انتخابات و تصمیم گیری پدیدار می شوند. بیشتر این تجربیات هنوز زیر خط رادار بسیاری از ناظران سیاسی هستند زیرا رهبری را در این زمینه سازمان های غیر دولتی و نه حکومت ها به عهده دارند. با این حال این الگوهای درحال پیدایش تجربیات اجتماعی – سیاسی مهمی را تشکیل می دهند.
دراین زمینه بازهم نمونه ی جامعه ی بین المللی بهائی آموزنده است. بهائیان معتقدند که دراین عصر وابستگی های متقابل و روزافزون جهانی ، الگوهای حزبی حکومت کهنه و مشکل آفرین شده اند. با این حال بهائیان با نظام های حزبی موجود مخالفت یابه آن حمله نمی کنند . برعکس ، بهائیان نسبت به هر نظام حکومتی که درلوای آن زندگی می کنند وفادارو مطیع هستند وممکن است در کشورهائی که فرصت آن را فراهم می سازند با رأی دادن مسئولیت مدنی خود را انجام دهند. درهمین حال، بهائیان به منظور تمرکزنیروهایشان روی ساختن یک نظام جایگزین حکومتی که برای مطالعه به دیگران ارائه می دهند ، از شرکت فعال در سیاست های حزبی خودداری می کنند. تجاربی از این دست آزمایشاتی هستند که به طور طبیعی رخ می دهند، آزمایشاتی که عاقلانه خواهد بود که اگر درآن شرکت نمی کنیم، پی جوئی نمائیم و ازآنها بیاموزیم.

نتیجه گیری

نظام حاکم مبنی بردموکراسی رقابتی غیرمنصفانه بودن و ناپایداربودن خود را درعصر وابستگی های متقابل و روزافزون جهانی به اثبات رسانده است. با این حال این نظام قابل اصلاح نیست زیرا مشکلات آن ناشی از عمیق ترین فرضیات درونی آن است. نفوذ فساد آور پول، بیرون راندن دیدگاههای مختلف و متنوع، ناتوانی از حل مشکلات پیچیده، افق های کوتاه مدت برنامه ریزی، نبود هماهنگی فرامرزی ، افزایش بی ادبی و تنگ نظری، تشدید اختلافات اجتماعی، پرورش بدبینی ونارضایتی عمومی ، و تأثیر کلی فرساینده بر روحیه ی بشری ، اینها دست آورد های این نظام و میوه ی تلخی هستند که در بذرهای آن نهفته است.
حضرت بهاء الله می پرسند: « غفلت تا کی ؟ اعتساف تا کی؟ انقلاب و اختلاف تا کی ؟ ... اریاح یأس از جمیع جهات در عبور و مرور است و انقلابات و اختلافات یوما" فیوما" در تزاید.»(43)

حال دموکراسی رقابتی به چیز کهنه ی زیان آوری تبدیل شده است . تا کی مردمانی که این زیان ها را تحمل می کنند با زهم درحالت انکار می مانند ؟ وقت پیش رفتن است. تاریخ تازه آغاز گشته است.

یادداشت ها

1 Daniel Bell, The End ofldeology (Cambridge, MA: Harvard University Press, 198 -8).
2 - Samuel Huntington, The Clash of Civilizations and the Remaking of World order (New York: Simon & Schuster,1996).
3 - برای نمونه مراجعه کنید به :
Joseph Stiglitz,Globalization and its Discontents (New York: w.w. Norton, 2002) Jeffry Frieden,Global Capitalism(New York: w.w. Norton, 2002);John Cavanagh,Alternatives to Economic Globaliztion(San Francisco: Berrett-Koehler,2002); Naomi Klein, No Logo (New York:Picador,2002);David Korten,When corporations Rule the World (West Hartford,Cr:Kumarian Press,1995).
4 - این مقاله برگرفته از کتابی است تحت عنوان فراسوی فرهنگ رقابت : از خصومت گرائی تا تعاون وهمیاری در عصر وابستگی متقابل که قبلا" به چاپ رسیده است (Oxford: George Ronald,2004) . ناشر اجازه ی انتخاب و تعدیل بخش هائی از این کتاب را برای این مقاله داده است.
5 - منتخباتی از آثار حضرت بهاء الله (لانگهاین: لجنه ی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی ،1985)، شماره 110.
6 - برای نمونه مراجعه فرمائید به :
Deborah Tannen, The Argument Culture (New York: Random House,1998).
7 - Norman Orstein, "Introduction," in Lessons and Legacies: Farewell Addresses
from the Senate (Reading, MA: Addison-Wesley, 1997), p. xi.
8 - Howell Heflin, "Farewell Address," in Lessons and Legacies, p. 79
9 - Paul Simon, "Farewell Address," in Lessons and Legacies, p. 172
10 - James Exon, "Farewell Address," in Lessons and Legacies, p. 57
11 - Tannen, p. 96
12 - همان، صص 100-96
13 - Jane Mansbridge, Beyond Adversary Democracy (Chicago: The University of Chicago Press, 1980).
14 - منتخباتی از آثار حضرت بهاء الله (لانگهاین: لجنه ی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی ،1985)، شماره ی 112
15 - مراجعه فرمائید به بحث ها موجود در این زمینه در:
Joseph Schumpeter, Capitalism, Socialism and Democracy (New York: Harper, 1976) and Anthony Downs, An Economic Theory of Democracy (New York: Harper and Row, 1965.(
16 Vaughan Lyon, "Green Politics: Parties, Elections, and Environmental Policy,"- Canadian Environmental Policy: Ecosystems, Politics, and Process, ed. Robert Boardman (Toronto: Oxford University Press, 1992), p. 129
17 - David Held, Models of Democracy, 2nd ed. (Stanford: Stanford University
Press, 1996), p. 170.
18 - Sydney Blumenthal, The Permanent Campaign (Boston: Beacon, 1980 (.
19 - برای نمونه مراجعه فرمائید به :
Eleanor Clift and Tom Brazaitis, War without Blood- shed. The Art of Politics (New York: Touchstone, 1997(.
20 - Frank Ackerman, The Political Economy of Inequulity (Washington, DC: Island Press,2000); Isaac Shapiro and Robert Greenstein, The Widening Income Gulf (Washington, DC: Center on Budget and Policy Priorities, ,1999); Albert Fishlow and Karen Parker, Growing Apart: The Causes and Consequences of Global Wage Inequality (New York: Council on Foreign
Relations Press1999), Stephen Haseler, The Super Rich: The Unjust New World of Global Capitalism (New York: St. Martin's Press, 1999).
21 Lester Brown, Christopher Flavin and Hilary French, eds., State of the World - 2000: A Worldwatch Institute Report on Progress toward a Sustainable Society ( New York: W.W. Norton& Company, 2000); David Suzuki and HollyJewel1 Dressel, From Naked Ape to Superspecies: Humanity and the Global Eco- Crisis (Vancouver: Greystone Books, 2004); Lester Brown, Michael Renner, Linda Starke and Brain Halweil, eds., Vital Signs 2000: The Environmental Trends That Are Shaping Our Future (New York: Norton, 2000).
22 - برای یک مرور کلی روی مشکل عوارض جا نبی مراجعه فرمائید به :
James A. Caporaso and David P. Levine, Theories of Political Economy (Cambridge:Cambridge University Press, 1992), PP. 89-92.
23 - برای نمونه مراجعه فرمائید به پیشنهادات ارائه شده در:
Henk Folmer, ed., Frontiers of Environmental Economics (Cheltenham, UK: Edward Elgar, 2001); Thomas Aronsson and Karl-Gustaf Lofgren, Green Accounting and Green Taxes in the Global Economy (Umea: University of Umea, 1997); and Robert Repetto, Green Fees: How a Tax Shift Can Work for the Environment and the Economy) Washington, DC: World Resources Institute, 1992(.
24 - برای نمونه مراجعه فرمائید به :
Michael Heiman, Race, Waste and Class (Oxford: Blackwell, 1996); Joan Nordquist, Environmental Racism and the Environmental Justice Movement: A Bibliography (Santa Cruz, CA: Reference and Research Services, 1995); Jonathan Petrikin, Environmental Justice
(San Diego, CA: Greenhaven Press, 1995); Robert Bullard, ed., Confronting Environmental Racism: Voices fiom the Grassroots (Boston, MA: South End Press, 1993) .
25 Jean Blondel, Political Parties: A Genuine Case for Discontent? (London: - Wildwood House, 1978), pp. 19-21.
26 - Janice Moulton, "A Paradigm of Philosophy: The Adversary Method," in Discovering Reality: Feminist Perspectives on Epistemology, Metaphysics, Methodology, and Philosophy of Science, Sandra Harding and Merrill Hintikka, eds., (Boston, MA: Kluwer Boston, 1983); Robin Lakoff, Language and Woman: Place (New York: Harper & Row, 1975(
27 - Moulton, 'Rdversary Method"; LakofF, Language and Woman's Place.
28 - World Commission on Environment and Development, Our Common Future (Oxford: Oxford University Press, 1987).
29 - بیت العدل اعظم الهی ، وعده ی صلح جهانی ، ص 11- 10.
30 - برای دستیابی به بیانیه ی مشترکی درباره ی این اتفاق نظر از سوی مجمعی از دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری مراجعه فرمائید به :
Seville "Statement on Violence, May16,1986",in Medicine and War 3 (1987)
همچنین مراجعه فرمائید به مباحث موجود در:
SigneHowell and Roy Willis, "Introduction," in Societies at Peace: Anthropological Perspectives, Signe Howell and Roy Willis, eds., (London: Routledge, 1989);Richard Leakey and Roger Lewin, Origins: What New Discoveries Reveal About the Emergence of Our Species (London: MacDonald & Jane's, 1977); Gary Becker, "Altruism, Egoism, and Genetic Fitness: Economics and Sociobiology," Journal of Economic Literature 14.3 (1976); Howard Margolis, Selfishness, Altruism, and Rationality (Cambridge: Cambridge University Press, 1982); Stefano Zamagni, ed., The Economics of Altruism (Aldershot, England: Edward Elgar Publishing, 1995); Teresa Lunati, "On Altruism and Cooperation," in Methodus 4 (December 1992); Robert Axelrod, The Evolution of Cooperation (New York: Basic Books, 1984); Theodore Bergstrom and Oded Stark, "How Altruism Can Prevail in an Evolutionary Environment," in American Economic Review, Papers, and Proceedings 83.2 (1993); Steven Rose, R.C. Lewontin, and Leon Kamin, Not in Our Genes: Biology, Ideology, and Human Nature (New York: Penguin, 1987); John Casti, "Cooperation: The Ghost in the Machinery of Evolution," in Cooperation and ConfEict in General Evolutionary Processes, John Casti and Anders Karlqvist, eds., (New York: John Wiley and Sons, 1994); Alfie Kohn, The Brighter Side ofHuman Nature: Altruism and Empathy in Everyday Life (New York: Basic Books, 1990).
Winston Churchill, House of Commons, 11 November 1947.- 31
32 - Francis Fukuyama, The End of History and the Last Man (New York: Avon Books, 1993).
33 - Bahi'i World Centre, The Bahd'i World 1996-97 (Haifa: World CentrePublications, 1998).
34 - برای دستیابی به جزئیات بیشتر درباره ی اصول و روال های انتخابات بهائی مراجعه فرمائید به :
Bahdi' Elections: A Compilation (London: Bahi'i Publishing Trust, 1990(
35 - برای دستیابی به جزئیات بیشتر درباره ی روال ها و اصول مشورت بهائی مراجعه فرمائید به :
Consultation: A Compilation (Wilmette, IL: Bahi'i Publishing Trust, 1980).
36 - برای نمونه مراجعه فرمائید به بحث دراین موارد در :
the Bahai International
Community United Nations Office, Prosperity - an Oral Statement Presented to the Plenary of the United Nations World Summit for Social Development (Copenhagen, Denmark: 1995).
همچنین مراجعه فرمائید به:
BIC UNO, Statement on Nature (New York: 1988).
37 - United Nations Institute for Namibia, Comparative Electoral Systems & Political Consequences: Options for Namibia, Namibia Studies Series no. 14, N.K. Duggal, ed., (Lusaka, Zambia: United Nations, 1989), pp. 6-7.
38 Antonio Gramsci, Selections From the Prison Notebooks of Antonio Gramsci,- Quinton Hoare and Geoffrey N. Smith, eds., (New York: International Publishers, 1971).
39 Robert Cholmeley, The Women's Anti-Suffrage Movement (London: National- Union of Women's Suffrage Societies, 1970); Jane Adarns, "Better Citizens without the Ballot: American Anti-Suffrage Women and Their Rationale During the Progressive Era," in One Woman, One Vote: Rediscovering the Woman Suffrage Movement, Marjorie Wheeler, ed., (Troutledge, OR: New- Sage Press, 1995).
40 - برای نمونه مراجعه فرمائید به مفهوم کشش گزینشی بیان شده در :
Max Weber, From Max Weber: Essays in Sociology, H.H. Girth and C. Wright Mills trans., (Oxford: Oxford University Press, 1946), PP. 62-63 and 284-85.
همچنین مراجعه فرمائید به :
W. Clement, The Canadian Colporate Elite: An Analysis of Economic Power (Ottawa: McClelland and Stewart, 1975), pp. 92 and 283-84.
41 - برای نمونه مراجعه فرمائید به :
Ludwick Wittgenstein, Philosophical Investigations, G. Anscombe, trans., (Oxford: Basil Blackwell, 1974); Raymond Cohen, International Politics: The Rules of the Game (London: Longman, 1981); J.S. Ganz, Rules: A Systematic Study (Paris: Mouton, 1971(
42 - برای بحث عمیق تردرباره ی این مشکل مراجعه فرمائید به :
Michael Karlberg, "The Paradox of Protest in a Culture of Contest," in Peace & Change, 28(2003), pp. 329-51.
43 - منتخباتی از آثار حضرت بهاء الله (لانگهاین: لجنه ی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی ،1985)، شماره 110.

نظر خود را بنویسید