×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

پيامد شگفت‌انگيز فقدان فرهنگ گفت و شنود ديني
1388/06/15

تاريخ حيات بشري همواره نظاره‌گر رويارويي نيروهاي ذهني كهنه‌انديش با ايده‌ها و افكار نوپديد بوده است. اين نيروهاي ذهني گذشته‌گرا كه به طور طبيعي نمي‌توانند يا نمي‌خواهند همزيستي مسالمت آميزي با انديشه‌هاي پيشرو و مترقي داشته باشند، تلاش مي‌كنند با تكيه بر مباني اعتقادي، فلسفي، عقلي و كلامي گذشته طرف مقابل يا همان علاقمندان و مشتاقان ايده‌ها و افكار نوپديد را متقاعد نموده و افزون بر تثبيت يا ارتقاي جايگاه اجتماعي سست بنيان خود و ديگر هم‌انديشان و پيروان آن مكتب فكري منسوخ، از استقبال عمومي نسبت به ايده‌ها و افكار نوبنيان جلوگيري كنند. نكته‌ي جالب در اين ميان آن است كه اين جلوگيري نتيجه‌اي معكوس براي ممانعت‌‌كنندگان به همراه دارد.

امر بهايي نيز در مقام يك جنبش فكري الهي نوانديش از آغاز پيدايش خود آن هم در جامعه‌اي به شدت گذشته‌گرا شاهد چنين رويارويي گسترده‌اي بوده و با وجود گذشت بيش از يك و نيم قرن، همچنان مقاومت‌هايي از سوي پيروان يا مروجان انديشه‌هاي منسوخ در برابر انديشه‌هاي نوين و استوار ديانت بهائي مشاهده مي‌شود. صرف نظر از دامنه‌ي گسترده‌اي از دلايل تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و ... كه براي چنين وضعيتي وجود دارد، يكي از مهمترين ريشه‌هاي آن فقدان فرهنگ گفت و شنود ديني است.

گفت و شنود يكي از ويژگي‌هاي بنيادين جامعه‌ي مطلوب و تكامل‌يافته‌ي انساني است اما يكي از موانع موجود بر سر راه پذيرش همين امر است؛ زيرا هنوز بسياري از انديشمندان آن را قبول ندارند و دست كم ترجيح مي‌دهند بيشتر بگويند تا اين كه چيزي را بشنوند. يكي از دلايل شكل‌گيري چنين وضعيتي بد آموزي‌هاي نادرست سنتي و اجتماعي است كه به طور كلي اجازه نمي‌دهد انديشمندان يك جامعه با يكديگر به گفت و گو يا تعبير بهتر گفت و شنود بنشينند و آراي متفاوت ديگران را تحمل كنند.

در اين مسير كسي مقصر نيست زيرا اعضاي چنين جامعه‌اي در هيچ مقطعي از حيات فردي و اجتماعي خود بردباري در برابر عقايد ديگران را نياموخته‌اند و تنها آموخته‌اند در برابر انديشه‌هاي متقابل از خود ضعف نشان ندهند يا به اصطلاع متعارف "كم نياورند". اين ايستادگي يا تعصب بر عقايد به ويژه عقايدي كه گاهي هيچ بنيان عقلي، انساني و حتي ديني براي آن‌ها وجود ندارد موجب مي‌شود تا فرد در مقام دفاع از آنچه كه ارزش مي‌پندارد. به هر وسيله‌ي استدلالي يا كلامي متوسل شود تا به هر نحو كه شده از ديدگاه خود دفاع كند و گاهي ناخواسته به جاي دفاع از انديشه‌هاي مورد علاقه‌ي خود به شكل ناشيانه‌اي به آن‌ها آسيب و ضربه مي‌زند.

علت بروز چنين پديده‌اي آن است كه افراد بسياري تاكنون از يادگيري هنر گوش فرا دادن به سخنان طرف مقابل غافل مانده‌اند، حال آن كه اين پيش‌شرط بنيادين تفهيم انديشه‌هاي نوين و برقراري گفت و شنود يا به تعبير فرنگي آن "ديالوگ" است. افزون بر اين بايد بدانيم هدف از هر گونه گفت و گو يا ديالوگ دستيابي به فهمي برتر پيرامون موضوعي است كه تاكنون درباره‌ي آن مي‌انديشيديم. اگر قرار باشد پس از انجام يك گفت و شنود و قانع شدن بر پايه‌ي استدلال‌هاي عقلاني و منطقي طرف مقابل باز هم به همان انديشه‌هاي گذشته‌ي خود باور داشته باشيم و حاضر نباشيم كه از آن‌ها جدا شويم، دستاورد چنين گفت و شنودي چيست؟

هنگامي كه اين گفت و شنود در قلمروي دين و مباحث الهياتي مطرح مي‌شود، آستانه‌ي بردباري افراد به مراتب پايين‌تر از ديگر قلمروها قرار مي‌گيرد و تعصب ديني گاهي به اندازه‌اي براي يك فرد دست و پا گير مي‌شود كه حتي او را از درك بديهي‌ترين امور باز مي‌دارد. هراس از به خطر افتادن جايگاه فردي يا اجتماعي و از دست دادن منافع يا حتي آنچه كه به نادرستي "حقوق مسلم" پنداشته مي‌شود از پذيرش واقعيت‌ها و حقايق ممانعت به عمل مي‌آورد و در نتيجه مي‌توان گفت كه در چنين شرايطي گفت و شنود به دستاوردي سازنده نيانجاميده است.

در بيش از يك و نيم قرني كه از پيدايش امر بديع بهائي مي‌گذرد، گروهي از دغدغه‌مندان كه خود را "عالم" و آگاه از امور الهي و به اصطلاح روحاني مي‌دانند با چنگ انداختن به بنيان‌هاي ديني و متاسفانه كج انديشي در مورد مفاهيم ديني در صدد برآمدند با مردود شمردن ديانت نوپاي بهائي نخست با قرار دادن آن در زمره‌ي فرقه‌ها و گروه‌هاي مذهبي آن را از "رتبه‌ي ديني" به "جايگاه فرقه‌اي" تنزل داده و در گام بعدي براي ممانعت از اقبال عمومي به آيين نوين يزدان هر آنچه را كه از درست و نادرست مي‌‌يابند به هم بافته و پوشش ناموزوني را پديد آورند كه با استفاده از آن شايد بتوانند براي مدتي حقيقت زيباي اين ديانت مترقي و تعالي‌بخش را در نظر ساده‌لوحان و زودباوران زشت و ناپسند جلوه دهند.

حال آن‌كه اولاً، ديانتي كه پيامبري مستقل، كتابي تازه و احكامي نوين دارد، به هيچ وجه نمي‌‌تواند دنباله‌روي ديني ديگر يا شاخه‌اي از آن و يا يك "فرقه" قلمداد شود و فراتر از آن اين كه تماس مستقيم مفاهيم موجود در اين ديانت با "روح انسان" با هدف تكامل بخشيدن به آن و رشد معنوي فردي كه در اين ديانت با تاكيد بر پرهيز از تقاليد كور كورانه صورت مي‌گيرد راه را بر هر پوشش و دسيسه‌اي مي‌بندد و آن را بي‌تاثير مي‌سازد.

در واقع، اين ستيز ناكارآمد به دليل عدم برخورداري از دو بنيان اساسي يعني "خردورزي" و "وجدان‌گرايي" همواره محكوم به شكست بوده و در طول تاريخ به ويژه ربع قرن اخير نتايج معكوسي را براي ستيزگران به همراه داشته است و مطابق گفتار الهي: "يُريدُونَ اَن يُطفِئوا نُورَاللّهِ بِاَ فوَاهِهِم و يَأبَی اللّهُ إلّا اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ ولو کَرِهَ الکافِرُونَ."[1]

يكي از تلاش‌هاي ديرينه‌ي بهائي‌ستيزان محو و نابودسازي تمامي آثار بر جاي مانده از فرهنگ و تمدن بهائي در جنبه‌هاي گوناگون اجتماعي و به طور كلي سطح جامعه بوده است. از تخريب اماكن مقدس بهائي گرفته تا املاك و دارايي‌هاي شخصي بهائيان و مصادره‌ي ظالمانه‌ي اموال آن‌ها. به عنوان نمونه درست دو سال پيش يعني در سال 1386 خورشيدي برابر با 164 بديع اقدام نابخردانه‌ي يكي از روزنامه‌ها در چاپ و انتشار ويژه‌نامه‌اي با عنوان "بهائيت آن گونه كه هست" آن هم با تيراژي فراوان موجب شد تا بار ديگر رايحه‌ي جانپرور انديشه‌ي بهائي در سراسر ايران منتشر گردد و جمع عظيمي به ويژه جوانان و نوجوانان ايراني نه بر اثر توهين‌هاي موجود در آن ويژه‌نامه، بلكه بر اثر كنجكاوي و عطش روحاني خود با اين آيين نوين الهي بيشتر آشنا شوند.

مي‌توان چنين تعبير نمود كه جامعه‌ي بهائي ايران كه مدتي طولاني است از داشتن هر گونه رسانه‌ي جمعي يا مطبوعات در ايران كه سرچشمه‌ي ظهور اين امر الهي است، محروم است؛ به لطف دين ستيزي دشمنان خود از فرصتي بي‌سابقه براي تبليغ امرالله برخوردار شد.

دست كم تمثال مبارك حضرت عبد البهاء فرزند گرامي حضرت بهاءالله كه روي جلد ويژه‌نامه‌ي ياد شده نقش بسته بود، در شمارگان بسيار در سراسر ايران توزيع گرديد و بسياري از كساني كه تاكنون در طول عمر خود يك بار هم نام مبارك ايشان را نشنيده بودند يا تصوير ايشان را نديده بودند، ضمن آشنايي با ايشان درصدد برآمدند دربارهِ زندگي و شخصيت و خدمات اين چهره‌ي نوراني تحقيق كنند.

خوشبختانه رسانه‌ي اينترنت به وجود تمامي محدوديت‌هايي كه در ايران روي آن اعمال مي‌شود، در اين زمينه خدمات فراواني را به حقيقت‌جويان ارايه كرده و وب سايت‌ها و وبلاگ‌هاي امري با در اختيار گذاشتن متن كامل نصوص مباركه و ديگر آثار تبييني بهائي شكاف موجود را پر كرده و در روشنگري اذهان خفته و بيدار كردن آن‌ها از خواب ناداني و غفلت كمك شايان توجهي را ارايه كرده است.

به اين ترتيب بهائي‌ستيزان بي آن كه خود متوجه شده باشند، به مروجان رايگان ديانت بهائي مبدل شده اند هر چند كه در بيشتر آثار خود چيزي جز اهانت و دروغ نمي‌نويسند و اين از لطف پروردگار است. به اين دليل بايد از وجود آن‌ها خرسند باشيم.

همان گونه كه در آغاز اين گفتار خاطر نشان شد، به دليل فقدان فرهنگ گفت و شنود ديني در يك جامعه، گاهي تعصب مذهبي افراد را حتي از فهم و درك بديهي ترين امور باز مي‌دارد. جمع بسياري كه امروز به ديانت بهائي ايمان دارند و مشتاقانه از آن پيروي مي‌كنند، به واسطه‌ي همين دين‌ستيزي‌ها و به اصطلاح رديه‌نويسي‌ها با اين آئين پاك آشنا شده‌اند و به قول مروف: عدو سبب خير شود، اگر خدا خواهد.

ضعفي كه جامعه‌ي ايراني در بيش از يك و نيم قرن گذشته از آن رنج برده و همچنان مي‌‌برد فقدان همين هنر گفت و شنود و تحمل و بردباري ديني است. هنگامي كه يك نظام فكري و ديني موقعيت خود را متزلزل‌تر از هر زمان ديگري بيابد، ناخواسته در مقام دفاع از جايگاه خود آسيب‌هايي را به خود مي‌زند كه حتي مخالفان آن نيز نمي‌توانند چنين ضربه‌اي را به آن وارد كنند. امروز پديده يا آفت بهائي ستيزي دقيقاً در چنين وضعيتي قرار گرفته و به جاي تضعيف يا تخريب اين آيين الهي در واقع به آن خدمت مي‌كند و حقيقتاً اين موضوعي شگفت‌انگيز است. شايد اين پديده نيز يكي ديگر از مراحل تكامل ديني باشد كه شايسته است مورد عنايت و بررسي دين پژوهان قرار گيرد.

البته نمونه‌هاي تاريخي چنين پديده‌اي را در اديان پيشين نيز مي‌توان يافت. به عنوان مثال در قرن نخست ميلادي بخش قابل توجهي از مناطق اروپا به دليل ملاحظه‌ي ستيز يهوديان با پيروان حضرت عيسي به آيين مسيحيت علاقمند شده و پس از تحقيق و مطالعه‌ي بيشتر به آن گرويدند.

در اين عصر و دوره نيز بار ديگر تاييد و پشتيباني الهي بر پايه‌ي سنت حمايت از راه و مسير بر حق مومنان جريان يافته است و خداوند متعال به خوبي مي‌داند چگونه به قوت و فيض روح القدس ستيز و دشمني كوته انديشان با امر خود را در مسيري كاملاً معكوس يعني تقويت و استحكام بيشتر آن به كارگيرد. به نظر شما چه نشانه‌اي آشكارتر از اين مي‌‌تواند ما را به تسليم شدن در برابر امر الهي خرسند و دلگرم نمايد و پويش آگاهانه‌ي ما را در اين مسير تشويق نمايد؟

--------------------------------------------------------------------------------

1 قرآن كريم، سوره صافّات، آيه ١٧٣

نظر خود را بنویسید