×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

بسی رنج بردیم در این سال سی
1388/06/17

منبع: ایران گلوبال

سراسر ایران سال ۵۷ و از جمله دانشگاه صنعتی، تظاهرات بر علیه رژیم سلطنتی بازاری داغ داشت. بازاری که من در آن نقشی نداشتم و به همین جهت، دوستان من، حتی صمیمی ترین آنها، با حالتهای مختلف ولی عمدتا خصمانه و گاهی تحقیر آلود و در بهترین شکل، سرزنشگر و ترحم انگیز، می گفتند:

«چرا به تظاهرات نمی آیی؟ چرا بی تفاوتی؟ چرا سرنوشت ایران برایت مهم نیست؟ چرا می ترسی؟ آیا تحصیل در دانشگاه، اینقدر برایت مهم است؟ آیا منتظری که دیگران، با بذل جان و مال خود، سفره ای اماده پهن کنند و تو با فرصت طلبی بر سر آن بنشینی؟ و و و»

اینها و چرا ها و آیاهای دیگر، چه با زبان و چه با نگاه و اطوار گوناگون، خوراک یومیه من بود. من هم حرفهایی داشتم اما شرایط و فضا به گونه ای بود که نمی توانستم چیزی بگویم یعنی حرفهای من تاثیری نداشت. به آنها می گفتم که از اینکه می بینم در راه اعتقاد و باور خود با صداقت و نیت خالص فعالیت می کنید شما را تحسین کرده و برای شما نهایت احترام را قائلم. با روش شما مخالف نیستم و شما را ملامت نمی کنم، اما موافق هم نیستم و جانبداری نمی کنم. من روش خودم را دارم. اما توضیح و تشریح روش من، در آن فضای انقلابی، کاری بس دشوار بود گو اینکه اصولا میلی هم به شنیدن آن وجود نداشت.

در حدود تنها یک سال بعد، باز همان صحنه ها تکرار شد. رژیم سلطنتی رفته بود و تظاهرات و مبارزات خیابانی به مراتب خونبارتر از گذشته، این بار بر علیه همانی بود که برای آمد نش، آن همه تلاش کرده بودند و نیامده خواهان رفتنش بودند. آش و کاسه همان و باز همان نگاهها و سوالها و من، گر چه کمی خفیف تر، اما باز هم قادر نبودم حرف موثری بزنم. هنوز آوای مسلسل در گوش بسیاری کارسازتر و حتی دلنواز تر از زمزمه محبت بود و مشت گره کرده، پر بار تر از دست مودت. باری، این صحنه ها به بهانه ها و یا دلایل مختلف، بارها و بارها تکرار شد اما انقلاب فرهنگی و اخراج من از دانشگاه، باعث شد تا دیگر مستقیما در معرض آن سوالها و نگاهها قرار نگیرم.

سی سال از آن دوران می گذرد. در روزهای اخیر تظاهرات عظیم و بسیار گسترده ای در تهران و برخی شهرهای دیگر انجام شد. بسیاری از بهاییان و مخصوصا جوانان، در معرض همان سوالات قرار دارند اما شرایط جامعه، عموما و جامعه بهایی به شکل خاص ،تغییرات کلی نموده است لذا امید می رود که این بار حرف بهاییان تاثیر بیشتری داشته باشد.

قبل از هر چیز و این بار با جرات و صراحتی به مراتب بیش از سی سال پیش می توانم بگویم که بهاییان ترسو نیستند. شعار آنها، «ترس از برای چه و بیم از که؟» است و حداقل در این سی سال گذشته، این امر را بخوبی اثبات کرده اند. آن زمان که مقامی داشتند، نترسیدند، آن زمان که ثروتی داشتند نترسیدند، آن زمان که در دانشگاهها تحصیل می کردند، نترسیدند، حال که از همه اینها محروم هستند از چه بترسند؟ بسیار بودند کسانی که ادعای انقلابی بودن و آن هم از نوع اصلی واصیلش را داشتند اما به بهانه های مختلف و از جمله بهانه تغییر تاکتیک و توبه یا تقیه، با عقب نشینی از مواضع خود و حتی اتخاذ مواضعی متضاد، به ادامه تحصیل و باقی ماندن در شغل و مقام و حفظ اموال و حتی جان خود، موفق شدند اما بسیاری از بهاییان، به هیچوجه حاضر به انجام چنین کاری نشدند. آنها کرارا و مرارا در برابر این وسوسه قوی، دلفریب، شاید کارساز و شاید منطقی، قرار می گرفتند که عقیده خود را در قلب محفوظ دار اما بر زبان، حرف دیگری جاری کن. اما نکردند و این در حالی بود که با هیچ گروهی و حتی جمهوری اسلامی، با آن همه شمشیرهای از رو بسته، دشمنی نداشتند. همه را ایرانی و هموطن و از آن بالا تر، از نوع انسان دانسته و به یکایک آنان، عشق می ورزیدند. برخی، این عمل آنها را نشانه تعصب قلمداد کردند، اما از ارائه تعریفی از تعصب که روش بهاییان را بتوان در زمره آن قرار داد، عاجز ماندند. بسیاری، آن را غیر منطقی و ناکارامد دانستند اما در هر حال روش بهاییان شگفت انگیز بود و مرور زمان نیز کارایی آن را به اثبات رساند و حداقل، ناکارامدی دیگر روشهای مبتنی بر خشونت متقابل را واضح ساخت به گونه ای که پس از سی سال، شیوه صریح اکثرمعترضین به انتخابات اخیر، عدم بکار گیری خشونت و برگذاری تظاهرات مسالمت امیز، عنوان می گردد. واضح است که به هیچ عنوان نمی توان سلوک بهاییان را ناشی از ترس دانست. اگر سی سال پیش، ذکر این مطلب دشوار می نمود اکنون دیگر به جرات می توان بیان کرد. گرچه در همان سال ۵۷ نیز تاریخ دیانت بهایی صحنه های پر شکوه بی شماری از شجاعتها و حماسه سازیها را برای عرضه داشت و یکی از نزدیکترین انها،خودداری بهاییان از عضویت در حزب رستاخیز ،علی رغم فشارها و حتی تهدیدات رژیم سلطنتی و ساواک بود در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان،طوعا یا کرها،عضو ان شدند.با این همه، وقایع سی سال اخیر، به شکلی زنده و عینی و نو شونده، در پیش دیدگان نسل حاضر قرار داشته و راه را بر هر انکاری می بندد.

بهاییان، از فدا کردن جان خود نیز هراسی ندارند تا آنجا که در بین خاص و عام، مسلم شده است. در سه دهه اخیر، یکی از با استقامت ترین اقشار جامعه در راه حفظ اعتقادات خود، بهاییان بوده اند. از سوی دیگر، بهاییان، سیّاس و فرصت طلب و یا به اصطلاح، ابن الوقت و منتظر گسترده شدن سفره ای مهنا و مهیا و بی زحمت بر سر آن نشستن نیز نیستند. در بسیاری مواقع، اصولا سفره ای نمی بینند. نه برای خود و نه برای دیگران. براستی بهاییان در انتظار چه یا چگونه فرصتی هستند؟ که چکار بکنند؟ اکنون بر همگان مسلم گشته که بهاییان، جاسوس اسراییل و امریکا و روسیه و انگلیس و چند جای دیگر نیستند. هیچ طرح و نیتی برای در دست گرفتن حکومت ایران ندارند. البته آنها تلاش می کنند تا هموطنانشان با ایده های آنان اشنا گردند.هم وطنانی که از اصول دیانت بهایی،تنها اتهامات بی پایه و سیل اسای رسانه های انحصاری را می شنوند.اگر این، فرصت طلبی است، چه کس و یا گروهی دیگر را می توان فرصت طلب ندانست؟

علیرغم شایعات بی اساس که توسط بدخواهان یا بی خبران منتشرمی گردد و هیچگاه نتوانستند از پس ادعای خود بر ایند، بهاییان، نسبت به وطن خود، بی تفاوت نیستند. سرنوشت آنان، به شکلی عجیب و قابل تامل با ایران و ایرانی گره خورده است. ایران زادگاه آیین بهایی و محل صدها مکان مذهبی می باشد. در این میان، دو شهر تهران و شیراز، از اهمیت ویژه ای برخوردارند و بهاء الله در مورد شکوه و مجد اینده ایران و خصوصا تهران، بیانات بسیار دارد. یکی از مهمترین اعیاد مذهبی بهاییان، عید نوروز می باشد. میلیونها بهایی ایرانی و غیر ایرانی، آرزوی اعتلا و سربلندی این اب و خاک را داشته و از هیچ تلاشی در این راه ابا ندارند. بهاییان ایران و حتی جهان، بر طبق اعتقادات خود، مامور به خدمت صادقانه به ایران می باشند. خدمات درخشان بهاییان به ایران، بسیار بوده و در این مختصر فرصت پرداختن به آنها نیست.

اما نترسیدن بهاییان، یک امر ذاتی نیست. بهاییان نیز انسانند و مانند هر انسان دیگری، نگران جان و مال و شغل وخانواده و موقعیت خود هستند. ترس، به سراغ آنها هم می آید. اما نیرویی درونی، بر گرفته از ایمان به بهاء الله وعشق به آرمانی قوی تر، باعث می شود تا در صورت لزوم، همه این خواسته های دوست داشتنی و به حق را فدا نمایند. به همین منوال ،دوست داشتن افرادی که با بغض تمام کمر بر نابودی بهاییان بسته اند، کار ساده ای نیست و به اعتقاد بسیاری، حتی احمقانه است. اما بهاییان به این کار ایمان دارند و اصولا اشکال اساسی تمدن امروزین را در این می بینند که آنچنان با فرهنگ خشونت و رقابت خو گرفته است که این نوع عشق را احمقانه می پندارد. البته این نیز برای بهاییان، آسان بدست نیامد. تربیت مبتنی بر عشق به نوع انسان و صلح جویی در بستر تعالیم دیانت بهایی، به تدریج این خلق و خو را در آنان تقویت نموده است. آنان، به مانند کسانی هستند که یک گونه حیاتی بسیار پر ارزش، که در خطر مسلم انقراض قرار دارد را با تمام توان خود حفظ نموده و تلاش دارند تا در موقعیتی مناسب، آن را در اختیار عموم قرار دهند .در عین حال ،جامعه بهایی،همواره،چه از طریق ارسال نامه به سازمانها و مجامع بین المللی و چه مخاطب قرار دادن مسوولین جمهوری اسلامی ایران، ظلمهای وارده به بهاییان و دیگر اقشار جامعه را محکوم و خواستار مجازات متخلفین بر اساس قانون گردیده است .

بهاییان بیش از بسیاری، از آزادی محروم و به خوبی با طعم تلخ محرومیت، اشنا بوده وهستند. مشاهده ضرب و شتم و در خون غلطیدن مردمانی عمدتا جوان و طالب آزادی در خیابانهای ایران، دل بهاییان را به درد آورده و یاد و خاطره سالها رنج و عذاب را برای آنان زنده می کند. آنان دهه ها ست که با این پدیده اشنا هستند. این مصیبات، شمه ای از مظالمی است که «طی سالیان دراز ازطرق سازمان یافته و پنهان» بر بهاییان رفته است و لذا بهاییان کراهت آنها را با گوشت و خون خود حس کرده و البته از آنها ناخشنودند وخشونتهای اخیردرخیابانهای ایران را، از مصادیق بارز نقض ازادی و حقوق بشرمی دانند. سرویس خبری جامعه جهانی بهایی، با تیتر درشت و دائمی «بهاییان جهان با قلوبی دردمند، اخبار ایران، زادگاه ایین بهایی را دنبال می کنند»، مرتبا اخبارمربوط به نقض حقوق بشر در ایران را پوشش داده است. از سوی دیگر، امکان شرکت بهاییان بعنوان یک شهروند و نه بعنوان نمایندگان ایین بهایی، در گردهمائیهائی که منحصراً متمرکز بر نقض حقوق بشر در ایران است، قابل بررسی است. در عین حال، بهاییان همواره در صددند تا «راههای همکاری و معاضدت با گروه های صادق که هدف و مقصدشان بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی مردم ایران است و اعمال و شیوه کارشان با اصول دیانت بهایی مخالفتی ندارد بیابند»(۱)

اما مهمتر از همه اینها، سلوک بهاییان و دیدگاه آنها نسبت به جریانات اخیر ایران را باید در پیامهای اخیر بیت العدل اعظم، و بویژه در پیام ۲۳ ژوئن ۲۰۰۹ جستجو کرد. پیام، با اظهار حزن و اندوه از وقوع حوادث اخیر در ایران و ابراز نگرانی از «امنیت میلیونها نفر از زنان و مردان شریف» ایران اغاز می گردد و با استفاده از تعبیر «بر افتادن پرده ها»، خشونت در خیابانهای ایران را، جلوه بیرونی و اشکار مظالمی می نامد که در سالیان دراز، از طرق سازمان یافته و پنهان، بر بهاییان و دیگر شهروندان ایرانی وارد امده است. در این پیام، از بهاییان موکدا خواسته می شود که با خلوص کامل از هر نوع فعالیت سیاسی حزبی خودداری کنند اما با تاکیدی بیشتر بیان می دارد که نباید نسبت به مشکلاتی که گریبانگیر هموطنان عزیزشان است بی اعتنا باشند. آنها باید چون نمادی از استقامت و ثبوت، مشعل فروزان نور و امید و شفقت را در بین دوستان و اشنایان و همسایگان و خویشاوندان خود بر افروزند وبا یاداوری این بیان عبدالبها، که «ایران، مرکز انوار گردد. این خاک، تابناک شود و این کشور، منور گردد»، خود وآنها را به این باور، مطمئن سازند که ایران عزیز اینده ای درخشان خواهد داشت.عدالت خواهی و انصاف طلبی مردم ایران، نهایتا باعث خواهد شد تا محبت و وداد بر نفرت و عناد، چیره گردد.

بهاییان معتقدند و این اعتقاد را با سلوک و منش خود نشان داده اند که:

«واکنش صحیح در مقابل ظلم، نه قبول خواسته سرکوبگران است و نه پیروی از خوی و روش آنان. نفوسی که گرفتار جور و ستم هستند، می توانند با اتکا به قدرتی درونی که روح انسانی را از اسیب کینه و نفرت محفوظ می دارد و موجب تداوم رفتار منطقی و اخلاقی می شود، ورای ظلم و عدوان بنگرند و بر آن فائق ایند».(۲)

منابع:
۱ - پیام بیت العدل اعظم می ۲۰۰۸

۲ - پیام ۲۳ جون ۲۰۰۹.متن کامل این پیام در ادرس زیریافت می شود

//news.persian-bahai44.org/story/142

نظر خود را بنویسید


خداوند مهربان نوع انسان را

پرستو
ارسال شده در : 1388/6/23

خداوند مهربان نوع انسان را يكسان آفريد و به آن قوه عقل را عطا فرمود و جاي بسي تاسف است كه ما انسانها بدون توجه به خلقتمان با برادران و خواهرانمان آنگونه رفتار كنيم كه شايسته ي اخوت ومحبت نباشد به اميد انكه همگي به بلوغي اجتماعي دست پيدا كنيم كه براي ابراز نظرات و حل سوء تفاهمات في ما بين از روش هاي انساني و محبت آميز همراه با استدلال و برهان استفاده كنيم و هرگز شاهد خشونت و خونريزي در عالم نباشيم و با يكديگر آنگونه رفتار كنيم كه خالق و آفريننده ي ما از آن راضي و خشنود باشد .و اين ممكن نيست مگر در سايه ي تعاليم الهي . انبياء مربي عالم هستند و تنها راه نجات و درمان امراض بشري در عالم نوش دارويي است كه در دست آنان است و اينكه به تعاليم و دستورات آنان عمل كنيم تا صلح عمومي -وحدت عالم انساني و برادري و برابري حاصل شود و نوع بشر با هر رنگ و هر نژاد و هر زبان و هر فرهنگ و آدابي بتوانند با يكديگر در نهايت محبت و دوستي زندگي كنند

چقدر زیباست این تعبیر افتادن

نگین
ارسال شده در : 1388/6/17

چقدر زیباست این تعبیر افتادن پرده ها. با تمام دلخونی هایی که وقایع اخیر به بار آورد، یک پیشرفت خوب حاصل شد و آن این که آنچه سالها در زندانهای مخفی مخوف رخ می داد، به خیابانها آورده شد و در معرض دید همگان قرار گرفت، مرگ های مشکوک، مرگ پس از آزادی از زندان، و اعدام به جرمهای واهی دروغین چون قاچاق و فساد در ارض همه به خیابانها آمد تا کذب سخنان سی ساله آشکار شود، تا بیگناهی هزاران ایرانی از بهائی و سیاسی و دانشجو و دیگر گروه ها معلوم شود.

اما چقدر امیدبخش است که امروز


ارسال شده در : 1388/6/17

اما چقدر امیدبخش است که امروز بسیاری از ایرانیان پی به روش صحیح مبارزه با ظلم برده اند و فهمیده اند که با تیر و تفنگ نمی توان به عدالت رسید