سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
منبع: شهرگان
بار دیگر حقه ها ساختند، عروسکان خیمه شب بازی را به میدان آوردند و قلمهای افترا زن را به جولان آوردند تا ساده دلان را بفریبند و خشک مغزان را به تحریک و واویلا به هیجان آرند و بار دیگر ضوضایی بر پا کنند و در این میان بهاییان را وجه المصالحه قرار دهند.
در روزنامه هایی چون کیهان، که با کلماتی عامیانه و از جنس دروغ صفحات خود را پر می کنند و سطرهایشان ساخته از کلمات جاسوس و دشمن است، همه حق طلبان قربانی می شوند. در این میان همواره قشریون درتلاشند تا بهاییان را علمدار مخالفت قرار دهند و به این بهانه، بر شدت آزار بر این جامعه بی پناه بیفزایند. برای اثبات این مدعای بی اساس هم به مانند پیشترها، رجهای دروغ بر دروغ می بافند و برتن بازداشت شدگان بی گناه می کنند و بعد هم محاکمه و قضاوتهایی از جنس بی عدالتی.
دامِ این بار را درست در روزهای پیش از محاکمه یاران ایران(7 مدیر جامعه بهایی ایران) پهن کرده اند و کیهان نیز چون همیشه غوغا گر این میدان شده است و کلماتی از سیاهی تهمت و ناجوانمردی بر کاغذ می غلطاند.
پس از اعتراضات گسترده مردم در روز عاشورای حسینی، رسانه های طرفدار دولت که مترصد فرصتی بودند تا فضای محاکمه مدیران جامعه بهایی ایران را گل آلود کنند و از آن ماهی بگیرند، شروع به انتشار اخباری نادرست درباره بهاییان نمودند. این رسانه ها بهاییان را از عوامل پشت پرده اغتشاشات معرفی نمودند و افترای سابقه دار جاسوسی انگلیس را بر زبانها انداختند و بهاییان را به همکاری با بی بی سی و صدای آمریکا و رسانه های غربی متهم کردند و برای اثبات آن، چند روز پس از عاشورا در 13 دی ماه 13 جوان بهایی را دستگیر نموده و از آن میان 3 تن را آزاد و 10 نفر دیگر را روانه اوین نمودند.
دو روز بعد یعنی در 15 دی ماه بار دیگر زبان تند و بهتان زننده کیهان به حرکت آمد و با سر تیتری، بهاییان را سردمدار اعتراضات عاشورا قلمداد کرد. عنوان این خبر تحلیلی چنین بود: " مردان خداجوي موسوي بهايي و تروريست از آب درآمدند" و در آن، ضمن اعلان دستگیری های گسترده بهاییان در تهران، این جامعه را به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل پشت پرده اغتشاش معرفی می کند.
بی شک هدف کیهان، هدفی دوگانه است تا هم سید حسین موسوی را تحت فشاری مضاعف قرار دهد و هم به این ترفند موجی دیگر از فشارها و محرومیتها بر جامعه بهایی ایران بیفزاید. مگر نه آنست که با ابراز اندیشه های اصلاح طلبانه و آزادی جویانه از سوی آقای موسوی و کروبی پیش از انتخابات ریاست جمهوری، کیهان ایشان را مدافع حقوق بهاییان خواند؟
به هر حال این اول بار نیست که ارتجاعیون، بنیادگرایان و قدرت طلبان، برای پیکار با روند اصلاحات و تجدد و حفظ قدرت خود ، بهاییان را پیش مرگ قرار می دهند. نمونه ها بی شمار است اما تنها به بو مورد بسنده می شود.
شاهد آشکارِ عکس العمل به تغییرات ، هنگامی بود که رضا خان قصد تبدیل حکومت سلطنتی به جمهوری را در سر می پروراند . در آن حال روحانیون واویلا و وادینا راه انداختند و فغان برآوردند که رضا خان بهایی ست و با سر کار آمدنش، اسلامیت ما بر باد خواهد رفت. چنانکه می گویند مدرس فریاد می زد و مردم را فرا می خواند که رضا خان با آوردن "جمهوری" می خواهد وعده بهاالله در کتاب اقدس را به اجرا گذارد.
از سوی دیگر فردی که به آیین بهایی منتسب می شد، برای اثبات تبری خود ، دست علمای اسلام و جاه طلبان را باز می گذاشت تا هر بی عدالتی و جنایتی را در حق این جامعه روا دارند. قتل فجیع 8 بهایی بی گناه به تحریک یکی از علمای اسلام به نام سید علی پیشنماز در دوره پهلوی اول بدون دادرسی و محاکمه قاتلین، از نمونه های بارز این رفتار است . از دیگر شواهد این مدعا بستن مدارس بهایی و آزار سایر بهاییان در دوره رضا شاه در هنگام اجرای کشف حجاب بود. رضا خان برای آنکه بتواند تا حدی دهان مخالفان مرتجع خود را برای مبارزه با کشف حجاب ببندد، شروع به آزار و اذیت بهاییان نموده، تمام اجتماعات و جلسات آنان را تعطیل نمود و پیرو این اقدام ، روحانیون بر منابر بر ضد بهاییان و مدارسشان داد سخن دادند و بار دیگر بذر تهمت و بدبینی را در دل و ذهن ایرانیان کاشتند.(1) و این تنها مشتی کوچک از این خروار بی عدالتی و جنایت است.
این بار نیز که زمزمه هایی از اصلاح طلبی و دموکراسی بر زبانها می گردد، برای عقیم گذاردن آن در همان مراحل ابتدایی، بهاییان را عامل اغتشاش و شورش معرفی می کنند؛ اما این بار تفاوتی ژرف در میان است که طرح آزادی ستیزان و واپس گرایان را نقش بر آب خواهد کرد.
اگر پیش از این فراز منابر، مسند تحریک مردمان برای کشتن و آزار بهاییان بود و بیگانگی عمیقی میان بهایی و غیر بهایی یا اقلیت و اکثریت، وجود داشت؛ اما امروز جز عده ای معدود که هر روز به رنگی در می آیند و جانب اهل قدرت را می گیرند، دیگر ایرانیان در حال سوزاندن پرده تعصب و جهالتند و با فریبهای محرکان و قدرت طلبان از مطالبات خود دست نمی کشند و شمشیر آخته بر هموطن دگر اندیش خود نمی کشند. این مدعا نیاز به اثبات ندارد زیرا که در سالیان اخیر با گسترش گفتمان حقوق بشر در ایران، هر ایرانی بیدار دل، ظلم و بیداد بر شهروندان ایرانی را محکوم می کند و به دفاع بر می خیزد و دیگر دین و اندیشه و قومیت و زبان، حجاب یگانگی نخواهد گردید.
منابع:
1) وهمن، فریدون، یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهایی، گوشه ای از تاریخ اجتماعی-دینی ایران در دوره معاصر، انتشارات عصر جدید، 1388، ص 106، 110،123
نظر خود را بنویسید