×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

هنر، شِکوه می کند!
1388/11/30

منبع: فرهنگ گفتگو

«وقتی که برهان ندارند شمشيرشان افتراست» (حضرت عبدالبهاء)

روزهای سرد زمستان در رسیده و سرشک برف و باران بر پیکر درختان چنان باریده که در نوک شاخ هر درخت، حلیه و آذینی ازگوی بلورین یخ بسته. لیک سردتر از این زمستان و ناجوانمردانه تر از این سرمای بی امان، زمهریری است که بر دشت و دمن هنر در «سیمای» ایران، وارد گشته و آنچه از ارزش های والا که موجود دیده با خود به یغما برده. امروز هنری که از نجابت آن سخن می راندند ؛ چنان از جامه حیا عریان گشته که از زیر پای گذاشتن شریف ترین آمال و ارزش های انسانی ، هیچ باکی به خود راه نمی دهد.

سخن کوتاه می کنیم و یکسر به سراغ مقصود می رویم. در این شب های زمستانی ، مجموعه ای تلویزیونی به روی آنتن شبکه۳ سیما می رود که نام آنرا «سالهای مشروطه» نامیده اند. گر چه نام این مجموعه و رنگ و لعاب رمانتیک و دراماتیکی که به آن داده اند در بادی امر ذهن تماشاگر را به سوی دوره قاجاریه و دوران مشروطه منحرف می دارد؛ امّا بیننده دانا ، نیک می داند که در پس پرده، مقصود اصلی و آماج نهائی این سریال، جامعه مظلوم بهائی است.

حمله و هجوم بر آئین بهائی ، امری تازه ای نیست و مسبوق به بیش از یک ونیم قرن ردیه پردازی و افترابافی است. امّا این در نوع خود بی نظیر است که موسسین ِ دو آئین بابی و بهائی را چنین شرم آور به تصویر کشند و آن وجودات مقدّسه را به سخریه گیرند.

کسانی با شنیدن کوچکترین توهینی به مقدّسات شرع ، چه در داخل و چه در خارج ، چنین خشمگین و آشفته می گردند؛ و البته در این امر محقّ می باشند؛ چگونه به خود اجازه می دهند که مقدّسات آئینی دیگر را چنین گستاخانه ، هتک حرمت نمایند.

جای بسی حیرت و افسوس و دریغ است که نفوسی که خود را به ساحت شریف هنر ، منسوب می دارند ؛ این گونه تن به هر خفتی دهند و در کارنامه خود ، بدست خویش، لکه ننگی بنگارند. آری روی سخن با هنرپیشگان و نقش آفرینان «سالهای مشروطه» است. سخت است که باور داریم هنرپیشگانی چنین توانا، کاربلد و کاردان از رادمردی و فتوّت روی بر گیرند و به خاطر لقمه ای نان، سفره عزّت و شرافت برچینند. شاید این عزیزان هنرمند وهموطن تصوّر نموده اند که با اتمام این نمایش ،براحتی جامه این نقش از تن برآرند و گرد بدنامی از خود بزدایند و به قالب نقشی دیگر فرو روند .

امّا سخت دشوار می بینم که با خاطری آسوده و دلی فارغ سر بر بالین نهند ؛اگر بدانند که این نمایش بی حقیقت، چه سوءظنی را ممکن است در دل برخی ازهموطنان ساده دل بکارد و چه عواقب و بلیاتی را برای جامعه زجر کشیده وستمدیده بهائی بدنبال آورَد.

اکنون به سراغ سفارش دهندگان این سریال سفارشی می رویم. شما که با ملاحظه روشن ماندن چراغ خدا ، به خشم آمده اید و این چنین نفرت خود را نثار مظاهر مقدّسه او نموده اید. براستی بدانید! پیامبرانی که این چنین آنها را سخریه نموده اید و مصداق «والذین سخروا» گشته اید؛ بر خلاف شما از نام و نان گذشتند و مردانه در زیر زنجیر گران سیاه چال رفتند، تنگی سجن دیدند و شرنگ تبعید و سرگونی چشیدند و سینه بی کینه در مقابل هزار گلوله نهادند؛ امّا از بیان حقّ و حقیقت چشم پوشی ننمودند.

حضرت باب ، موسس دیانت بابی از همان سپیده دم و آغازین روزهای ظهور خود ، در نخستین اثر مبارکش ، یعنی تفسیر سوره مبارکه یوسف؛ آرزو و تمنای شهادت نموده و «ما تمنیتُ الا القتل فی محبّتک» فرموده و عاقبت برسر این آرزو ، در سربازخانه تبریز در نهایت «رشادت» (۱) و شجاعت هدف هزار گلوله گشته و جانانه ، جان باخته است.

از انصاف نباید گذشت! حُسن انتخاب تهیه کنندگان متعصّب و جزم اندیش این سریال را آفرین باید گفت! چه که جوانی شور آفرین را مورد هدف قرار داده اند که به تعبیر برخی از نویسندگان بنام ایرانی ، موسس نواندیشی و دگر اندیشی در ایران معاصر است(۲). پس بهتر بگوئیم؛ آنچه که مورد استهزاء و تنفر واقع گشته؛ نه فقط مقدّسات یک آئین ، بل تمامیت دگراندیشی است که مورد هجوم قرار گرفته است.

سید باب ، جوانی ۲۵ ساله بود که در شیراز و در رأس هزاره مژده داده شده در قرآن کریم (۳)؛ آئینی جدید بنیاد نهاد. عنوان «باب» به خوی خود خبر از آغاز دوره ای جدید می داد.(باب = در، دری به سوی عصر جدید) و حضرت باب همچون یحیی تعمید دهنده مبشّر به این عصر جدید برای عالم انسانی بود.

از همان ابتدا، ارباب شریعت ، نیک فهمیدند که در آئین جدید ، برای دکان آب و نان ایشان، رونقی نیست. "باب" همه را در پیشگاه خداوند برابر می دانست از این رو فرمود که «کسی را نمی رسد که بر بالای منبر رود و یا در ا َمام جماعت بایستد»؛ مهمتر از این آنکه «باب» بساط تقلید را برچید و بر خرد انسانی ، حرمت نهاد. طبیعی بود که با این تعالیم چالش انگیز، ملایان کمر بر قتل او بندند و در صدور فتوای کشتنش ابرام وبی قراری نمایند.

با این همه ، ارباب دین، تنها دشمنان باب نبودند. حکومت نیز از محمّد شاه و میرزا آقاسی گرفته تا ناصرالدین و امیرنظام ، همه بر علیه او ، صف آرائی نموده بودند. دو قدرت بزرگ خارج و نافذ در داخل یعنی روس و انگلیس نیز در همان جبهه بودند. سفیر روس ، او را «کهنه پرست» و «موجد آشوب»(۴) خواند و نماینده انگلیس ، پیروان دلیرش را «کمونیست» و «ماتریالیست» (۵) نامید.

با این وصف، حضرت باب یکه و تنها در مقابل تمامی ظلم قیام نمود و عاقبت زمین تبریز را به خون پاک خود رنگین فرمود. لیکن به قول هما ناطق: «گر چه حکومت در سرکوب بابیان در همه ولایات پیروز شد ؛ امّا در سرکوب اندیشه های بابی کاری از پیش نبرد»(۶)

بعد از شهادت حضرت باب، از افق ایران، حضرت بهاءالله ظهور فرمود.عنوان «بهاء» که در آغاز دعای سحر مسلمین آمده به معنای جلال و شکوه است و ظهور«بهاءالله» ، شروع عصر جدیدی را نوید می دهد که جلال پروردگار بر روی زمین ظاهر گردد و جهان پر از صلح و سلام شود. پدیداری حضرت بهاءالله ، مصداق آیه قرآنیه «ثمّ نفخ فیه اخری»(۷) و«رجعت حسینی» بنا بر روایت شیعه و ظهور حضرت مسیح بر مبنای روایات اهل تسنن بودند. حضرت بهاء الله نیز بر خلاف آنچه به تصویر کشیده شد؛ از همان آغاز مظلوم واقع شده و اساسا آئین خود را در تاریکترین نقطه ایران، سیاهچال طهران ، بنا نهاد و بی آنکه چون بسیاری از رجال ایران، رضا به حمایت بیگانه دهد؛ تن به سرگونی و اخراج از وطن مألوف سپرد.

ایران غرقه در استبداد آن روزگار ، تعالیم نوینی چون «همه بار یکدارید و برگ یک شاخسار» را برنتافت و به زندانی و تبعید «بهاءالله» اکتفاء ننموده ایشانرا به مساعدت سلطنت مستبدّ عثمانی به دورترین نقاط آن مملکت یعنی عکا ، واقع در فلسطین تبعید نمود. بدین ترتیب حضرت بهاءالله ادامه حیات خود را تا به انتها در تبعید و زندان سپری نمودند تا عالم بشری از قید تعصبات و تقالید آزاد گردد. نیاکان نفوسی که در ایران، امروزه برتفکر جهانی شدن می بالند در آن روزگار بر افکار مترّقی و جهان بین «بهاءالله» چون «لیس الفخر لمَن یُحبّ الوطن بل لمَن یُحبّ العالم» پوزخند می زدند.

با تمام ستمی که بر وجود «بهاءالله» از ناحیه دشمنان ، وارد آمد ؛ هرگز عشق به ایران در قلب آن حضرت خاموش نگشت. و این معنی در حرارت و شوقی که در یکی از آخرین آثار «بهاءلله» به بازگشت روزگار خرّم ایران ،احساس می شود؛ نمودار است:

«ای اصحاب ایران ! شما مشارق رحمت و مطالع شفقت و محبّت بوده اید و آفاق وجود به نور خِرَد و دانش شما منوّر و مزیِن بوده . آیا چه شد که بدست خود بر هلاکت خود و دوستان خود قیام کردید؟»

اکنون بهائیان ایران نیز به شیمه مولایشان ؛ ضمن آنکه حقّ پاسخگوئی و روشنگری را برای خود محفوظ می دانند؛ جواب بدخواهان را با بدخواهی نمی دهند و به رسم کینه جویان انتقام نمی گیرند؛ ناسزا نمی گویند و خون سرخ به گردن و رخسار نمی دوانند. بالعکس برای ناجوانمردان دعا می نمایند و آرزو می نمایند تا آنان نیز چشم خود را به روی حقیقت بگشایند و شرط عدل و انصاف به جای آورند. و قدر موهبتی را که حضرت پروردگار به ایرانیان ارزان فرموده ؛ بدانند.

برای هنر و هنرمندان عزیز سیما نیزاین امید داریم که زمستان اخلاق از این عرصه رخت بربندد و بهار ارزش ها با تمام جمال و کمال ، دوباره جلوه گر گردد. خرّم روزگار ایرانیان بازگردد. نام نیک ایرانی به گفتار نیک و کردار نیک ، دگر باره شهره جهان شود و شُکوه ایران باستان بر این دشت و دامان، دوباره تابان شود.
این همه آرزو در جان داریم و این همه بر ما عیب نیست ؛ چه که : «این همه می گویدم هر شب ؛ این همه می گویدم هر روز ؛ باز می آید بهار رفته از خانه ؛ باز می آید بهار زندگی افروز»(۸)

منابع:
۱-ایران در راهیابی فرهنگی ، هما ناطق، لندن ۱۹۸۸م ص ۶۸
۲-از جمله در کتاب فوق ص ۷۶
۳-اشاره است به «الف سنه» (=هزارسال) مذکور در آیه ۴ از سوره سجده
۴-امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیت، چاپ چهارم ، تهران ۱۳۵۴ ص ۴۴۶
۵-همانجا ص ۴۴۹
۶-ماخذ شماره۱ ص ۷۵
۷-سوره زمر آیه ۶۸ «و نُفِخ فی الصور فصعق مَن فی السموات و مَن فی الارض الا من شاء الله ثمّ نُفِخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون» این آیه مبارکه به دو بار دمیدن در صور در آخرالزمان اشاره دارد که بنا به اعتقاد بهائیان، مقصود از بار نخست، ظهور حضرت باب و مراداز مرتبه دوم ، ظهور حضرت بهاءالله می باشد. لفظ "ثمّ" (= سپس) بر فاصله نزدیک دو ظهور دلالت دارد.
۸-شعر از سیاوش کسرائی است.

نظر خود را بنویسید