×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

در خصوص مقاله ای در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
1388/12/04

مدیر محترم سایت نقطه نظر
ضمن درود بر شما،

چند روز قبل در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مقاله ای با عنوان «مـروری بر پیدایش فـرقه بهـاییت»، مورخ ۲۷ بهمن ۱۳٨٨، از خانم ثریا شهسواری، به آدرس:

//www.irdc.ir/fa/content/8851/default.aspx منتشر شده بود. از آنجا که مقاله دارای اغلاط فاحش تاریخی و با پیشداوری و تعصب نوشته شده بود، کامنتی را در سه ارسال پی در پی زیر مقاله گذاشتم. اما متأسفانه کامنت بنده را منتشر نکردند و در عوض فقط کامنت هایی را که مقاله را تحسین می نماید(!) گذاشته بودند.

البته منتشر نکردن نظراتی امثال نظر بنده در سایت مزبور امری طبیعی است، چه که مسؤول مرکز اسناد انقلاب اسلامی خود از بهائی ستیزان معروفی هستند که همچون سرکار خانم شهسواری آثار قلمی در ردّ آئین بهائی دارند! و جالب آن که عبدالله خان شهبازی همین مسؤول مزبور را به بهائی بودن متهم کرده اند، و ایشان نیز عبدالله خان را دیوانه و توهم زده خوانده اند!

//www.velvelehdarshahr9.info/content/view/171

به این جهت از شما تقاضا دارد عین کامنت منتشر نشدهء بنده را که در زیر تقدیم می کنم، در سایت خود منتشر فرمایید تا ان شاءالله رئیس مرکز اسناد و نیز خواهر عزیزمان سرکار خانم شهسواری آن را بررسی فرمایند و به اصلاح مقاله پردازند تا خدمتی به هموطنان عزیز نموده باشند.

با تشکر فراوان، جلال رحمانی

دوست عزیز
ضمن تشکر از تلاشی که در خصوص تحقیق در ادیان بابی و بهائی کرده اید، باید عرض کنم متأسفانه از این قبیل تحقیقات با فرض تحقیق های غلط و بدون مدرک زیاد ارائه شده است و هنوز در جمهوری اسلامی پس از سی ویک سال، تغییر و انقلابی در روش و نیت تحقیق بین مورخین و محققین رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی بوجود نیامده است.

تحقیق آن عزیز نیز جز تکراری از تحقیقات سابق نیست. بعضی نکات فهرست وار عرض می شود تا ان شاءالله در مورد آن تحقیقات را ادامه دهید و به هموطنان عزیزمان کمک نمایید.

مآخذ مقاله شما همه از کتب ضد بهائی است. از جمله: نوشته اید غالب بهائیان ایران یهودی و زرتشتی بوده اند حال آن که اکثر قریب به اتفاق آنان شیعه بودند و هزاران شهید در راه دو آئین بابی و بهائی نیز شیعه بوده اند و تعداد کمی از هموطنان زرتشتی و بهائی در این راه شهید شده اند. حضرت باب شاگرد چناب سید کاظم رشتی نبوده اند. بلی چند ماهی در کلاس درس ایشان شرکت کرده اند ولی خود ایشان در آثارشان اشاره کرده اند آثار و تفاسیرشان کاملاً بدیع است و همچون تفاسیر شیخیه نیست.

شاگرد وقتی معنی پیدا می کند که چندین سال در محضر استادی تلمذ شود و آثار فکری و عقیدتی معلم در شاگرد هویدا باشد حال آن که حضرت باب صریحاً فرموده اند که آیات و کلماتشان از همان منبعی است که حضرت محمد و ائمهء اطهار از آن بهره مند بوده اند. اشاره کرده اید نام دین حضرت باب، «بیان» است حال آن که نام آثار ایشان بیان است و دینشان به بابی معروف است و صرفاً گروهی از بابیان در بعضی منابع تاریخی به بیانی و نه بیان نامیده شده اند.

جنگ های شگفت آوری که اشاره کرده اید همه دفاع های شگفت آور بوده است و نه شورش و جنگ بابیان. همچنین همهء آنها پس از ادعای قائمیت حضرتش بوده است و نه چنان که نوشته اید تحت تأثیر ادعای بابیت. دیانت بهائی فرقه نیست. دین است. اگر فرقه بود که آن عزیز و دوستان دیگرتان هرگز این قدر علیه آن نمی نوشتند. چون دین است این همه علیه آن ردیه نوشته می شود. نوشته اید اکثر مورخین بابی در بغداد تصریح به وصایت یحیی ازل کردند! ای کاش می نوشتید چند مورخ و کدامشان! زیرا در آن ایام منابع تاریخی بابی و بهائی آنقدری نبوده که اکثر آنها مورد اشارهء شما باشد.

اشاره به زورگویی حضرت بهاءالله نسبت به ازل کرده اید و حضرت بهاءالله را برادر کوچک ازل نوشته اید حال آن که حضرت بهاءالله از ازل بزرگ تر بوده اند و بابی شدن ازل نیز به واسطهء حضرت بهاءالله بوده است. برخلاف آنچه نوشته اید بهائیان هرگز در عثمانی به آزادی کامل نرسیدند. ملاقات بعضی رجال سیاسی ایران - که در خارج به سر می بردند- با حضرت عبدالبهاء به خاطر تمایل آنان بوده است و در این ملاقات ها هرگز همکاری سیاسی ای صورت نگرفته است، بلکه حضرت عبدالبهاء سعی کرده اند ایشان را به آداب رحمانی و اعزاز ایران عزیز تشویق نمایند.

بهائیان با زرتشتیان همکاری سیاسی نداشته اند بلکه آنچه بوده ایمان بعضی زرتشتیان به آئین بهائی بوده است. زرتشتیان مظلوم آئین بهائی را پناهی یافتند که از دل کشوری اسلامی برخاسته ولی آنان را هرگز نجس و مستحق تحقیر نشمرده است. جریان دادن لقب سر به حضرت عبدالبهاء را به خاطر «خدمات بهائیان در جنگ» عنوان نموده اید ولی ننوشته اید چه خدماتی. پاسخ آن دهها بار توسط بهائیان داده شده است که خدمات مزبور انسانی بوده است و اکثر شامل ساکنان مسلمان فلسطین زمان شده بوده و ایشان را از قحطی رهانیده است.

تخریب حظیرة القدس طهران حرکت تاکتیکی محمدرضا شاه نبوده است بلکه عملی با همدستی قدرت حاکمه و روحانیون(آیت الله بروجردی و فلسفی و بقیه) بوده است. در مقاله اشاره به پنج علت برای قدرت یافتن بهائیان در دربار پهلوی ذکر کرده اید. با کمال تعجب علت چهارم ناقض علت پنجم است؛ از یک طرف علت را تعلق خاطر بهائیان به ایران و وطن نوشته اید؛ و از طرف دیگر نوشته اید:«از همه مهم‌تر ارتباط قوی و پیچیده بهایی‌ها با دول استعماری و صهیونیسم». برعکس آنچه پس از انقلاب القا شده، شاه طرفدار بهائیان نبوده است و ساواک حجتیه را کاملاً برای مبارزه با بهائیان آزاد گذاشته بود.

خود هویدا نیز بهائی نبود و طبق مدارک موجود در زمان وی حرکات ایذایی آشکار و پنهان علیه بهائیان شدت یافت. کلاً رژیم پهلوی بهائیان را در زمان های مورد نیاز وجه المصالحهء حفظ تاج و تخت خود می کرد. قبل از پیروزی انقلاب نیز چنین کرد. امروز همین کار را جمهوری اسلامی می کند و می خواهد حرکت اعتراضی مردم ایران پس از انتخابات اخیر را به بهائیان نسبت دهد تا از بحران برهد! اما فرق در این است که هم میهنان شریف ایران این بار مثل زمان شاه گول و فریب نخوردند و صراحتاً اینجا و آنجا نوشتند که دست داشتن بهائیان در وقایع اخیر دروغ و دسیسه ای است برای گریز از حقایقی که در ایران عزیز در جریان است.

نوشته اید قدرت سیاسی بهائیان در زمان محمد رضا شاه افزایش یافت حال آن که بهائیان در هیچ دستگاه و حزب سیاسی ای نبودند. هویدا و منصور روحانی و هوشنگ انصاری بهائی نبودند. برخلاف آنچه امثال آن عزیز القا کرده اید حبیب ثابت از جمله بهترین خدمت ها را به هم میهنان عزیز کرد و بسیاری تسهیلات مدنی را به ایران آورد. تمام آنچه در بارهء ایشان گفته اید به صرف این است که بهائی بوده است. اگر یکی از حاجی ها و ثروتمندان شیعه بعضی صنایع را چون جناب ثابت به ایران آورده بود، الان سریال ها در تعزیز و احترامش ساخته بودید! خود جناب ثابت شرح حال خود را نوشته. ملت ایران روزی آن را خواهند خواند و تحسین خواهند کرد.

اما با تمام اینها آقای ثابت یک بهائی بوده همچون سایر بهائیان. هزاران تاجر شیعه نیز بوده اند که در زمان پهلوی کار تجاری می کرده اند. بر فرض محال که امثال ثابت صد در صد دچار اشکالاتی در تجارت بوده باشند، دهها برابر ایشان تجار شیعه بوده اند که وضعشان را ملت ایران باید تحقیق کنند! برخلاف آنچه نوشته اید بهائیان در استقرار و استمرار دولت اسرائیل نقش نداشته اند! حقایق تاریخی بخصوص با توجه به تقدم و تأخر وقوع وقایع تاریخی مثبت غلط بودن فرض تحقیق آن عزیز و دوستانتان است.

نوشته اید اکثر بهائیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ایران خارج شدند! حال آن که اکثر بهائیان در ایران ماندند و هم اکنون از مدیران آن تا افراد عادی در زندان های ایران به سر می برند. برعکس آنچه نوشته اید بهائیان به خاطر انتساب به دولت پهلوی پس از انقلاب شهید نشدند، بلکه به صرف بهائی بودن شهید شدند. منا دختر ۱۶ سالهء شیرازی و پیرمرد ٨٠ سالهء یزدی و دهها همچون ایشان از صنف کارگر و کارمند و تاجر و استاد دانشگاه و ... و زندانیان فعلی همه حاکی از غلط بودن فرض تحقیق شماست
.
اینها مختصری بود که خدمتتان تقدیم شد و تفصیل آن را در سایت های بهائی همچون «آئین بهائی» و «ولوله در شهر» و «نگاه» می توانید ملاحظه فرمایید. دوستدارتان، جلال

نظر خود را بنویسید