×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

برای آنان که منصفند
1388/12/07

منبع: فرهنگ گفتگو

"کلیه برکات منشأ الهی دارد اما هیچیک از آن ها قابل قیاس با قدرت تحقیق و تدبر نیست. موهبتی اعظم از آن تصوّر نتوان نمود و ثمرات جَنیه اش را انتهائی نبوده ونخواهد بود"۱

چندی پیش مسئولین گرامی در سایت رجا نیوز2 اقدام به انتشار مطلبی با عنوان بیت العدل یا بیت الظلم نمودند از آنجا که نویسنده محترم این مقاله طبق معمول ،بدون تحقیق وارائه دلایل، سعی در ایجاد شبهه در اذهان عموم نموده وبا آنکه شبهات مطرح شده ،عمدتا تکراری ایست ، برای روشنتر شدن حقایقی چند، خوانندگان عزیز این سطور را به تفکری دوباره در باب مطالب مطروحه آنجناب، جلب می نمایم .

مطرح شده:

"ذهن تاریخی مردم ایران فراموش نکرده که فرقه بابی و بهائی از بدو تشکیل توسط دولت روسیه در ۱۶۰ سال قبل وسپس حمایتهای دولت انگلیس همواره مظهر دشمنی با این مردم بوده اند. درگیری و جنگ های داخلی در دوران حکومت قاجار که مسبب اصلی آن همین فرقه ضاله بوده و منجر به کشته و تلف شدن صدها مردم مسلمان و بیگناه آنروز بود نمونه تاریخی آن می باشد".۲

دیانت بابی وبهائی منشائ الهی دارد وبارها در خصوص عدم وابستگی آن به عوامل مادی در سایتهای بهائی پاسخ داده شده است وچون فرض اولیه نویسنده مبنی بر تشکیل این ادیان الهی توسط دول خارجی هیچگاه اثبات نشده است، لذا نتیجه گیری نویسنده نیز که پیروان این ادیان را مظهر دشمنی با مردم ایران دانسته است نیزقابل اعتنا نبوده ونیست. همچنین بر هر مورخ ومحققی پوشیده نیست که جنگهای دوران قاجار نیز ربطی به دیانت بابی وبهائی نداشته است. در ذیل چند فقره از در گیری های داخلی، فقط در حدود زمانی قیام حضرت باب ذکر می گردد:

مقارن مرگ محمد شاه ، درگیری های داخلی ایران بسیار بود مردم کرمانشاه به محبعلی خان حکمران خود شوریدند ، اهالی شیراز به نظام الدوله یاغی شدند ،حسین خان سالار در خراسان کوس یاغیگری می نواخت ،سیف الملوک میرزا پسر ظل السلطان نیزدر تهران به دعوی سلطنت برخاسته بود .جنگ خوارزم نیز از وقایع این دوران بود که خان خیوه ، محمد امین خان دعوی استقلال داشت ومسئله دیگر لشگر کشی ناصرالدین شاه به هرات بود که نتیجه ای برایش نداشت.۳

باید پرسید در کدامیک از این درگیریهای قومی با دولت وقت ایران، بابیان مسبب آن بوده اند؟ واگر منظور نویسنده یورش وحمله دولت قاجار به بابیان در چند منطقه ایران بوده، خوب است بدانید وقتی حضرت باب ندای خویش را بلند نمود، مانند هر ظهور دیگر الهی، نفوسی که تحقیق نمودند، به ایشان ایمان آوردند، حال اگر در این زمان دولت ایران به تشویق جمعی از علمای آن عصر به کشتار وقتل این جمع، تنها به دلیل بابی بودنشان پرداخت و بجای آنکه به تمشیت ونظم کشور بپردازد و کشور را در جهت پیشرفت سوق دهد، از بودجه کشور برای کشتار وقتل وغارت جمعی بیگناه، استفاده کرده وآزادی بیان واعتقاد که ابتدائی ترین حقوق انسانی است را براحتی پایمال نمود، آیا باید بهای این کشتارهای وحشیانه را بابیان می دادند؟

بر فرض که در آن زمان حکومت ایران هیچ نشانی از کشور دمکراتیک نداشته است، چرا باید بعداز ۱۶۰ سال، فردی در قرن اعطای حقوق انسانی و در کشور مدعی عدالت علوی، اینگونه سخن راند؟ خوب است نویسنده محترم قدری در تاریخ اسلام تفکر نموده وببینند عملکرد حضرت محمد و ائمه اطهار در مقابل هجوم بی امان حکومتیان در آن زمان چه بوده است؟ آیا جز به دفاع از خود پرداختند؟ این عملی بود که بابیان نیز به آن اقتدا کردند زیرا حکم جهاد در دوره حضرت بهاالله بر چیده شد ونه در زمان حضرت اعلی ودرست به همین دلیل، قول نویسنده گرامی در خصوص نقش داشتن بهائیان در این در گیری ها مطلقا صادق نیست بهائیان بنا بر تعالیم خود از محاربه منع شده وجز وحدت عالم انسانی آرزویی نداشته وندارند.

مطرح شده:

ذهن تاریخی مردم ایران فراموش نکرده این فرقه با حمایت انگلیس و سپس آمریکا با نفوذ در دستگاه رژیم منحوس پهلوی وبکارگماردن صدها مقام سیاسی،نظامی،اقتصادی و فرهنگی در سیستم حکومتی یک کشور مسلمان ؛ منابع گسترده ای از این کشور را بنفع اربابان خارجی بباد داده و از هرگونه تلاشی با استفاده از بیت المال مردم مسلمان ایران برای تقویت این فرقه و رواج فرهنگ ضد اسلامی بهائیت کوتاهی ننمودند .سمبل اصلی این فرقه در آن دوران ؛هویدای معدوم و پنج وزیر بهائی کابینه او و صدها افسر عالیرتبه بهائی در ارتش سرکوبگر شاهنشاهی می باشند که همگان کم و بیش از آن اطلاع دارند.

در خصوص توهّم حمایت های دول خارجی از بهائیان و بهائی دانستن هویدا وچند وزیر وی بارها به این مسئله پاسخ داده شده است خوانندگان گرامی می توانند به مقالات سایت های بهائی مراجعه نمایند با این حال، بر همگان آشکار است که افراد بهائی از دخالت در امور سیاسیه اکیدا منع شده اند لذا نه هویدا ونه هیچ مقام سیاسی در ایران در رژیم پهلوی بهائی نبودند.۴

مطرح شده:

ذهن تاریخی مردم ایران فراموش نکرده که در پیروزی مقتدرانه ملت ایران در ۲۲ بهمن ۵۷ بهائیت هیچ گونه همکاری با مردم تحت ظلم و ستم ایران در جریان این انقلاب مردمی و اسلامی نداشت و بعد از پیروزی مردم ؛بخش عمده ای از رهبران بهائی که صاحب منصب در آن رژیم بودند پا به فرار گذاشتند و دست در دست سایر گروهک های ملحد گذاشته و به سازماندهی مجدد و گسترش تشکیلاتی بهائیت در امریکا و اسرائیل پرداخت.

معلوم نیست منظور از عدم همکاری بهائیان در انقلاب ۵۷ با مردم ایران چیست؟ غمخواری و مساعدت با نوع انسان آرمان بهائی می باشد چه قبل وچه بعد از انقلاب همواره بهاییان با دیگر هموطنان خود در ساختن ایران عزیز همراه بوده اند ولی اگر منظور نویسنده از همکاری، شرکت در تظاهرات خیابانی در آن دوران بوده است، به دلیل ماهیت سیاسی این تظاهرات، بهائیان از دخالت در این امور به شدت پرهیز نمودند.

همان طور که امروز نیز اینگونه عمل می کنند. ای کاش ذهن تاریخی نویسنده به خاطر می آورد که در جریان انقلاب ۵۷ چند خانه بهائی در بسیاری از شهرها به آتش کشیده شد؟ و یا چند خانوار بهائی از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شدند؟ چه کسانی در انقلاب ۵۷ دست یاری بسوی آنان دراز نمود؟ قضاوت با خوانندگان است.

مطرح شده:

ذهن تاریخی مردم ایران فراموش نکرده با شروع تجاوزات ارتش صدام به خاک ایران اسلامی این فرقه نه تنها به شادمانی پرداخته و تماشگر ۸ سال دفاع مقدسی شدند که در آن صدها هزاران جوانان این آب و خاک شهید ومجروح شدند بلکه آنها ضمن پرهیز از شرکت در دفاع از وطن هیچگاه خود را غمخوار مردم ندانسته و در دفاع از این مردم اطلاعیه و بیانیه هم صادر نکردند وهرگز از خانواده های شهدا و جانبازان وآزادگان دلجوئی نکردند.

بهائیان با وجود ظلم وعدوانی که از سوی حاکمیت از بدو ایجاد، بر آنها رفته، همواره در تمام سختی ها همراه ملت ایران بوده اند واین سدی را که حکومت وجمعی بی انصاف در جهت تفکیک بهائیان از سایر ملت ایران گذاشته، هیچگاه قابل اعتنا واعتبار ندانسته وجز آرزوی خدمت هموطنان شان، آمالی نداشته وندارند. لذا در جریان جنگ ۸ ساله نیز دوشادوش دیگر هم میهنان بودند و این در حالی بود که در همان زمان بسیاری از بهائیان در زندانهای جمهوری اسلامی در بند بودند ویا بسیاری به اعدام محکوم می شدند، از تمامی منصب دولتی اخراج شدند، جوانانشان از ورود به دانشگاهها ممنوع شدند وبا تمام این تفاصیل، جوان بهائی که نه مجوز حضور در دانشگاه را داشت ونه اجازه استخدام در دوائر دولتی ویا حتی بسیاری از مشاغل آزاد،در نظام وظیفه نیز اگر از هر میزان تحصیلات عالیه برخوردار بود، به عنوان سرباز صفر می بایست خدمت کند، در خط مقدم جبهه نیز حاضر شد.

ذهن تاریخی نویسنده محترم یا نمی خواهد به یاد آورد و یا از لحاظ سن تقویمی و در اثر القائات دیگران، واقعاً با این حقایق بیگانه است. در هر صورت تنها توقع ناچیزی که از یک محقق و اهل قلم می رود آنست که لااقل کمی جستجوی حقیقت نماید. با این حال اگر ذهن تاریخی نویسنده یارای به خاطر آوردن بهائیانی که در این رابطه صدمه دیده اند نیست، باید مطمئن بود که ذهن همیشه هوشیارتاریخ این حقایق را هیچگاه از یاد نمی برد.

سربازانی همچون کیوان امیری که در سال ۶۵ در حوالی بانه به شهادت رسید، نورالدین توکلی فراهانی که از سال ۶۷ مفقود الاثر شد و سربازانی همچون دکتر شهاب وحیدیان که در جریان جنگ به اسارت در آمد. چه کسی از این خانواده های رنجدیده دلجویی کرد؟ نه تنها از سوی مسئولین دلجویی نشدند بلکه پس از حدود ۲۰ سال از آن تاریخ، افرادی همچون ساکنان رجا نیوز حتی آنان را نادیده انگاشته اند.

مطرح شده:

ذهن تاریخی مردم ایران فراموش نکرده این فرقه با توان گسترده ی تشکیلاتی خود و بدون هیچ ترس و نگرانی در طول 30 سال گذشته با تبلیغات مسموم خود افراد و خانواده های زیادی را دچار گمراهی کردند و صدها خانواده مسلمان را به دودستگی و اختلافات خانوادگی کشانده و مراکز آموزشی را به محل منازعه و در گیریهای مذهبی تبدیل کرده و صدها دانش آموز بی اطلاع و بیگناه را مخفیانه و بدور از چشم والدین و اولیای مدارس به مراکز تبلیغی بهائیت کشاندند وجزوات و نوارهای تبلیغی بهائیت را در سطح گسترده در مدارس ومراکز فرهنگی توزیع کردند.

نویسنده محترم در قرن بیست ویکم ساده ترین حق اساسی انسانی را که حق آزادی بیان واعتقاد است به سادگی فراموش نموده است واین حقی بوده که در طول ۳۰ سال همواره در ایران از سوی حاکمیت، مورد نقض قرار گرفته است. بهائیان حق بیان آزاد عقاید خویش را ندارند و با عدم دسترسی به کتب بهائی و بستن تمامی سایت های بهائی ،حق دسترسی به اطلاعات در این زمینه، از تمامی ملت ایران نیز گرفته شده است وجالب آنست که معنای ضلالت و گمراهی نیز تنها از سوی حاکمیت، مشخص می شود.

حال باید از نویسنده گرامی پرسید وقتی تمامی راه های دست یابی به امری را سد کرده اید با چه میزانی صحت گفتارخودتان در پیشگاه مردم، قرار است سنجیده شود، به عبارت دیگر اینکه بهاییان مسبب گمراهی دیگرانند آیا جزادعای شما، مبنای دیگری دارد؟

مطرح شده:

ذهن تاریخی مردم ایران فراموش نکرده که هر جا پای عوامل و عناصر ضد انقلاب در خارج از کشور به میان کشانیده شده است ؛ جا پای بهائیت هم کاملا واضح و آشکار بوده است .حضور بهائیت و سران فراری آن در رادیو و تلویزیونهای ضد ایران و ضد انقلاب اسلامی دیگر نیازی به پوشاندن ندارد.

بهائیان طبقه ای به عنوان سران ندارند واگر منظور نویسنده، منتخبین مردم یعنی اعضای محافل ملی ومحلی هستند، همگان می دانند که تشکیلات رسمی بهائی به دستور حکومت ایران تعطیل شد و بهائیان ایران نیز بر این امر گردن نهادند. آنان را نه با ضد انقلاب ونه با طرفداران انقلاب کاری نیست زیرا آنان همواره با تحزب وگروه گرائی مخالف بوده و در هیچ گونه حرکتی که نشانی از تحزب باشد داخل نمی شوند.

مشی وحرکت آنها در تمام دوران قبل از انقلاب وپس از آن همواره، گواه ومؤیّد این گفتار است. اما در خصوص رساناهای خارجی، بهائیان همواره ندای مظلومیت خود را با دادخواهی قانونی به سمع جهانیان رسانده اند و اگر گاهی این ندا از سوی رادیو و تلویزیون های خارجی شنیده می شود، امری طبیعی و نتیجه توجه جهانیان به این دادخواهی است.

مطرح شده:

حال چه شده است که تشکیلاتی با چنین پیشنیه خائنانه ای، دلسوز مردم ایران شده است وپا را از گلیم خود فراتر نهاده و نظام جمهوری اسلامی را متهم به سرکوب و ظلم می کند؟؟. آیاصدور چنین بیانیه ای از سوی مرکز جهانی فرقه بهائیت یعنی بیت العدل ؛ اصول مضحکانه و دروغین""عدم دخالت درسیاست یا تبعیت از حکومت " را که سنگ آنرا به سینه میزنند تائید میکند یا آنرا رد می کند...

اصل عدم دخالت در سیاست همانطور که از قبل نیز توضیح داده شد به معنای عدم دخالت در سیاست حزبی است که نتیجه آن چند دستگی در جامعه ومغایر با اصل وحدت عالم انسانی است لذا هر گونه دخالت درسیاست حزبی، نفی می شود واین موضوع به هیچوجه به معنی سکوت در مقابل ظلم نیست علی الخصوص که بیت العدل اعظم با پیام خود نگرانی خویش را در رابطه با عدم امنیت مردم مطرح نموده اند . چنانچه میفرمایند:

"سلامت وامان شما عزیزان از دیر زمان مشغله ذهنی این مستمندان بوده واکنون نگرانی امنیت میلیونها نفر زنان ومردان شریف دیگر ایران نیز بر آن اضافه گردیده است خاصه آنکه اغلب آنان در عنفوان جوانی بوده مشتاق شکوفایی استعدادت وسیع ونهفته خود می باشند ..."۵

از سوی دیگردر رابطه با حکم اطاعت از حکومت که به آن اشاره شده، باید از نویسنده محترم پرسید آیا اگر فردی مطیع حکومت بود، میتواند و باید نسبت به تضییع حقوق و مشکلات خود و هموطنانش بی اعتنا باشد؟ بیت العدل اعظم از بهاییان میخواهند که چون نمادی از ثبوت در میان حلقه خویشاوندان، دوستان وآشنایان، قد برافرازند و چون مشعل فروزان نور امید و شفقت برافشانند و اطمینان به آینده ایران را در قلوب زننده نگاه دارند.۶

لذا مطیع بودن در مقابل حکومت به معنای باچشم بسته وکور کورانه عمل کردن نیست بلکه مسئولانه عمل کردن است ومسئولانه عمل کردن یعنی تلاش بی وقفه برای آبادانی کشورو کمک به رشد و شکوفایی استعدادات ملت همچنین بنا بر مفاد همین پیام بیت العدل اعظم و همانطور که بهائیان همواره نشان داده اند " واکنش صحیح در مقابل ظلم نه قبول خواسته های سرکوب گران است ونه پیروی از خوی وروش آنان."۷ بلکه هدایت میفرمایند، افراد انسانی می توانند " با اتکا به قدرتی درونی که روح انسان را از آسیب کینه ونفرت محفوظ می دارد و موجب تداوم رفتار منطقی و اخلاقی می شود، ورای ظلم وعدوان بنگرند وبر آن فائق آیند."

مطرح شده:

اکنون که بغض و کینه درونی این فرقه آشکار شده است ؛

اکنون که سی سال از شروع جمهوری اسلامی می گذرد وروش بهائیان برای بیان عقایدشان بر همگان معلوم و واضح شده است چطور میتوان مصداقی برای این بغض وکینه درونی که نویسنده محترم به آن اشاره دارد، در مشی وحرکت بهائیان یافت؟ قضاوت با خوانندگان محترم این سطور است.

روح و جانتان خوش باد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مآخذ :
۱- مجموعه تحقیق وتتبع ص۶
۲- //www.rajanews.com/detail.asp?id=43296
۳- //www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail- 9d102861d2e74804b89515e8270f0f3d-fa.html
۴- پیام بیت العدل اعظم مورخ ۲۳ جون ۲۰۰۹
۵- همان
۶- همان
۷- همان
۸- همان

نظر خود را بنویسید