سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
و اذا راوک ان یتخذوک الا هزواً اَهذا الذی بعث الله رسولاً (سوره فرقان آیه 44)
و الذین یحاجون فی الله من بعد ما استجیب له حجتهم داحضه عند ربهم و علیهم غضب و لهم عذاب شدید. (سوره الشوری آیه 15)
ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی برای مسئولین گروهِ اندیشه، در روزنامه جام جم، ملاحظه شد که در تاریخ 1/3/84 مقاله ای با عنوان«فرقه انحرافی ابتکاری» نوشته آقای سید مجتبی عزیزی انتشار یافته است. هرچند مولف محترم سعی نموده اند که دلائل و تحلیل های تاریخی را برای توجیه چگونگی گسترش آیین بابی و بهائی در ایران و سایر نقاط جهان ارائه دهند، با این حال توجه به نکاتی تاریخی و دینی که ذیلاً معروض می گردد، ممکن است ایشان را در نیل به حقیقت یاری رساند .
در ساخت کلی مقاله، ایشان به دو توجیه عمده در خصوص گسترش و تداوم آئین بابی اشاره فرموده اند. در توجیه نخست، جنون و دیوانگی و بی اطلاعی را به شارع این آئین نسبت داده و نظریه گروهی از افراد را در این خصوص ذکر فرموده اند. در دومین قسمت دیدگاه گروهی را ذکر نموده بودند که حمایت عناصر صهیونیست را از ابتدای کار علت اصلی بقا و دوام این آئین در جهان می دانند. ایشان در ادامه مقاله خود به بررسی و مقایسه این دو فرضیه با یکدیگر پرداخته و دلائل رجحان یکی بر دیگری را عنوان نموده اند . با این حال در کل مقاله از وجود دیدگاه سومی که در این خصوص وجود دارد غفلت شده است و اگر این نظر نیز در مقاله مورد بررسی قرار می گرفت ، نتیجه گیری مقاله در نزد محققین قابل اعتنا و جالب توجه بود. امیدوارم که مولف محترم در تجدیدنظری که بر مقاله خود خواهند فرمود این دیدگاه سوم را نیز مورد عنایت قرار دهند.
بر طبق این دیدگاه گسترش سریع آئین بابی و متعاقب آن آئین بهائی در ایران و سایر نقاط جهان از الگوئی پیروی می کند که همه ادیان بزرگ جهان در مراحل آغازین رشد خود، آنرا تجربه نموده اند. این الگو شامل یک دوره از فتوحات و انتصارات است که در طی آن افراد مختلف از طبقات متنوع به دیانت جدید اقبال می کنند و پس از آن یک دوره آزار و اذیت مذهبی توسط روسای ادیان عتیقه در مخالفت با آئین جدید آغاز می گردد که در نهایت به گسترش هرچه بیشتر آئین جدید منتهي می شود.با نگاهی به تاریخ ادیان، براحتی می توان این الگو را در نحوه انتشار آئین مسیح ملاحظه نمود که چگونه بروز بحرانها و تضییقات مستمر، خود به صورت عاملی برای انتشار مسیحیت درآمد و در نهایت به استقرار این آئین بر سطح وسیعی از کره خاک منجر شد. گسترش مستمر آئین بابی و بهائی نیز دقیقاً از این الگو پیروی می نماید .
هرچند برای نفوسی که از اهل ادیان نبوده و اعتقادات مذهبی ندارند، این دیدگاه ممکن است عجیب به نظر برسد؛ اما برای مولف محترم که از سادات بوده و از معتقدان رسول اکرم به نظر میرسند ، این دیدگاه نمی تواند دور از ذهن باشد. در قرآن در مواضیع مختلفه اشاره شده است که هنگامی که نفوس بی اعتقاد به خداوند که از قوای روحانی موجود در دیانت جدید بی خبرند، سعی در توجیه پیشرفت و گسترش آئین جدید می نمایند ، از آنجا که نمی توانند این رشد را به اراده غالبه الهی نسبت دهند، معمولاً به دو بهانه متمسک می شوند. گروه اول آئین جدید را معلول ذهنی دیوانه میشمارند که افرادی رذل و فرومایه را به خود جلب نموده است . این توجیهات که بر علیه حضرت رسول اکرم نیز به کار رفته است در قران در این آیات مبارکات ذکر گردیده و بیانگر حال پروبال افرادی است که ندانسته و یا دانسته خود را از فیوضات شریعت محمدی محروم نموده اند :«و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلاً مسحوراً» (فرقان 10)، «ثم تولوا عنه و قالوا معلم مجنون» (دخان 13)، «و یقولون ائنا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون» (الصافات 35)، « فذکر فما انت بنعمـت ربک بکاهنٍ و لا مجنونٍ» (طور 29)، « و یقولون انه المجنون » (قلم 51) امثال این آیات که در قران کریم مذکور است، تنها در خصوص کفار و مشرکین زمان آن حضرت نبوده؛ بلکه در ادوار قبل نیز امثال این توجیهات توسط مخالفین بر علیه انبیاء الهی بکار رفته است و نص قران شاهدی است بر این مدعا : «و فی موسی اذا ارسلناه الی فرعون بسلطانٍ مبینٍ * فتولی برکنه و قال ساحرٌ او مجنونٌ» ( ذاریات 39)، [و در موسی (نشانه ایست) هنگامیکه فرستادیم او را بسوی فرعون با حجتی واضح * پس گروید بیک سویش و گفت جادوگر است یا دیوانه]« کذلک ما اتی الذین من قبلهم من رسولٍ الا قالوا ساحرٌ او مجنونٌ» ( ذاریات 52)[همچنین نیامد بآنان که پیش از ایشان بودند هیچ رسولی مگر آنکه گفتند جادوگر است یا دیوانه.]
قران کریم این شباهت اقوال مشرکین و کفار را در هر دوری از ادوار تاریخ بشری، به علت شباهت قلوب آنها می داند: «و قال الذین لا یعلمون لو لا یکلمنا الله او تاتینا ایه کذلک قال الذین من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم» (بقره 113)[و گفتند آنانکه نمی دانند چرا خداوند با ما مکالمه نمی کند یا چرا معجزه ای برای ما نمی آید به همینگونه سخن گفتند کسانی که پیش از ایشان بودند مانند قول ایشان، شباهت بهم داشته دلهاشان.] و بدیهی است کسانی که یا از سر سهل انگاری در مجموعه عظیم آثار سید باب نظر نکرده و یا بعلت آلودگی به اغراض با مشاهده آن همه عظمت، سر تعظیم فرو نیاورده باشند؛ سعی نمایند به بهانه هائی متوسل شوند که همه منکران در قرون و اعصار ماضیه بدانها چنگ زده اند. در هر حال اکنون که آثار مقدسه آئین بابی و بهائی به بیش از هشتصد زبان ترجمه شده و در دسترس همه اهل عالم است و میلیونها نفر با تعمق و تفکر در این گنجینه گرانبها که به اعتقاد بهائیان حاوی هدایت الهی برای عصر حاضر است ، بهره روحانی می برند؛ نسبت جنون به صاحب آن آیات، خردمندانه نیست و خوب بود مولف محترم در تهیه مقاله خود این امر را مد نظر مي داشتند.
گروه دیگری از مخالفان که سعی در توجیه گسترش آئین جدید دارند ، بنا به هدایت قران کریم، کسانی هستند که توجیه سیاسی را انتخاب می کنند. بر خلاف گروه اول که جنون را به پیامبران الهی نسبت می دادند، این گروه به عظمت کلام و مدعا تا حدی واقف شده و بی نتیجه بودن اتهامات گروه اول را دریافته اند. معذلک بعلت عدم درک قوه غالبه الهیه که محرک و عامل پیشرفت آئین الهی است ، دست بدامن توجیهات سیاسی می زنند و پیامبر الهی را دست نشانده اقوام اجنبی می شمارند که سعی در ایجاد نفاق در بین قوم خود دارد. قران در این خصوص توجیهات کافران را چنین ذکر می کند: « و قال الذین کفروا ان هذا الا افک افتریه و اعانه علیه قوم اخرون فقد جائو ظلماً و زوراً» ( فرقان 5) [وگفتند آنانکه کافر شدند : نیست این، مگر دروغی که بربافت آنرا و یاری کردند اورا بر آن قومی دیگر پس به تحقیق آوردند ستمی و باطلی را] «و لقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشرٌ لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبین ٌ» ( نحل 105) [و هر آینه میدانیم که آنها میگویند جز این نیست که می اموزد او را انسانی . زبان کسی که می گردانند گفتار را بسوی او عجمی است و این زبانیست عربی روشن]. امثال این آیات متعدد بوده و در خصوص نحوه اعتراض مشرکین در ادوار قبل از اسلام هم آمده: ما یقال لک الا ما قد قیل للرسل من قبلک ان ربک لذو مغفره و ذو عقاب الیم (فصلت 44) .
ملاحظه میشود که این توجیهات بی اساس در خصوص همه پیامبران به کار رفته و علت این شباهت در توجیهات، همانطور که ذکر شد، شباهت قلوب این نفوس به یکدیگر است. به همین دلیل این گروه دوم در توجیهات خود گرفتار همان لغزشهائی تاریخی و منطقی می شوند که در ادوار گذشته نیز مخالفان دچارآن شده بودند. فی المثل دقت نمی کنند که صهیونیسم 70 سال پس از آئین بابی به وجود آمد و لذا در زمان ظهور این آئین در ایران ، صهیونیستی وجود نداشته تا به پیروان خود فرمان دهد که گروه گروه به آئین اسلام در آمده و سپس به دیانت باب بگروند. این توجیه از طرف این گروه به این منظور مطرح گردیده تا موفقیت آئین جدید را در جذب اقوام و گروههای مختلف توجیه نماید، غافل از آنکه این اقبال عمومی تنها شامل یهودیان نمی شود و این دیانت جدید موفق شده است پیروانی از هزاران قوم و قبیله مختلف را با پیش زمینه های فرهنگی و نژادی و مذهبی مختلف، در سلک خود در آورد و در قالب جامعه ای جهانی و متحد نظام بخشد. این امر تنها از قوه کلمه الهی ساخته است و همه نیروهای بشری اگر مجتمع گردند به نص قران مجید قادر به ایجاد چنین الفت و اتحادی در بین اقوام نیستند. «و الف بین قلوبهم لو اتفقت ما فی الارض جمیعاً ما الفت بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم»( انفال 65)
از مولف محترم انصاف طلب می کنیم، در جائیکه ایجاد الفت و اتحاد در بین دو قبیله کوچک از قبائل عربستان برهانی بر الهی بودن دیانت حضرت رسول اکرم بشمار می آید، آیا چه قوه ای را عامل اتحاد و الفت بیش از پنج میلیون اعضاء جامعه بهائی در بیش از یکصد و هشتاد کشور جهان و از اقوام و شعوب و قبائل و ادیان مختلف، می شمارند؟ آیا مشاهده نفوسی با پیش زمینه های دینی اسلام و مسیحی و یهودی و بودایی و برهمایی، که در نهایت اتحاد و الفت در کنار یکدیگر به خدمت به نوع بشر مشغولند؛ نمی تواند نشانه ای از جهان آینده موعود باشد که در آن همه فرزندان آدم به وحدت و یگانگی الهی دست یافته باشند؟ و آیا جز به قوه الهی، چنین امری را مي توان به قوه دیگری نسبت داد؟
مولف محترم ملاحظه می فرمایند که اگر این شق سوم را به دو فرضیه قبلی که در مقاله خود اشاره فرمودند اضافه نمایند، تاثیري بنیادین بر نحوه استدلال و کیفیت مقاله ایشان خواهد داشت . امیدوارم مولف محترم به بصیرت و فارغ از غرض در این نوشته نظر فرمایند. مشتاقانه منتظر آثار دیگری از ایشان در این زمینه هستم و از توجه گروه اندیشه روزنامه جام جم به این مسئله سپاسگزارم.
نظر خود را بنویسید