×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

مفهوم خودی و بیگانه
1389/04/12

منبع: فرهنگ گفتگو

یکی از مشکلات و چالشهای فرهنگی دنیای امروز مفهوم «خودی و بیگانه» است. در یک جامعه معین این مقوله را به صورت تبعیض نسبت به نژاد و یا طبقات دیگر مشاهده می کنیم و در پاره ای از ممالک در ارتباط با پیروان ادیان و اقلیتهای قومی دیده می شود و نیز در بعضی کشورها کسانیکه از سیاست مشخص آن دولت موافقت نکنند از دایرهء خودیها بیرون رانده می شوند. حتی در برخی ممالک هرکه به زبان رسمی اکثریت تکلم نکند بیگانه محسوب می گردد.

نمونه های این مشکل عظیم اخلاقی و اجتماعی در جهان امروز فراوان است به خصوص در سرزمینهایی که در آنها رژیمهای دیکتاتوری حکومت می کنند هرکه با سیاست حکام مسلط مخالف باشد در زمرهء بیگانه و غیر خودی به حساب آمده و چه بسا مورد آزار، حبس و شکنجه قرار می گیرد. حتی در چند کشور متمدن اروپایی گروههای رومانی یا کولی را بیگانه می شمارند و از حقوق شهروندی و انسانی محرومند.

چرا جای دور برویم؟ نگاهی به جامعهء کنونی ایران مؤید این مدعاست که به بهانهء تفاوتهای مذهبی، نژادی و قومی هزاران و شاید دهها هزار نفر دستخوش آزار و تبعیضات ظالمانه قرار دارند.

پیروان آئینهای دیگر چون زرتشتیان و یهودیان قرنها به حاشیه رانده شده و در شهرها در محلات خاصی دور از مؤمنین اسکان داده می شدند و در اثر تبلیغات سوء و القاآت متعصبین عامهء مردم با نظر حقارت به آنان می نگریستند و ناچار آن گروه بی گناه هموطنان در شرائطی سخت و طاقت فرسا به زندگی فلاکت بار خود ادامه می دادند.

زرتشتیان با خطاب «گبر» و کلیمیان به نام «جهود» خوانده می شدند. آن هموطنان به اجبار در حاشیهء شهرهای کویری چون یزد و کرمان به زراعت می پرداختند و یهودیان در محلات خاص خود در شهرها زندگی می کردند تا از دست و زبان مؤمنان در امان باشند. در روی لباس خود علامت مخصوص نشان یهودی یا گبر بودن باید بدوزند. خانه هایشان کوتاه و دید به منازل مسلمین نداشته باشد.

هرگاه در بین راه به مسلمانان برخورد کنند باید احترام و حتی تعظیم را اجرا نمایند. حق استفاده از چتر در روز بارانی و به کار بردن عینک نداشتند. هر سال به علت دگراندیش بودن می بایست مبلغی به عنوان جزیه به روحانیون و علما آن هم در کمال ذلت و خواری بپردازند تا حق ادامهء حیات داشته باشند!

این برخورد غیرعادلانه و احساس دوگانگی و اجتناب از هموطنان «غیرخودی» حتی در متون ادبی ما نیز انعکاس یافته چنانکه یکی از شعرای به نام که از مفاخر ملی ماست سروده:

اگر نزاع درافتد میان گبر و یهود ز هر طرف که شود کشته سود اسلام است

و درجای دیگر:

گر آب چاه نصرانی نه پاک است یهود مرده می شویم، چه باک است!

در اینجا حکایتی از غزلسرای ارجمند معاصر، بانو سیمین بهبهانی، نقل می کنم که در مصاحبه ای از دوران کودکی خود یاد کرده و از آن جمله می گوید: مادر من فردی روشنفکر و آزاداندیش بود و با همسایگان و دوستان خود که بعضی ارمنی یا کلیمی مذهب بودند معاشرت داشت. در یکی از روزها هنگامی که آنها به دیدن او آمده بودند او به خدمتکار یا لل ه منزل سفارش چای و شربت داد.

پس از رفتن مهمانها مادر متوجه شد که خدمتکار مزبور تمام استکانها و لیوانهایی که مهمانها مصرف کرده بودند را در آب حوض شسته و به اصطلاح در آب کر از نجاست تماس و آلودگی با اغیار پاک و طاهر می سازد! مادر آزاده ایشان او را از این کار نکوهش کرده و با ملایمت و حکمت بی پایگی و بطلان این اندیشه و رفتار را خاطر نشان ساخت و او را به دوستی و یگانگی همه افراد و اقوام و ادیان آموزش داد.

نمونهء بارز دیگر این مفهوم خودی و ناخودی در جامعه امروز ایران رفتار خشونت آمیز و حتی ظالمانه نسبت به هم میهنان بهائی ماست که در مدت یکصد و شصت و اندی سال در زادگاه خود معرض انواع اذیت و آزار، حبس و اعدام و نیز محرومیت از همه حقوق شهروندی و انسانی خویش تنها به واسطه ی باورهای دینی گردیده اند. این ستم و تبعیض و سرکوب بی رحمانه به بزرگترین اقلیت مذهبی در سی سال اخیر به مراتب بیشتر شده و انظار مقامات و انجمنهای حقوق بشر را در سراسر جهان به خود معطوف کرده است.

گفتنی است که ما در کشوری زندگی می کنیم که هم از نظر جغرافیایی و فیزیکی و هم از جهت خصوصیات قومی و مردمی دارای تنوع فراوان و چشمگیری است از آب و هوای مدیترانه ای ساحل دریای خزر تا سرمای غرب ایران، کویرهای داغ دشتهای مرکزی، کوههای سرکشیدهء البرز و دشتهای مسطح که در آن انواع گوناگون گل و گیاه و میوه و جانوران یافت می شوند و به همان قسم اقوام و عشایر مختلف از ترک و ترکمن، بلوچ و عرب، کرد و لر و گیلک و قبائل قشقائی، بختیاری، بویراحمدی، ... و همچنین ادیان و مذاهب چندی مانند سنی و شیعه و ... و از دیانت اسلام، زرتشتی، مسیحی (ارمنی، آسوری و کلدانی)، کلیمی، صابئین و آئین بهائی.

خلاصه سرزمین ایران را به گلستانی که مشحون و آراسته به گلها و گیاهان طبیعی و انسانی فراوان است می توان تشبیه کرد و یا چون رنگین کمانی که الوان مختلف بر جمال و درخشش آن افزوده است.

حال اگر این تنوع و تعدد را که فی نفسه سرچشمه خلاقیت و موجب شکوفایی استعدادات نهفته است سبب عداوت و جدایی و بغض و تعصب و بالمآل جنگ و خونریزی نماییم بی شبهه دانسته یا ندانسته به تخریب بنای وحدت و پیوستگی جامعه کمک کرده و پیوند مردم این سرزمین تاریخی و کهنسال را سست و لرزان خواهیم کرد.

در این برههء حساس تاریخی چه باید کرد؟ به باور نگارندهء این سطور نسل حاضر در یک گذرگاه مهم تاریخ قرار دارد تا بقا و دوام فرهنگ و عزت و شرافت انسانی این مملکت و شهروندان آن را تضمین کند.

این امر مستلزم یک «خانه تکانی» فکری و درونی و به دور افکندن رسوبات ناشی از جهل و خرافات و تعصبات قرنهاست. بدآموزیهای ادوار و عصرهای گذشته متأسفانه منشأ بروز کینه ها و سوءظنها و بیگانه و غیرخودی شمردن سائر اقوام و آئینها گشته و چه بسا فجایع و وقایع خونبار به بار آورده است .

لذا هریک از ما با ترک آن اندیشه های کهن باید قدم به این نواندیشی نهاده و پا به مرحلهء رنسانس فرهنگی و معنوی گذاریم و بدینوسیله شالوده و اساس ایرانی پربار و برخوردار از غنای تنوع و تکثر قومی ، دینی و زبانی را مستحکم و استوار سازیم. این مسأله و چالش وجود فرهنگهای متعدد و فراوان از سالها پیش مورد توجه اندیشمندان و فلاسفه و اخیراً سازمانهای بین المللی مانند یونسکو واقع شده و درسال ۱۹۹۲ همان سازمان کتاب تحت عنوان «تنوع خلاق ما» منتشر ساخته اند.

همچنین در اواخر ماه مه امسال کنفرانس بزرگی از رهبران و رؤسای ممالک جهان در آمریکای جنوبی، آرژانتین، تشکیل شد و راجع به همین برخورد و تبادل افکار و فرهنگها و تمدنها به بحث و مشاوره پرداختند.

دیگر دوران تسلط یک قوم و فرهنگ بر اقوام و فرهنگها و آئینهای دیگر سپری شده و عصر تساهل و همکاری و احترام به حقوق همه انسانها از سیاه و سفید و از هر مرز و بوم فرارسیده است. امید است که در آینده نه چندان دور کشور ایران و مردم ایران یک بار دیگر به آن ایده آل نوع دوستی و همبستگی که در دوهزار و پانصد سال پیش فرمانروای روشنفکر و دوراندیشش کورش کبیر به جهانیان ابلاغ کرده بود برسند.

نظر خود را بنویسید