×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

قرچک ورامین، زندانی برای تمامی فصول جنایت
1390/03/01

منبع: ایران گلوبال

می گویند و بسیار می گویند که ظهور نزدیک است. در اخبار و روایات اسلامی هم امده است که امام زمان در اوج رواج ظلم و برای برچیدن بساط ان ظهور می کند. این منابع همچنین مکان ظهور را از ایران می دانند. زندانهای ایران، مهمترین جایگاههای ظلم در ایران می باشند لذا مناسب ترین مکان برای ظهور ایشان، یک زندان در ایران است. اما کدام یک؟

گزینه اول: زندان اوین

مخوف ترین زندان ایران که در زمینی به وسعت ۴۳ هکتار بیش از سی و یا چهل سال است که با عاملیت افرادی مانند اسدالله لاجوردی شاهد بازداشت، بازجویی‌های نیمه‌شب و سلول‌های انفرادی، شکنجه وقتل هزاران ایرانی بوده و کماکان می باشد گر چه امروزه ان را بازداشتگاه می خوانند. بند 209 اوین زیر نظر وزارت اطلاعات و بند 2 الف، در اختیار سازمان اطلاعات سپاه از بدنام ترین بخشهای اوین است اگرچه همه جای ان بدنام است.

مناسب ترین زمان برای ظهور، بین سالهای 60 تا 67 و مخصوصا تابستان سال 67 بود که طی ان هزاران نفر از زندانیان سیاسی در سراسر ایران و بویژه در اوین اعدام شدند و گورستان خاوران به نمادی از ان مبدل گردید.

گزینه دوم: زندان گوهردشت (رجایی شهر)

اوین دیگر یکه تاز عرصه خشونت در زندانهای ایران نیست. زندان گوهر دشت در سالهای اخیر این ننگ را به خود اختصاص داده و گوی سبقت را از اوین ربوده است. بنظر می رسد در راستای پروژه خوشنام سازی اوین، چند سالی است که خشونتهای معمول اوین، به این ویرانگاه روح و جسم منتقل شده است. گفته می شود زندانیان اوین پس از تعیین مجازات مورد نظر، با سه نوع سفارش که مشخص کننده نوع رفتاری است که باید با انها بشود به زندان گوهر دشت فرستاده می شوند.

عدم تفکیک زندانیان سیاسی و عادی، مهمترین تفاوت ان با اوین است و زندانیان عقیدتی و سیاسی‌ای که غالبا به این زندان آورده شده‌اند در اندرزگاه‌های پرجمعیت 1 و 5 که مربوط به زندانیان خطرناک است، فرستاده می‌شوند. دیده می‌شود که زندانیان سیاسی در آن حتی جانشان را از دست می‌دهند و مسئولان زندان هیچ‌گونه مسئولیتی را در قبال آن برعهده نمی‌گیرند. بیش از پنج برابر ظرفیت خود را در خود جای داده و از شرایط بسیار نامطلوب بهداشتی برخوردار می باشد. اغراق نیست که برخی ورود به ان را هم ردیف اعدام می دانند.

گزینه سوم: کهریزک

بی شک بازداشتگاه کهریزک را با توجه به دوران کوتاه حیات خود می توان جنایت افرین ترین مکان خواند. این مکان که با نام سوله کهریزک نیز از او یاد می شود در زمان فرماندهی محمد باقر قالیباف در جنوب تهران ساخته شد و در عملیات مختلف و از جمله تخریب منطقه خاک سفید و در طرح موسوم به ارتقای امنیت اجتماعی مورد استفاده قرار گرفت اما بیشتر جنایت و شهرت خود را مدیون وقایع پس از انتخابات سال 1388 است.

شکنجه های گوناگون از جمله ضرب وشتم با باتوم، کابل، سیمهای برق بافته شده و شوک الکتریکی، بستن دست وپای زندانیان به صورت کمانی و قپانی و کتک زدن انها، برهنه کردن در مقابل دیگر زندانیان و تجاوز با بطری و یا یاتوم، مجبور کردن به دادن فحشهای رکیک به خود، ریختن بنزین به روی انها و نگه داشتن در افتاب، اجبار به لیس زدن کاسه توالت و بسیاری شکنجه های دیگر به این مکان نسبت داده شده است. کهریزک بالاخره پس از رسواییهای بی شمار در ششم مرداد 1388 تعطیل شد. مناسب ترین زمان برای ظهور، خرداد و تیر 88.

گزینه چهارم: زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری (بازداشتگاه توحید)

ساخت این زندان به دوران رضا شاه باز می گردد و در زمان محمد رضا شاه پهلوی یکی از مکانهای اصلی شکنجه بود اما پس از انقلاب اسلامی نیز به صورت گسترده از ان برای شکنجه زندانیان استفاده گردید. فجایع این زندان در سالیان اخیر کمتر محل بحث بوده و از سال 1381 به صورت موزه ای با نام موزه عبرت در امده است که نامی دو پهلوست. عبرت برای چه کسانی؟ زندانی یا زندان بان؟ و کدام زندان بان؟

دیگرزندانهای مختلف در سراسر ایران

تقریبا تمامی شهرهای ایران در سالهای اخیر محل اعدام و شکنجه زندانیان بوده اند. عادل اباد شیراز، کارون اهواز، وکیل اباد مشهد، زندان تبریز و سنندج و ساری و زاهدان و ...... زندانیان، طیف وسیعی از مردم ایران شامل دانشجویان، زنان، کارگران، معلمین، اساتید دانشگاه، فعالین حقوق بشر، بهاییان، دراویش، فعالین ملی مذهبی هستند. بطور کلی کمتر گروهی را می توان از این قاعده مستثنی نمود.

حتی طرفداران حکومت نیز بصورت دوره ای طعم این زندانها را می چشند. نکته قابل ذکر این که اگر چه غالبا زندانیان سیاسی را موضوع ظلم و ستم وارده در زندانهای ایران می دانند اما واقعیت این است که زندانیان عادی نیز به نوعی دیگر، قربانی بی عدالتیهای موجود هستند و نباید انها را یکسره مستحق این مجازاتها دانست.

اما با همه اینها اگر ظهور امام زمان در این روزها باشد بی شک محل ان در زندان جدید و سریع الخلقه قرچک ورامین خواهد بود. محلی که گفته می شود 600 زن زندانی به ان جا منتقل شده اند. 600 نفر با تنها 4 سرویس بهداشتی که زندانیان تمامی امور نظافتی خود مانند شستن ظرف و لباس و غیره را باید در انها انجام دهند. محدودیتی فجیع که باعث شده تا سراسر این زندان عملا از مدفوع کسانی که نمی توانند خود را کنترل کنند پر گردد.

بوی بد فاضلاب، ندادن غذا به صورت معمول و گرسنه نگاه داشتن زندانیان وضرب و شتم انها مزید بر علت است. اینجا هم زندانیان سیاسی با قاتلین، فروشندگان مواد مخدر، سارقین و ..در یک مکان قرار دارند. خبری از تفکیک زندانیان سیاسی و عادی نیست سهل است که بر خلاف ادعای مسوولین امور، حتی تفکیک جنسیتی نیز وجود ندارد. در زندانی که مردانی بی رحم به عنوان زندانبان، ازادانه و هر گونه و هر زمان که بخواهند به میان زنان می روند و انها را زیر ضربات باتوم له می کنند ایا می توان ادعای تفکیک جنسیتی را پذیرفت؟ حتی تصور چنین زندانی خواب را بر هر صاحب وجدانی حرام می کند.

در نامه ای که خانواده زندانیان سیاسی به رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی نوشته اند امده است که زندانیان سیاسی در اعتراض به این شرایط فاجعه بار دست به اعتصاب غذا زده اند که بی شک و با توجه به شرایط موجود احتمال قربانی شدن انها زیاد است. عبدالعلی مدد زاده پدر شبنم، پس از تنها یک دقیقه ای که توانسته با او صحبت کند می گوید: " وقتی دکتر بهداری زندان به او بگويد ما شما را آورديم اينجا که شکنجه بدهيم نه اينکه معالجه کنيم ديگر چه انتظاری می توانم داشته باشم. بچه من الان آنجا مريض است. نه فقط شبنم همه زندانی ها حالشان بد است."

مهوش شهریاری (ثابت) و فریبا کمال ابادی (طائفی)، دو تن از هفت مدیر جامعه بهاییان ایران نیز به این زندان منتقل شده اند. فرزام کمال ابادی برادر فریبا در نامه خود، این زندان را این گونه توصیف می کند. " مکانی که به علّت وجود فقط دو یا سه دستشویی برای چهارصد زندانی زیر یک سقف، مملو از مدفوع و آثار ادرار انسانی گشته، بدون هوای تازه، بدون دیواری که سلّول‌ها را از یکدیگر جدا سازد، و با معدودی تختخواب، هراسان از شورش‌های روزانه، و حتّی در تمامی طول شبها در تاریکی و تیرگی، در اثر دویدن هم‌سلولی‌ها که در اثر آشوب و ناآرامی عمدی ایجاد شده به علّت آژیرهای بلند طاقت‌فرسای عمدی نگهبانان جهت شکنجه دادن و ایجاد ناآرامی و بلوا در میان زندانیان، اکنون در خطر مرگی قریب‌الوقوع و دور از آنچه که در خور کرامت انسانی است، قرار دارند" تصویر می کند و پس از یک تماس کوتاه تلفنی از قول خواهر خود فریبا، این گونه نقل می کند "آنچه که می‌توانند، هم‌اکنون انجام دهند تا که شاید، و شاید، اجساد و لاشه‌های ما را بتوان بازیافت." و "به حکومت ایران بگویید، حکم مرگ ما را فوراً صادر نماید، تا به شهادت برسیم و در این موقعیت غیر قابل تصوّر و مادون حیوانی که در خور کرامت انسانی ما نیست، باقی نمانیم."

فرزام در نامه خود می نویسد که " با کلّیه حمایت‎های اخلاقی یکپارچۀ سران حکومت‌های جهان و کلّیه رهبران اندیشه از این کلمات، و با آن همه قطعنامه‌ها و بیانیه‌های تصویب شده، و با آن همه گزارش‌های صادرۀ رسانه‌ای، اگر فقط به اینها قناعت کنیم و تنها به کلمات مشابهی بسنده نماییم، و نتوانیم و نخواهیم از ابراز حُسن نیت فراتر برویم، اگر در این قرن بیست و یکم نهایتاً نتوانیم به اقدامی عملی دست بزنیم که منجر به آزادی فوری آنها بشود، در این صورت همۀ ما، از جمله خود من در ابتدای صف مردمان در این زمان و این مکان، باید فصل هر نوع ادّعایی بر انسانیت خود را برای همیشه مختومه اعلام کنیم"

وی که ساکن چین است، ادامه می دهد که " من این سناریو را انتخاب نمی‌کنم. اینک در اسرع وقت، بر بال هواپیما سوار شده و راهی ایران خواهم گشت تا نقش خویش را ایفا کنم؛ شاید که دیگران در سایر نقاط در هر مقام و موقعیتی که هستند به تلاش‌های نیرومند و مؤثّر دیگری دست بزنند و اقداماتی انسانی انجام دهند و به جای آن که صرفاً به کلمات اکتفا کنند، دست به عملی بزنند که نتیجه‌ای در بر داشته باشد."

اینک تو ای همسایه، همشهری، ایرانی، ای انسان، روز روز ظهور و حضور تو است. این ظهور تو و کرامت تو است که باید نزدیک باشد. در هر کجا هستی ، اعتراض خود را به این اعمال غیر انسانی و حتی غیر حیوانی نشان بده. این، مشکلی نیست که تنها به پدر شبنم و برادر فریبا مربوط باشد. سنگرها بسیار به سنگر تو نزدیک شده و دیر نیست که در اوین، گوهردشت، توحید، وکیل اباد و یا عادل ابادی دیگر، خود را ببینی. شاید هم در قرچک ورامین.

نظر خود را بنویسید