سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.
منبع: جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی
روز ۱ خرداد ۱۳۸۹ شاهد دستگیری حدود ۳۰ نفر از همکاران مؤسسۀ آموزش عالی بهائی در ایران بودیم. اغلب دستگیرشدگان دارای درجات عالی تحصیلی در رشته های گوناگون مهندسی، پزشکی یا علوم انسانی هستند و بسیاری شان دانش آموختگان همین مؤسسه هستند که در سال ۱۳۶۶ به منظور رسیدگی به نیاز جوانان بهائی ایران به حق آموزش عالی تأسیس شده است. (۱)
با اینکه حکومت هنوز به طور رسمی دربارۀ دستگیری های روز گذشته اظهار نظری نکرده، اما به گفتۀ فرزند یکی از دستگیر شدگان در برگۀ حکم صادره اتهام "اقدام علیه امنیت ملّی" عنوان شده است. (۲)
در حالی که مقامات جمهوری اسلامی بارها به جامعۀ بین المللی اعلام کرده اند هیچ فردی در ایران به خاطر عقاید دینی خود از تحصیل محروم نمی شود، صدها هزار بهائی از حضور در دانشگاه های کشور خود محرومند. (۳)
این در حالی است که طبق اعلامیۀ جهانی حقوق بشر، حق تحصیل از جمله حقوقی است که صرفاً به خاطر انسان بودن به هر فرد تعلق می گیرد. بر هیچ کس پوشیده نیست که فهرست شدن حق تحصیل در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر یعنی این حداقل حقی است که هر فرد انسانی دارد و هیچ کس حتی خود فرد نمی تواند خود را از این حق محروم سازد.
مؤسسۀ آموزش عالی بهائی در رسیدگی به چنین حق مشروعی و در اقدامی کاملا مسالمت آمیز تأسیس شد. بهائیان بنا بر باورهای دینی خود از هر گونه اقدام خشونت آمیز و اعتراض و اقدام علیه حکومت معذورند و به جای آن در برابر فشارها راه حل های مسالمت آمیز را بر می گزینند و علاوه بر آنکه به طرق قانونی در صدد احقاق حقوق حقۀ خود بر می آیند، سعی خود را معطوف به خدمت به مردم و کشور خود می نمایند. تأسیس مؤسسۀ آموزش عالی بهائی اقدامی در این راستا بود.
با در نظر گرفتن شرایط جامعۀ بهائی ایران و تلاش روشمند حکومت برای ایزوله کردن فرهنگی و وارد آوردن فشار اقتصادی بر این جامعه روشن می شود که چنین تلاشی با چه موانعی روبرو بوده است. کمبود منابع انسانی و آموزشی از مشکلات همیشگی این مؤسسه بوده، به طوری که در اولین دوره ارائۀ رشته ها، به راحتی می توان شرکت کنندگانی را یافت که تا ۹ سال برای دریافت مدرک مهندسی خود درس خوانده اند.
بسیاری از همکاران فعلی مؤسسه هم دانش آموختگان همین مدکز آموزشی اند؛حتی بعضی اعضای فعلی هیات مدیران مؤسسه، دانشجویان دیروزی هستند که اکنون در کنار اساتید خود به جوانان محروم از تحصیل خدمت می کنند.
اگرچه امکانات دانشجویان دوره های تازه تر نسبت به دوره های اول بسیار بهتر شده، ولی هنوز جای بسیاری از رشته ها در این دانشگاه خالی است و کم نیستند دانشجویانی که مجبورند از تحصیل در رشته های مورد علاقۀ خود صرف نظر کنند و در رشته هایی درس بخوانند که بعضاً کاملا با علایق قبلی شان متفاوت است.
تأثیر مستقیم تر حملات سیستماتیک حکومت جمهوری اسلامی به مؤسسه آنجا مشخص می شود که توجه کنیم در گذشته رشته هایی در مؤسسه ارائه می شد که عموماً در اثر حملات مکرر به دانشگاه و ضبط تجهیزات و نابودی نیروی انسانی اکنون دیگر ارائه نمی شود.
شاید عجیب ترین محدودیت این دانشگاه ممنوعیت داشتن پردیس است که در آخرین روزهای سال ۱۳۸۶، بنا به اعلام وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مبنی بر مجوّز نداشتن مؤسسه محکم تر و قطعی تر شد. (۴) اما مؤسسه با این محدودیت نیز کنار آمده به طوری که بسیاری از کلاس ها در منازل دانشجویان و اساتید و یا حتی بهائیان داوطلب تشکیل می شود.
جالب اینجاست که در عین تمام این محرومیت ها، مدرک تحصیلی این مؤسسه در چندین و چند دانشگاه مطرح دنیا از جمله آمریکا، انگلستان و کانادا معتبر شناخته می شود. هنوز بسیارند جوانان بهائی که مایل نیستند، حتی برای ادامۀ تحصیل، کشور خود را ترک کنند و در عوض به تحصیل در این مؤسسه مشغول می شوند.
این آخرین انتخابی است که با اندکی مصالحه و درعین تمام محدودیت ها، پیش روی جوانان بهائی که از تحصیل در دانشگاه های کشور و در کنار هموطنان شریف خود محرومند، قرار دارد. اما جمهوری اسلامی همین امکان را نیز بر نمی تابد.
با اینکه برای این طرز رفتار حکومت هیچ گونه توجیهی نمی توان یافت، ولی جامعۀ بهائی دلیل روشنی دارد که به تلاش های خود برای فراهم کردن آموزش عالی برای جوانان محروم از تحصیل ادامه دهد: حق تحصیل از بنیادی ترین حقوق انسانی است و دست کشیدن از آن به هیچ وجه با کرامت انسانی مطابقت نمی یابد.
با این باور است که جامعۀ بهائی، در عین محرومیت ها، این مؤسسه را به سن ۲۴ سالگی رسانده؛و اگر موفقیتی حاصل کرده نه به سبب پشتوانۀ خارجی، بلکه به خاطر فداکاری تک تک شرکت کنندگانش از بهائی و غیر بهائی بوده: اساتیدی که به شرافت دانش، وایت برد به دست گرفتن و تشکیل کلاس در اتاقی زیر زمینی را عار نمی دانند، آنها که دست دادن و احوال پرسی با دانشجویان را تهدیدی برای اوتوریتۀ خود نمی بینند، مدیران و دست اندرکاران اجرایی که نه فقط وقتی نیاز به مشورت داری کمکت می کنند، بلکه خود پیشقدم شده مشکلاتی را که در راه تحصیل و تدریس داری جویا می شوند، و بالاخره دانشجویانی که دانش را نه به جهت ارضای ارباب قدرت بلکه برای شرکت در پیشبرد زندگی جامعۀ خود شریف و مقدس می دانند و معتقدند خدمت به جامعه حقی است که هیچ کس نمی تواند از ایشان بگیرد.
کاش حکومت ایران رویکرد پشت این مناسبات را هم می دید: آن نیرو و قدرت روحانی که هر وقت در روابط همکاران این مؤسسه جریان یافته، موفقیت شان را تضمین کرده است. کاش می دید و توجه می کرد که قدرت در حملات و دستگیری های گسترده نیست و کاش این اصل تاریخی را در نظر می گرفت که ظلم و ستم هرگز بقای هیچ نظامی را تضمین ننموده است.
پانویس:
(۱) برای تاریخچۀ محرومیت از تحصیل بهائیان به لینک مراجعه کنید.
(۲) گفتگوی رهانا با کیانا زیبایی، فرزند رامین زیبایی، از دستگیر شدگان:
(۳) برای دیدن نمونه ای از این تناقض فاحش میان حرف و عمل، مراجعه کنید به این لینک
(۴) برای دیدن اعلام وزارت علوم نگاه کنید به اینجا
نظر خود را بنویسید