×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

طعم شیرین عدل اسلامی
1390/12/02

اخیراً رئیس قوّۀ قضائیه جمهوری اسلامی، آیت الله صادق لاریجانی در مصاحبه ای سخن از اشاعه و گسترش عدالت در جامعۀ ایران نموده و قاطعاً اظهار داشته که این طعم شیرین عدل اسلامی را همگان خواهند چشید!

امیدواریم که این پیشگوئی و آرزوی بالاترین مقام قضائی کشور تحقق پذیرد ولی متأسفانه آنچه در حال حاضر به مذاق اکثر مردم میرسد مزّۀ شهد و شکر نیست بلکه تلخی ظلم و بیدادگری است که در همۀ سطوح جامعه ملاحظه میشود.

بیگمان جناب آیت الله لاریجانی این تعریف عدالت را شنیده و خوانده اند که «العدلُ اعطاءُ کلِّ ذی حَقٍّ حَقَّه». بنابراین تعریف هر که در جامعه مطالبات حقه ای دارد و یا خواستهای معقول و طبیعی خود را ابراز دارد، باید به دریافت حقوق خویش اطمینان یابد و هراسی از مقامات امنیتی نداشته باشد که بلافاصله او را باتّهام مخالفت و ضدّیت با حکومت در نهایت توهین و تحقیر به زندان افکنند و به کیفر عدالتخواهی رسانند!

نگاهی به اوضاع جامعۀ ما در ایران این حقیقت را روشن میسازد که شرائط و جریان رسیدگی به موارد قانونی درست در جهت مخالف اجراء اصول عدالت و انصاف است.

در حال حاضر صدها و هزاران نفر به بهانه های مختلف در کنج زندانهای متعدد و مخوف کشور محبوس و از کوچکترین و بدیهی ترین حقوق اوّلیه زندانیان محرومند.
این گروه عبارتند از کارگران، نویسندگان و روزنامه نگاران، زنان، دانشجویان، هنرمندان و دگراندیشان سیاسی و عقیدتی و اقلیت های قومی و دینی که بدون مجوّز قانونی و تنها با اتهام و تهمت قیام بر علیه امنیت کشور و یا اشاعۀ افکار و اندیشه های مضرّ و خطرناک به ناحق محکوم و گرفتار شده اند.

این بی عدالتی فاحش مثلاً در مورد کارگری که مطالبۀ دستمزد و حقوق مقرّر خود را دارد یا نویسنده ای که جرأت بیان حقائق و کاستیهای جامعه را می نماید. هنرمندی که در فیلم یا نمایشنامه ای صحنه هائی از آنچه در اجتماع میگذرد را نشان میدهد، دانشجوئی که خواستار محیط امن و فارغ از تعصّب و تحجّر در صحنه دانشگاه و آزادی اندیشه و تحقیق علمی است، دگراندیشی که با ایدئولوژی تمامیت گرای حاکم موافقت ندارد و خواهان آزادی فکر و بیان است و بالاخره باورمندان ادیان دیگر که مایلند اعتقادات دینی خود را حفظ کنند و مناسک آنرا بجای آورند.

همه و همه در معرض هجوم و آزار و سرکوب دستگاههای «انتظامی» و یا «قضائی» کشورند. از میان گروه اخیر جامعۀ بهائیان ایران را می توان مثال بارزی از محرومیت از حقوق انسانی شناخت که از بدو تأسیس جمهوری اسلامی بیرحمانه دستخوش تبعیض، آزار و حبس و اعدام قرار داشته اند. این بزرگترین اقلیت دینی ایرانی در طی یکصد و شصت سال که از پیدایش آن میگذرد همواره دچار تضییقات فراوان بوده ولی در سه دهۀ اخیر این آزارها و گرفتاریهای بهائیان بنحو سیستماتیک از طرف مقامات دولتی که با روحانیت شیعه متّحدند اعمال گردیده است که از هر جهت از حیث شدّت و دامنۀ عملیات سرکوب گرانه بیسابقه بوده است. از آنجمله می توان موارد ذیل را نام برد.

هزاران کارمند، آموزگار و استاد بهائی اخراج شده اند، بازنشستگان بهائی از دریافت حقوق تقاعد محروم گشته و بعضا مجبور به پرداخت حقوق دریافتی سالهای قبل شده اند، جوانان بهائیان از تحصیل در دانشگاه، ممنوع و محرومند و حتی مؤسسه آموزش عالی بهائی که توسط خود بهائیان (استادان اخراجی و دانشجویان محروم) تأسیس شده بود مورد یورش و هجوم مأمورین قرار گرفته و عده ای از استادان و دانشجویان به محاکمه کشیده شده و بدون هیچ مجوّز قانونی به حبس های طولانی محکوم شده اند، مدیران و رهبران جامعۀ بهائی ایران در حال حاضر پس از یک محاکمۀ کوتاه و نمایشی – بدون حضور هیئت منصفه و نمایندگان کانونهای حقوق بشر هر یک به ۲۰ سال حبس محکوم و اکنون در زندان اوین و کرج سال چهارم این حکم غیر عادلانه را میگذرانند.

شگفتا که حتی وکلای شجاع و با وجدانی که به سائقۀ عدالت از موکّلین عقیدتی و سیاسی دفاع میکردند (خصوصاً اعضاء کانون مدافعان حقوق بشر) خود یا به زندان افتاده اند (از آن جمله آقای عبدالفتاح سلطانی و خانم نسرین ستوده و آقای سیف زاده) و یا مجبور به جلای وطن شده اند.

خلاصه آنچه در ایران میگذرد با هیچ یک از موازین عدل و انصاف و اصول مسلّم حقوق مدنی و انسانی سازگار نیست – تعداد زندانیان و افرادی که به اعدام رسیده اند، ارباب جرائد و سائر اصناف در جهان بی نظیر است.

طرفه اینجاست که برادر جناب آیت الله یعنی آقای محمد جواد لاریجانی که دبیر ستاد حقوق بشر قوّۀ قضائیه و ظاهراً مدافع حقوق بشر در ایران هستند در کنفرانسهای بین المللی و کمیسیون حقوق بشر در ژنو و یا سازمان ملل متحد تمام موارد فوق را که مصادیق بارز نقض حقوق انسانی و مغایر اصول عدل و انصاف است را انکار و تکذیب کرده و گستاخانه از اجراء عدالت کامل در جامعۀ ایران داد سخن میدهد که البته با واقعیت فرسنگها فاصله دارد و بهیچوجه جامعۀ جهانی را قانع نمی کند.

آیا دیگر زمان آن نرسیده که مسئولین و حاکمان خصوصاً در دستگاه قضائی «سیاست دگری» در پیش گیرند و از اینهمه بیدادگری و فشار بر قاطبۀ مردم خاصّه گروه فوق الذّکر بکاهند و بتدریج با موازین منشور حقوق بشر هماهنگ گردند. آنوقت است که «طعم شیرین» عدالت اسلامی مذاق جان همه را گوارا خواهد ساخت.

ه. مهرپور
۱۹ دسامبر ۲۰۱۱

نظر خود را بنویسید