×
صفحه نخستدرباره سایتشرایط استفادهحریم خصوصیتماس با ما
اصول اعتقاداتاخلاقیاتتاریخاجتماعیاحکامادیان دیگراقتصادبشاراتحقوق بشرسیاستپاسخ به اتهاماتشعر و ادبفهرست تمام مقالات
پیامهای مرکز جهانی بهائی اخبار جامعۀ بهائی گشت و گذار در اخبار بخش سردبیر

برای شروع یا قطع اشتراکتان در خبرنامه سایت، آدرس ایمیل خود را در ذیل وارد کنید.

ثبت نام
قطع اشتراک
twittertelegraminstagram
×
ببخشید کجا می‌توانم تمام پیامه ... بسیار پرمحتوی و پرمعنا بود یاد ... مهم نیست بهائیت دین است یا هرچ ... واقعا تاسف آوره.این اتفاق در ا ...
در پاسخ به فصلنامه مطالعات تاریخی شماره های 17 و 20 در پاسخ به ویژه نامه 29 ایّام جام جم ندای حق
یوزارسیف هم خاتم النبیّین بود!وقت آن است كه بدانيم دين بهايي چيستدرد دلی با خانم وزیر بهداشتآیا بهاییان در انتخابات شرکت می کنند؟تخریب گورستان‌ و عدم صدور جواز دفن بهاییان در شماری از شهرهای ایران
img

سایت نقطه نظر تلاشی برای رفع ابهامات و تعصبات عامه مردم راجع به دیانت بهائی است.

خدمتی به جامعه- آب به عکّا آورده شد
1398/01/25

خدمتی به جامعه- آب به عکّا آورده شد (۱)

نوشتۀ مایکل کِرتوتی ‌(Michael Curtotti) (۲)

۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷
ترجمۀ مهرداد جعفری

با گذشت زمان ساکنین عَکّا تدریجاً به حقیقتِ مقام و شخصیّت حضرت بهاءُالله و پیروانشان پی بردند. احساس خشم و نفرتِ اوّلیه ای که //noghtenazar.org/node/1602 در زمان ورود حضرتشان به شهر عَکّا نشان داده شد نه تنها جایش را به احترام داد بلکه مبدّل به اعتماد و اطمینان گردید. برعکس ایّامی که حضرت بهاءُالله در اَدرنه بودند از حضور ظاهری و آشکار در میان نفوس جامعۀ عَکّا خودداری نمودند و بجای ایشان حضرت عبدُالبهاء مسؤولیّت انجام امور و تقاضای های متعدّدِ مُراجعین را عهده دار شدند.

در متنِ زیر خاطراتِ طوبیٰ خانم، یکی از دختران حضرت عبدُالبهاء، آنچه را که در آن دوران اتّفاق افتاده بود نشان می دهد:

«سرکار آقا [حضرت عبدُالبهاء] بعد به بیرونی تشریف می بردند و این اطاق انتظار بزرگی در طرف دیگر خیابان روبروی خانۀ ما بود که برای ملاقات مردم با سرکار آقا اجاره شده بود. ما معمولاً از پنجرۀ اطاقمان مردم را که برای تقاضایِ کمک هجوم کرده بودند می دیدیم.
مردی که قصد داشت دکانی باز کند نظر سرکار آقا را جویا می شد. شخص دیگری معرّفی نامه یا سفارش نامه برای استخدام در ادارۀ دولتی از ایشان تقاضا می نمود. دیگری ممکن بود زنی باشد که شوهرش به اتّهام ناروا دستگیر و یا برای خدت سربازی اعزام شده و او با کودکانش بی سرپرست و گرسنه مانده بود. یکی می گوید که بچّه هایش مورد بدرفتاری قرار گرفته اند و زنی شکایت می کند که از دست شوهر یا برادرش کتک خورده است.

سرکار آقا شخص شایسته و مناسبی را با افراد همراه می کردند که برای بیان حال آنان به قاضی به دادگاه برود به این امید که این بیچاره ها مورد عدالت قرار گیرند.

افراد بیمار چه بهائی و چه غیر بهائی تحت مراقبت همیشگی آن حضرت بودند و هر زمان که آن ها می خواستند به سویشان می شتافتند... سرکار آقا هیچ چیز را به جز استراحت و خوراک خودشان از نظر دور نمی داشتند و فقرا و بیچارگان همیشه نخستین کسانی بودند که تحت مراقبت و مَرحمت ایشان قرار می گرفتند.

چون در آن زمان بیمارستان در عَکّا نبود، سرکار آقا به یکی از دکترها به نام نیکولای بیک حقوق مستمرّی می پرداختند تا از بیماران خیلی فقیر مراقبت نماید و از این پزشک خواهش شده بود که نام مسؤول این امرِ خیر را با کسی در میان نگذارد در حقیقت «دست راست ایشان از دست چپ خبر نداشت.»

فُقرا برای رفع نیازمندی های گوناگون و بی شمار دیگر خود در دوران بیماری، چشمشان همواره به سوی سرکار آقا متوجّه بود...» ۳

در امور یومیّه همگان شاهد به اجرا گذاشتن اَوامر و احکام حضرت بهاءُالله در مورد فُقرا، امنیّت جامعه و خدمات به افراد جامعه از جانب حضرت عبدُالبهاء بودند. به عنوان مثال در این مورد می توان در «کلمات مکنونه» //noghtenazar.org/node/1550 خواند:

«فُقرا امانتِ مَنَند در میان شما، پس امانتِ مرا درست حفظ نمائید و به راحتِ نَفْسِ خود تمامْ نپردازید.» ۴

یا این که در «کتاب مستطابِ اَقدَس» صریحاً می فرمایند که یکی از وظائف حتمیّۀ پدر تعلیم و تربیت فرزندان خویش است و اگر به علّتِ عدمِ استطاعتِ مالی قادر به اجرای این حکمِ اِلهی نباشد «بیتُ العَدلِ اَعظم» موظّف است که این امر مهمّ را به عهده بگیرد زیرا این مؤسّسۀ عالیه را «اِنّا جَعَلناهُ مَأوَی الفُقَراءِ وَ المَساکین.» ۵ موسوم نمودند. [مضمون به فارسی: بدرستی که ما آن را پناهگاهِ فُقراء و نیازمندان قرار دادیم.]

تنها فُقراء و مَساکین نبودند که نظر خود را به عنایت و مَراحمِ حضرت بهاءُالله و حضرت عبدُالبهاء که هنوز رسماً محبوس در شهر عَکّا محبوس بودند معطوف می نمودند. رهبران مذهبی و مقامات حکومتی که غالباً از مُحبیّن بودند همواره نظراتِ نُصحیّۀ حضرت بهاءُالله و یا حضرت عبدُالبهاء را جویا می شدند. بعد از مدّت کوتاهی که بَدری جان (Badri Jan) حاکم عَکّا شد نسخه ای از «سورۀ ملوک» //noghtenazar.org/node/1708 را از مجموعه اَلواحِ مبارکه خطاب به اُمَراء و مُلوکِ اَرض بود دریافت نمود. بعد از مطالعه و خواندن این سورۀ مبارکه به اَمر اِلهی [دین بهائی] اقبال نموده و تقاضای تشرّف به حضور مبارکِ حضرت بهاءُالله را نمود. حضرتشان تقاضای وی را قبول نمودند و در این تشرّف بود که این حاکم تقاضا نمود که حضرت بهاءُالله هر خدمتی را که صلاح می دانند به وی اِرجاع فرمایند و در این باره حضرتشان به وی اَمر فرمودند که بجای خدمت به ایشان آبراهِ عَکّا را ترمیم و تعمیر نماید که آب مورد لزوم در اختیار ساکنین شهر قرار گیرد. در آن ایّام آبراهِ مذکور قابل استفاده نبود زیرا به وسیلۀ ناپلئون سوّم در سال ۱۸۱۵ م. خراب گردیده بود که بَدری جان اَمرِ مبارک را مشتاقانه اطاعت و به مَرمّت و تعمیر آبراه اقدام نمود. اقدامات بَدری جان برای تعمیر آبراه طول کشید و در دوران وی به اتمام نرسید و در ایّام حاکم بعدی به اتمام رسید. جریان آب از طریق این آبراه برای ساکنین شهر باعث جشن و سرور تمامی اهالی عکّا گردید و به همین مناسبت ۱۰۱ توپ شلیک گردید.

پاورقی ها:
توجّه: برای «محفوظ بودن حقّ چاپ» به اصل مقاله به انگلیسی مراجعه فرمائید.
(۱). این مقالۀ شمارۀ ۱۵۶ نویسنده می باشد.
(۲).مایکل کِرتوتی به مناسبت جشن دویستمین سالگرد تولّد مبارک حضرت بهاءالله که در ۲۱\۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ برگزار می گردد تعهّد شخصی نموده که تا آن روز ۲۰۰ مقاله در مَواضیع مختلفۀ دیانت بهائی بنویسد. برای اصل این مقاله ها به: //beyondforeignness.org/ مراجعه فرمائید.
(۳). نفحاتِ ظهور، جلد چهارم، صص: ۳،۴.
(۴). کلماتِ مکنونۀ فارسی، شمارۀ ۵۴.
(۵). اشاره به «بیتُ العَدلِ اَعظم» در کتابِ مستطابِ اَقدَس، بند ۴۸.

نظر خود را بنویسید